کمون پاریس، اولین انقلاب کارگری جهان ✍️ فرشید شکری

مقالات

هجدهم مارس سالگرد کمون پاریس است. از نظر رهبران بزرگ پرولتاریای جهان، مارکس، انگلس و لنین، و نیز تمامی کمونیست ها و مارکسیست های انقلابی، کمون پاریس یکی از درخشنده ترین و با اهمیت ترین رویدادها در تاریخ جهان محسوب می شود. مارکس در ستایش کمون گفت: «چه هماهنگی ای، چه ابتکار تاریخی ای، چه فداکاری ای. تاریخ عظمتی شبیه این سراغ ندارد.»
در مورد تاریخ و نحوه ی شکل گیری کمون پاریس باید گفت، کارگران فرانسه در برآمدها و اعتصاب های سال ۱۸۶۹ میلادی خواستار سرنگونی رژیم ارتجاعی فرانسه شدند. در آن مقطع ” ناپلئون سوم ” به منظور مشغول کردن افکار عمومی توده های تحت ستم و استثمار جهت نجات حکومت اش از فروپاشی، در ژوئیه ی ۱۸۷۰ میلادی با آلمان بر سر منطقه ی “راین” وارد جنگ شد. در آن جنگ ارتجاعی، ارتش فرانسه از آلمان شکست مفتضحانه ای خورد و ناپلئون سوم نیز به دنبال شکست های متوالی، مجبور گردید تا “سدان” را به آلمانی ¬ها تسلیم کند. چندی نگذشت، ناپلئون توسط ارتش ” بیسمارک ” دستگیر و روانه ی حبس شد.
با پخش خبر سقوط “سدان” در پاریس، شعله ی خشم و نفرت کارگران و توده¬های مردم فرودست این شهر زبانه کشید. گرچه در آن زمان پرولتاریای فرانسه دارای گرایشات گوناگونی بود، با این وصف متحدانه در همراهی با کمونیست ها به خیابان ها هجوم بردند و طی دو روز شورش و نبرد مسلحانه با نیروهای ارتجاعی حافظ سرمایه، به پیروزی دست یافتند و با درهم شکستن مقاومت محافظان کاخ سلطنتی و آنگاه اشغال کاخ، و همچنین با به تصرف درآوردن مجلس و شهرداری، «جمهوری سوم» را بجای امپراطوری دوم مستقر ساختند. طولی نکشید حزب جمهوریخواه که ماهیتی سراپا ارتجاعی و سازشکارانه¬ داشت، قادر گردید از فرصت پیش آمده استفاده ی لازم را ببرد و قدرت سیاسی را غصب نماید.
در آن هنگامه این بخش از بورژوازی فرانسه با پراکندن بذر خوشباوری در میان بخش هایی از مردم این کشور و فریب اشان از طریق برانگیختن احساسات ناسیونالیستی، دولت خود را با عنوانِ ” دولت دفاع ملی ” برقرار نمود. این دولت بورژوایی از همان ابتدای به قدرت رسیدنش سیاست سازش و تسلیم در مقابل دشمن خارجی را در پیش گرفت و فی الفور نیروهای وابسته و مزدور خود را به هدف سرکوب خیزش های احتمالی طبقه ¬ی کارگر تجهیز کرد. چنین شد که، قیام مسلحانه¬ ی کارگران و مردم بپاخاسته ی پاریس در سی و یکم اکتبر ۱۸۷۰ میلادی، به بیرحمانه ترین وجهی به خاک و خون کشیده شد. علی رغم سرکوب خونین قیام اکتبر، طبقه¬ ی کارگر سلاح های خود را حفظ کردند و با جمع آوری نیرو در تاریخ بیست و دوم ژانویه ¬ی ۱۸۷۱ میلادی مجدداً به مصاف با بورژوازی حاکم رفتند ولی شوربختانه، بار دیگر آن خیزش مسلحانه به سبب عدم توازن قوای مناسب برای قیام کنندگان، شکست خورد.
در این اثنا ارتش آلمان با فرمان “بیسمارک” ، و با بهره گیری از تسلیم طلبی بورژوازی حاکم در فرانسه، خود را به پشت دروازه¬ های پاریس رسانید. طبقه ¬ی کارگر و رزمندگان کمونیست، و مردم مبارز پاریس در زمان اعتصابات سال ۱۸۶۹، خیزش های اکتبر ۱۸۷۰ ، و ژانویه ی ۱۸۷۱ میلادی به این نتیجه رسیده بودند که برای رهایی از استثمار و ستمِ طبقات مرتجعِ قدرتمند، نبایستی سلاح های خود را زمین بگذارند و یا تحویل دهند. آنها در زمان نسبتاً کوتاهی نیروی خود را از نو سازمان دادند، و توأم با دفاع از پاریس و بیرون راندن ارتش تجاوزگر آلمان، تدارک و زمینه چینی لازم را برای نبرد نهایی و سرنوشت ساز با بورژازی حاکم و سرنگونی اش، دیدند.
این اوضاع، دولت وقت را ناچار ساخت تا پس از برگزاری کنگره ی خود “تی یرز” این کوتوله ی جنایتکار و سرسپرده ی ارتجاع را به ریاست دولت برگزیند. بر اساس مستندات تاریخی “تی یرز” که از جانب آن کنگره، و بورژوازی و اشراف فرانسه برای قلع و قمع طبقه ی کارگر به قدرت دست یافت، قرارداد شرم آور و ننگین صلح با آلمان را با پرداخت مبلغ “پنج میلیارد فرانک” امضاء کرد، و مضاف بر آن مناطق “الزاس و لرن” را به این کشور واگذار نمود.
“تی یرز” در هجدهم مارس ۱۸۷۱ میلادی به ارتش خود دستور داد تا کارگران را خلع سلاح کنند. ارتش ضد مردمی هم برای اجراء این امر وارد عمل شد. با این وجود، طبقه ¬ی کارگر و مردم پاریس به مقاومت و مقابله ای جانانه پرداختند، ارتش را فراری دادند، و نقاط استراتژیک شهر پاریس را به تصرف خود در آوردند. با این تقابل قهرمانانه بزرگترین انقلاب اجتماعی طبقه ی کارگر در تاریخ بشر به پیروزی رسید. این انقلاب کارگری نه تنها ستون های “وجه تولید سرمایه داری” را لرزاند، بلکه چشم انداز آزادی و برابری میان انسان ها را به روی جهانیان گشود. کارگران به محض اینکه قدرت را ازآن خود ساختند، با برگزاری انتخاباتی دموکراتیک، کمون پاریس یا نخستین حکومت کارگری جهان را پایه ریزی کردند.
طبقه ی بورژوا با دیدن چنین تحولاتی تحمل اش را از دست داد لذا به فکر انتقام از کارگران افتاد. بدین نحو، روز بیست و یکم ماه مه ۱۸۷۱ میلادی، ارتش و نیروهای جیره خوار بورژوازی به پاریس یورش بردند. کموناردها در برابر آن تهاجم وحشیانه با همه ی توان دلیرانه ایستادگی کردند. کمون پاریس با تیرباران کموناردها در یکی از آخرین سنگرهایشان یعنی در پای دیوار گورستان معروف “پرلاشز” غرق در خون شد. از شمار جانباختگان، دستگیر شدگان، و آنهایی که تبعید شدند آمار دقیقی وجود ندارد. برخی ها از چهارده هزار نفر کشته، پنج هزار نفر زندانی، و پنجاه هزار نفر تبعیدی خبر دادند. به این ترتیب کمون پاریس که فرانسه را به سنگر پیکار و جدال های کل پرولتاریای جهان تبدیل کرد، فقط هفتاد و دو روز دوام یافت.
لنین در «درس های کمون» بدرستی نوشت: «ترکیب وظایف متضاد میهن پرستی و سوسیالیسم، اشتباه مهلک سوسیالیست های فرانسه بود. مارکس در سپتامبر ۱۸۷۰ میلادی به پرولتاریای فرانسه نسبت به خطر گمراهی توسط ایده ی هویت کاذب “ملی” هشدار داده بود، درحالی که در آن زمان در انقلاب کبیر، تخاصمات طبقاتی تشدید گردیده بود، مبارزه علیه کل ارتجاع اروپایی، تمامی ملت انقلابی را متحد کرده بود، امروز پرولتاریا دیگر نمی توانست منافع خود را با منافع سایر طبقات متخاصم درهم آمیزد؛ اجازه بدهد بورژوازی مسئولیّت خفت ملی را متحمل شود. وظیفه ی پرولتاریا، نبرد برای رهایی سوسیالیستی کار از یوغ بورژوازی بود.»
لنین در همان نوشته اظهار داشت: «هرچند پرولتاریای سوسیالیست به جناح های مختلفی تقسیم شده بود، با این وجود کمون، نمونه ی عالی وحدت نظر بود؛ وحدتی که با آن پرولتاریا قادر بود تا به آن وظایف دموکراتیکی که بورژوازی تنها می توانست از آن ها دم زند، جامه ی عمل بپوشاند. پرولتاریا که قدرت را به دست گرفته بود، توانست بدون وضع قوانین بسیار پیچیده و به شیوه ای ساده و سرراست، دموکراتیزه کردن نظام اجتماعی را انجام دهد، بوروکراسی را نابود و تمامی مناصب رسمی را انتخابی کند. اما دو اشتباه، ثمرات این پیروزی برجسته را نابود ساخت. پرولتاریا در نیمه ی راه متوقف شد. به جای “مصادره ی مصادره کنندگان”، به خود اجازه داد تا با رؤیای استقرار یک عدالت عالی در کشوری که حول یک وظیفه ی مشترک ملی متحد گردیده است، به بیراهه رود. به عنوان مثال، مؤسساتی همچون بانک ها مصادره نگردیدند و نظریات و تئوری های پرودونیستی پیرامون یک “مبادله ی عادلانه” و غیره، همچنان در بین سوسیالیست ها غالب بود. اشتباه دوم، به بزرگواری زیاده از حد پرولتاریا بازمی گشت. پرولتاریا، در عوض نابود کردن دشمنانش، به دنبال این بود که روی آنان تأثیر اخلاقی بگذارد. پرولتاریا اهمیت عملیات نظامی مستقیم در جنگ داخلی را دست کم گرفت، و به جای یک تهاجم قاطعانه علیه ورسای که می توانست زمینه ی پیروزی آن ها را در پاریس فراهم آورد، تعلل نمود و به دولت ورسای فرصت داد تا نیروهای سیاه را گردهم آورد و برای هفته ی غرق به خون ماه مه، آماده شود. »
از این نکات دقیق و با ارزش لنین در خصوص چرایی شکست کمون پاریس که بگذریم، بی تردید کمون پاریس در قامت اولین حکومت کارگری کارهای بزرگی انجام داد. حکومت شورایی کارگران که قدرت سیاسی را از چنگ بورژوازی گرفت و آنرا از اریکه ی قدرت پائین کشید، با لغو مالکیت خصوصی، زمین ها را به دهقانان سپرد و ابزار کار و تولید را به تملک کارگران درآورد. حکومت شورایی کارگران حقوق هر کارمند دولت را مساوی با حقوق یک کارگر متوسط تعیین کرد. حکومت شورایی کارگران ارتش حرفه ای و ادارات پلیس را منحل، و بجای دم و دستگاه سرکوب، توده های کارگر و زحمتکش جامعه را مسلح کرد، و تمامی حقوق و مایملک کلیساها و نهادهای مرتجع مذهبی به مصادره درآمدند و مذهب به امر خصوصی انسان ها تبدیل گردید. کمون پاریس مشارکت زنان در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی را گسترش داد و باعث پیشرفت حقوق و خواسته های زنان شد. کمون پاریس، تن فروشی را که شکلی از استثمار است از میان برداشت. کمون پاریس حق طلاق برابر، و نیز آزادی زندگی مشترک را به رسمیت شناخت. به دستور کمون پاریس، درب تمامی آن مراکزی که وسائل زندگی کارگران را در ازای پرداخت وام گرو می گرفتند، به جرم سودجویی و چپاول کارگران و مردم تهیدست، بسته شدند. کمون پاریس، همه ی شهروندان را از پرداخت اجاره خانه معاف ساخت. کمون پاریس به اثبات رساند که پرولتارها در هر جای این کره ی خاکی می توانند نظام استثماگر و ظالمانه ی سرمایه داری را برچینند و نظام انسانی خود را مستقر کنند. کمون پاریس این حقیقت را آشکار ساخت که، کارگران این توان را دارند تا حکومت خودشان را تأسیس، و در مقام صاحبان اصلی کل جوامع بشری، آزادی، برابری، امنیت، رفاه، و آسایش را برای انسان ها تأمین نمایند.
در دنیای امروز که شیوه و مناسبات تولیدی حاکم مصائب و آلام بی شماری را برای اکثریت انسان ها آفریده است؛ و در دنیای امروز که سرمایه داران و دولت هایشان با تعرض هر روزه به هست و نیست طبقه ی کارگر و توده های مردم زحمتکش، وضعیت بغایت فلاکت باری را برای آنان به وجود آورده اند؛ کمون پاریس باید سرمشق و الگویی برای پرولتاریای جهان علیه این نظام اقتصادی – سیاسی باشد.
پرولتارهای جهان بدون مبارزه ای انقلابی، بدون جدالی همه جانبه بر ضد سرمایه، و بدون اتحاد و همبستگی و پشتیبانی وسیع از همدیگر نمی توانند این وضعیت تألم بار و ضد انسانی را تغییر دهند. پرولتارهای جهان می باید با پیکارهای قاطعانه و بدون انقطاع خود علیه بربریت حاکم بر جوامع امروز، و علیه نظم نکبت بار کنونی، به سرمایه داران و نمایندگان سیاسی آنها بفهمانند که، زمان تعرض به کلیت نظام سرمایه داری، و از میان بردن آن دیر یا زود فراخواهد رسید.
کمون پاریس برغم کوتاه بودن عمرش فصل تازه ای را در تاریخ مبارزه ی طبقاتی گشود. همانطور کارل مارکس در اثرش در باره ی « جنگ داخلى در فرانسه » از آغاز انقلاب اجتماعى در قرن نوزدهم نام می برد که سرنوشت آن‏ در پاریس‏ هر چه باشد جهان را درخواهد نوردید، بی گمان در ادامه ی کمون پاریس، و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میلادی در روسیه، جدال طبقه ی کارگر و کمونیست ها برای انهدام وجه تولید سرمایه داری، و رهایی بشریت و بازگرداندن اختیار به انسان، ادامه خواهد داشت.

گرامی باد یاد تمامی کموناردهای پاریس