مقدمه کمونیست:
آنچه میخوانید متن مصاحبهاى است که اخیرا صداى حزب کمونیست ایران با رفیق منصور حکمت انجام داده است. در این مصاحبه درباره شیوه دخالت حوزهها در مبارزات جارى کارگران و ملزومات رهبرى این مبارزات نکات جدیدى مطرح شده است، از اینرو ما چاپ آن را در ادامه مقالاتى که تاکنون در این باره داشتهایم، مفید و ضرورى دیدیم. در شمارههاى آینده کمونیست جنبههاى مختلف سبککار حوزهها در زمینه دخالت عملى در مبارزات کارگرى و مشخصا، همانطور که در این مصاحبه نیز اشاره شده است، جایگاه فعالیت علنى در هدایت این مبارزات را بیشتر مورد بحث قرار خواهیم داد.
٭ ٭ ٭
مجرى برنامه: بیشترین رهنمودهاى ما در این دوره خطاب به رفقا و فعالین حزب در شهر حول محور ایجاد حوزههاى حزبى در محیط زیست و کار کارگران و زحمتکشان، و ایجاد و گسترش تشکیلات حوزهاى حزب در میان کارگران دور مى زده است. در عین حال شاهدیم که طى همین دوره مبارزات و اعتراضات کارگرى به اشکال مختلف جریان داشته و دارد. سیاست ما مبنى بر گسترش و تحکیم تشکیلات حزب چه ارتباطى با این مبارزات و اعتراضات و امر رهبرى این مبارزات پیدا میکند؟ به عبارت دیگر، ما تا چه حد و در چه اشکالى در امر رهبرى این اعتراضات فعال میشویم و آیا دخالت در رهبرى این مبارزات با هدف دورهاى ما براى تحکیم و گسترش تشکیلات حزبى در میان کارگران در تقابل قرار نمیگیرند؟
منصور حکمت: همانطور که گفتید مهمترین وظیفهاى که امروز بر عهده رفقاى ما در شهرهاى مختلف ایران است گسترش تشکیلات حوزهاى حزب در میان کارگران آگاه و پیشروست. یعنى متشکل کردن آگاهترین و پیشروترین کارگران در حوزههاى حزبى در کارخانهها و محلات. این براى ما اولویت تعیین کننده دارد و اهمیت آن را هم به طرق مختلف قبلا از طریق نشریات و رادیوهاى حزب توضیح دادهایم. اما سؤالى که شما مطرح میکنید هم بسیار جدى است. سؤال اینست که چه رابطهاى بین این وظیفه پایهاى ما با امر دخالت کردن فعال در رهبرى مبارزات و اعتراضات موجود کارگران برقرار میشود. آیا سازمان دادن تشکیلات حوزهاى حزب در بین کارگران در تقابل با پرداختن به مبارزات جارى، بخصوص قرار گرفتن در موضع رهبرى این مبارزات است؟ یعنى آیا باید بین این دو یکى را انتخاب کرد؟ آیا پرداختن به یکى مستلزم دست کشیدن از دیگرى است؟ و اگر اینطور نیست، رفقاى ما به چه اشکالى میتوانند ضمن ادامه فعالیت پایهاى خود، در عین حال برخورد فعالى هم به مبارزات جارى کارگرى داشته باشند؟
تا آنجایى که مساله به حزب کمونیست ایران به عنوان یک کل، یک مجموعه، مربوط میشود، نه تنها تقابلى در کار نیست، بلکه سازماندهى حزبى و حوزهاى و دخالت در امر رهبرى مبارزات جارى و موجود کارگرى، اساسا لازم و ملزوم یکدیگرند. ما بارها گفتهایم که رشد تشکیلات حزب در میان کارگران، ازدیاد و گسترش حوزههاى حزبى، شرط لازم شکل گرفتن یک رهبرى انقلابى و ادامه کار در بین کارگران است. بدون تشکیلات حزبى دخالت در رهبرى مبارزات اقتصادى و اعتراضى کارگران اصولا مقدور نیست و هر گامى که رفقاى ما در گسترش تشکیلات حوزهاى حزب برمیدارند ما را بطور واقعى گامها به تأمین این رهبرى و تقویت و گسترش مبارزات اعتراضى کارگرى نزدیکتر میکند. از طرف دیگر نفس دخالت در هدایت مبارزات جارى هم خود نقش بسیار مهمى در گسترش تشکیلات حزبى در میان کارگران دارد. نمیتوان حزب کمونیستى را تصور کرد که نسبت به مسائل موجود و مبارزات جارى کارگران، که توده کارگران و پیشروان آنها را در مقیاس هزاران نفر به خود مشغول میکند، بىتفاوت باشد و انتظار هم داشته باشد که سازمان حزبىاش به سرعت گسترش پیدا کند. حزب ما باید حزب متشکل کننده کارگران پیشرو باشد. باید حزبى باشد که ضمن تلاش براى متشکل کردن کارگران آگاه بر مبناى منافع پایهاى و طبقاتى، به مشغله مبارزاتى جارى آنها نیز پاسخگو باشد. هیچ حزبى در جدائى از مبارزه و اعتراض واقعا موجود در جامعه ساخته نمیشود. بنابراین روشن است که کل حزب، یعنى حزب به عنوان یک کل، باید هم پیکره سازمانى خود را گسترش بدهد و هم در نقش رهبر مبارزات کارگرى ظاهر شود. و همانطور که گفتم این دو وجه، مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
اما آنچه درباره کل حزب، یا به عبارت بهتر، حزب به عنوان یک مجموعه، صدق میکند، الزاما درباره هر جزء و اندام حزب صدق نمیکند. آنچه که براى کل حزب درست است، الزاما به همان صورت و با همان بیان براى یک حوزه حزب در محیط کارگرى درست نیست. اگر سازماندهى حوزههاى حزبى از یکسو، و رهبرى مبارزات جارى از سوى دیگر، اجزاء مکمل سیاست حزب هستند، وقتى به عملکرد حوزههاى پایه میرسیم، اینها دیگر بطور واقعى ممکن است در دورههائى با هم تقابل پیدا کنند.
ممکن است رفیقى بپرسد که آیا واقعا ممکن است تلاش براى در دست گرفتن رهبرى یک اعتصاب، شرکت فعال در هدایت یک تحصن، به کار پایهاى حوزههاى ما لطمه بزند؟ بله، متاسفانه در شرایط کنونى این کاملا ممکن است. چون دخالت در رهبرى مبارزات جارى کارگرى نیازمند بوجود آوردن ملزوماتى است که حوزههاى ما الزاما از آن برخوردار نیستند. آن کسى که میخواهد بطور واقعى خلاء رهبر را در حرکات اعتراضى موجود کارگران پر کند، باید قبل از هر چیز به فکر فراهم کردن این ملزومات باشد. ما حوزههائى نمیخواهیم که یکبار در یک اعتصاب خوش بدرخشند و بعد صحنه را براى مدت طولانى خالى کنند. ما میخواهیم یک تشکیلات حزبى، متشکل از حوزههاى در بر گیرنده کارگران کمونیست درست کنیم که بطور ادامهکارى رابطه حزب و طبقه را برقرار نگهدارد. بطور ادامهکارى رهبرى قاطع، انقلابى و هوشمندى براى بحثهاى مختلف جنبش کارگرى باشد. بطور ادامهکارى مبارزات جارى را به عرصهاى براى جلب پیشروترین و آگاهترین کارگران به حزب تبدیل کند و بطور ادامهکارى قدرت کارگران را در مبارزه سیاسى و اقتصادى افزایش بدهد. خلاصه کنم حزب ما باید بتواند نه فقط رهبر و سازمانده جنبش طبقه کارگر براى سوسیالیسم، بلکه همچنین اصولىترین و قاطعترین رهبر در مبارزاتى باشد که کارگران بطور روزمره براى بهبود شرایط کار و زندگىشان در همین نظام موجود به آن دست میزنند. بنابراین طبیعى است که ما در این دوره الویت خودمان را این قرار بدهیم که چنین تشکل ادامهکارى از کارگران کمونیست را بوجود بیاوریم. و همین را هم مبناى دخالت جدى و فعال در امر رهبرى مبارزات جارى کارگران بدانیم.
به هر حال اگر بخواهم حرفم را خلاصه کنم باید بگویم که اولا ما به عنوان یک حزب هیچگاه امر گسترش و تحکیم تشکیلات حزب در بین کارگران را از امر مبارزات جارى اعتراضى کارگران جدا نکردهایم. ما رابطه این دو مساله را دقیقا میدانیم و در دیدگاه عمومى و سیاسى خودمان هیچ تقابل و تناقضى بین این دو امر، بین این دو وظیفه نمیبینیم. ثانیا از لحاظ سیاسى نحوه و هدف دخالت ما، باز به عنوان یک حزب، در امر رهبرى مبارزات جارى روشن بوده است. و اگر در مواردى کمبود داریم میدانیم که باید روى آن کار کنیم. میدانیم دخالت ما در مبارزات جارى باید به چه چیزى منجر شود. به گسترش پیوند سیاسى و تشکیلاتى حزب و طبقه، به استحکام و پیشروى خود جنبش اعتراضى و به روىآورى بخش هر چه بیشترى از کارگران به مبارزه و تشکل بطور کلى و تشکل حزبى به طور اخص. اما آنجا مساله پیچیده میشود که ما به مساله رابطه حوزهها، یعنى اجزاء معینى از حزب با مبارزات جارى میرسیم. آنهم در مقطع معینى که شالوده تشکیلاتى حزب محکم و به اندازه کافى گسترده نیست. اینجا ما میگوئیم که تا آنجا که به کار حوزه مربوط میشود دخالت در رهبرى مبارزات جارى دیگر به این سادگى نیست، بلکه نیازمند بوجود آوردن مقدمات و ملزوماتى است که در دنیاى واقعى این دخالت را ممکن بکند. این ملزومات را باید بطور جدى بوجود آورد.
مجرى برنامه: این ملزومات کدامند، حوزههاى ما باید چه زمینههائى را فراهم کنند، تا عملا قادر به دخالت فعال در رهبرى مبارزات جارى کارگرى باشند؟
منصور حکمت: ما قبلا هم، چه در مقالات نشریه کمونیست و چه از طریق رادیو و همینطور در درون حزب، تا حدود زیادى به این مسائل اشاره کردهایم. من فهرستوار به رئوس آنچه گفتهایم اشاره میکنم و بعد به یک نکته کمابیش جدید، که به نظر من اهمیت تعیین کنندهاى در پیشرفت کار حوزهها در این زمینه دارد مى پردازم.
اولین شرط ظاهر شدن به عنوان رهبر مبارزات کارگرى، داشتن سیاست و خطمشى سیاسى در این مبارزات است. ما باید تاکتیکهاى خودمان را در قبال مسائل مختلف جنبش کارگرى روشن کرده باشیم، شعارهایمان را تعیین کرده باشیم، دورنما و افق این مبارزات و توان بالفعل و بالقوه هر آکسیون اعتراضى را بشناسیم و بالاخره رابطه مبارزات موجود، یعنى مبارزاتى که به هر حال براى اصلاحاتى در وضع کارگران و یا محیط سیاسى و اقتصادى جامعه است، را با مبارزه انقلابى کارگران کمونیست براى رهائى قطعى درک کنیم و در جزئیات معنى کنیم. ما در مبارزات جارى بىخط نیستیم، ما جریانى نیستیم که دلش را به این خوش کند که در اعتراضات کارگرى شرکت میکند. ما سیاست معین و پیگیرى را در این مبارزات دنبال میکنیم. آگاه کردن کارگران به منافع واقعى خود، تصحیح شعارها و اهداف این مبارزات، گسترش تشکلپذیرى بطور کلى و سازمانیابى کمونیستى بطور اخص در بین کارگران، بالا بردن اعتمادبهنفس مبارزاتى و روحیه مبارزاتى کارگران از طریق گرفتن خواستههاى برحقشان و بهبود واقعى شرایط کار و زیست کارگران، دنبال کردن این اهداف است که ما را از تریدیونیونیستها و اکونومیستها متمایز میکند. بنابراین قبل از هر چیز حزب به طور کلى و حوزهها به مثابه اجزاء و سلولهاى پایهاى حزب باید بینش و شناخت لازم براى رهبرى مبارزات را داشته باشند. و در این امر چنان محکم باشندکه آنها باشند که مبارزات را رهبرى میکنند و نه موج آکسیونها که آنها را به دنبال خود میکشد. بعلاوه دخالت در مبارزات جارى مستلزم آنست که رفقاى ما که از نزدیک با این مبارزات در تماسند روى مسائل عملىتر رهبرى مبارزه صاحبنظر باشند. تجارب لازم را کسب کرده باشند تا بتوانند نقش خود را بطور جدى بازى کنند. در زمینه ملزومات سیاسى ما کمترین اشکالات را داریم. این عرصهاى است که با توجه به وجود برنامه حزب، مطالبات حداقل حزب، شعارها و قطعنامههاى تاکتیکى حزب، بیشتر روى آن کار شده است و در آینده هم مانع خاصى براى تدقیق بیشتر آنها وجود ندارد.
اما ملزومات عملى و تشکیلاتى را فراهم کردن، امروز براى ما کار دشوارترى است و به صرف انرژى زیادترى نیاز دارد. ما قبلا در مقالاتى نظیر –آکسیونیسم در حوزههاى کم نفوذ، محافل ترویج کارگرى، و دیگر مقالات نشریات و برنامههاى رادیو به بخش زیادى از این ملزومات اشاره کردهایم. آن واحد تشکیلاتى کمونیستى که میخواهد در موضع رهبرى مبارزات جارى قرار گیرد باید اولا بتواند ادامهکارى فعالیت پایهاى خود را تضمین کرده باشد (که به این نکته بعدا بیشتر میپردازم)، باید نفوذ خود را در بین کارگران حوزه فعالین خود به حد کافى گسترش داده باشد و به اشکال مختلف توسط کارگران متشکل احاطه شده باشد. باید بطور واقعى بتواند با پیشروترین کارگران و رهبران عملى جنبشهاى اعتراضى در تماس باشد. بخشى از این رفقا را حداقل در صفوف خود داشته باشد و لااقل نفوذ معنوى و سیاسى معینى در میان دیگر رهبران عملى کارگران که هنوز به حزب نپیوستهاند داشته باشد. حوزه کمونیستى باید بطور واقعى قادر باشد افکار و اعمال کارگران را در طول مبارزه و آکسیون تحت تاثیر جدى قرار بدهد و هدایت کند. در جنبش کارگرى هیچ نفوذ و اعتبارى بسادگى و سهولت بدست نمیآید. رهبرى را نمیتوان قاپ زد، بلکه باید کسب کرد و این مستلزم کار پایهاى سیاسى ترویجى و تشکیلاتى جدىاى در میان کارگران است. همانطور که گفتم ما اینها را قبلا در جزئیات بیشترى شکافتهایم. نکته مهمى که من در اینجا اضافه میکنم مساله کار علنى، عناصر علنىکار و وابستگى قطعى رهبرى آکسیونهاى کارگرى به این امور است. این مسالهاى است که در گذشته ما کمتر راجع به آن صحبت کردهایم و سعى میکنیم در آینده نزدیک بیشتر براى رفقا تشریح کنیم.
مساله این است که رهبرى صرفا مخفیانه مبارزات کارگرى ممکن نیست. هر آکسیون، مثلا اعتصاب، تحصن و غیره، حرکتى است که به هر حال بیانگر مقاومت و مبارزه علنى بخشهاى وسیعى از کارگران در برابر سرمایه و کارفرما و دولت است. هر قدر هم که یک اعتصاب توسط یک مرکز مخفى هدایت شود، باز هم اعتصاب به عنوان یک عمل مستقیم کارگران نیازمند رهبرى در صحنه علنى است. بسیج کردن کارگران، تعیین و تصحیح شعارها در روز آکسیون، خنثى کردن تبلیغات و توطئههاى عُمّال دولت و کارفرما، مذاکره، انتخاب نماینده و غیره، به هر حال به وجود رهبران و مُبلغین علنى نیاز دارد. هیچ عمل تودهاى بدون تکمیل فعالیت مخفى کمونیستى با فعالیت هدفمند علنى ممکن نیست. تمام بحث بر سر اینست که چگونه حوزه مخفى کمونیستى میتواند در روزهاى آکسیون رهبر باشد. رهبرىاى که مستلزم دخالت فعال علنى است. اگر این توانائى و این قدرت در ما نباشد، یعنى اگر نتوانیم به درستى فعالیت مخفى را با اقدامات علنى لازم تلفیق کنیم صحبتى از دخالت فعال در رهبرى مبارزات جارى هم نمیتواند در میان باشد.
اما کار علنى عرصهاى است که تا به حال کمتر به آن پرداختهایم و گوشه و زوایههاى آن را کمتر روشن کردهایم. کلا مقوله مُبلّغ علنى کار حزبى، یعنى کسى که رأسا در آکسیون در پیشاپیش صفوف کارگران قرار میگیرد و آنها را هدایت میکند، در جنبش ما و در حزب ما کمتر شناخته شده است. اگر دقت کنید فعالترین سخنوران کارگرى، مبلغین صاحب نفوذ و رهبران عملى را در صف اکونومیستها و تردیونیونیستها پیدا میکنید، ما باید این عقب ماندگى را جبران کنیم. تنها هنگامى بطور جدى به مساله رهبرى آکسیونهاى کارگرى نزدیک شدهایم که حوزههاى حزبى ما توانسته باشند به قلمرو کمتر شناخته شده فعالیت علنى کمونیستى گام بگذارند.
این یک بحث سبک کارى است. رابطه حوزه مخفى با عناصر علنى کار چیست؟ این عناصر چگونه به حوزه ها مربوطند و چگونه از حوزه خط میگیرند و توسط حوزه هدایت میشوند؟ اطلاعات این عناصر مخفى کار از حوزه مخفى و روابط آن چقدر است؟ چگونه میتوان کارى کرد که فعالیت علنى رفیق حزبى ما امنیت و ادامهکارى حوزه و شبکه مخفى ما را به خطر نیاندازد؟ خود مُبلغ علنى را چگونه میتوان حفظ کرد و امنیتش را تضمین کرد؟ مُبلغ و فعال علنى ما چگونه میتواند بى آنکه الزاما هویت و تعلق حزبى خود را فاش نماید – که تا وقتى اختناق تا این حد شدید است عمدتا ناگزیر از مخفى نگاه داشتن هویت خود است – مواضع و سیاستها و شعارهاى حزب را در روز آکسیون به کرسى بنشاند؟ بطور کلى مبلغین و فعالین علنى خود را در چه محیطى پیدا میکنیم؟ چگونه آنها را به عضویت حزب در میآوریم؟ و چه رابطهاى بین حوزههاى مخفى و این مُبلغین علنى کار برقرار میکنیم؟ پاسخ این سؤالات را باید داشت و ما سعى میکنیم اینها را در آینده نزدیک روشن کنیم. به هر رو در این فرصت کوتاه تأکید میکنم که علاوه بر ملزوماتى که قبلا گفتهایم، باید این قلمرو فعالیت را هم بدرستى بشناسیم و خود را از این لحاظ هم محکم و آماده کنیم. تلفیق کار مخفى و علنى به معناى علنىکارى و مخفىکارى توأم همه اعضاى حوزه و روابط پیرامونى آنها نیست بلکه عمدتا به معنى ایجاد رابطهاى محکم و مناسب میان فعالین مخفى و فعالین علنىکار است. امروز کمتر حوزه ماست که مدعى باشد از امکان آژیتاسیون علنى به شیوهاى ادامهکار برخوردار است، مدعى باشد که عناصر علنى و رهبران عملىاى را، بدون آنکه آنها را از این قلمرو فعالیت حیاتى محروم کرده باشد و بیرون کشیده باشد، یعنى بدون آنکه آنها را به فعال “مخفى” تبدیل کرده باشد به عضویت حزب درآورده و فعالیت آنها را تحت سیاست و خط مشى و رهبرى حزب قرار داده است.
حزب ما یک حزب مخفى است. این لازمه فعالیت حزبى است که در دل اختناق بورژوائى و در برابر توحش بورژوازى فعالیت میکند. کمونیستها همواره، مگر در شرایط استثنائى، در چنین شرایطى فعالیت میکنند. اما این به آن معنى نیست که قلمرو کار علنى و لاجرم قلمرو رهبرى عملى آکسیونها را به رفرمیستها و تریدیونیونیستها بسپارند. اگر امروز عملا چنین است، این نقطه ضعف ماست. ما باید پدیدهاى به اسم آژیتاتور کمونیست علنىکار، رهبران عملى جنبشهاى کارگرى که به عضویت حزب درآمدهاند، را بشناسیم و در فعالیت حزبى خود براى اینگونه رفقا جاى واقعىشان را باز کنیم.
توجه کنید که اینجا صحبت بر سر علنى کردن یکى دو نفر از اعضاى حوزهها نیست، صحبت بر سر جذب رهبران پرشور جنبش کارگرى، سخنوران کارگرى و کارگران صاحب نفوذ به تشکلیابى در حزب، با حفظ نقش علنى پیشین آنهاست، یعنى نقش علنى، نقش مُبلغ تودهاى و نقش رهبر. این مستلزم برقرارى رابطهاى ظریف و فکرشده میان تشکیلات مخفى حزب با عناصر علنى است. این یکى از مهمترین ملزومات دخالت ما در آکسیونهاست. آکسیونهائى که همانطور که گفتم بدون رهبرى علنى وجود خارجى پیدا نمیکند و هدایت نمیشود. این را باید با کار صبورانه و آگاهانه فراهم کرد. مادام که چنین نیست، یعنى مادام که حوزه مخفى ما ناگزیر است یا براى ادامه کارى خود، که گفتیم در اولویت است، از ایفاى نقش پیشتاز در روز آکسیون چشم بپوشد، یا با جهیدن به صف مقدم آکسیون تمام دستاوردهاى کنونىاش را به مخاطره بیاندازد، ما با تناقضى که در سؤال قبل گفتید روبرو خواهیم بود. اما آن زمان که شبکه مخفى تشکیلاتى ما، به شیوهاى اصولى و حساب شده و منظم و با محاسبه کلیه جنبههاى امنیتى، به عناصر علنىکارى که توانائى هدایت تودههاى کارگر را در روزهاى آکسیون دارند، متصل باشد، یعنى آن زمان که تشکیلات مخفى ما بتواند وجود آژیتاتور علنى را در سیستم خود جا بیندازد و هضم کند، آنگاه ما بطور واقعى آمادهایم تا در مبارزات جارى کارگران، بمثابه رهبر، ظاهر بشویم.
همانطور که گفتم این بحثها را تدریجا با رفقا در میان خواهیم گذاشت. من صرفا خواستم توجه رفقا را به این امر جلب کنم و امیدوارم در نامههاى خودشان به ما به این مسأله هم بپردازند. بحث تفصیلى را باید بعدا مطرح کرد. اما با اجازه شما من از این فرصت استفاده میکنم و چند کلمهاى هم راجع به همین رفقاى علنىکار اضافه میکنم.
فعالین علنىکار به این صورت بدست نمیآیند که مثلا این یا آن رفیق در حوزه و یا پیرامون آن به دستور حزب نقش دخالت علنى در آکسیون را بر عهده بگیرد. مُبلغ علنى و رهبر عملى تا حدود زیادى محصول خود مبارزات و اعتراضات کارگران است. کارگران پرشور، معترض و سخنورى که در اعتصابات به قول معروف رو میآیند، در میان کارگران نفوذ کلام پیدا میکنند و عملا ظرفیتهاى رهبرى عملى را از خود بروز میدهند، زائیده نفس اعتراض طبقه کارگر علیه بورژوازى و سرمایه هستند. جنبش کارگرى بطور طبیعى این عناصر را در دل خود میپروراند و به جلوى صف خود میراند. البته در غیاب یک تشکیلات حزبى و با درک سیاسى تئوریک نازل، این دسته از رهبران عملى یا جذب ایدههاى رفرمیستى و تریدیونیونى میشوند، و یا در صورتى که حتى خود را کمونیست هم بدانند، از تشکلپذیرى با حزب مخفى ابا دارند. تجربه جنبش پوپولیستى هم این هراس آنها را موجّه کرده است. آنها نگرانند که پیوستنشان به حزب سیاسى موجب کنار کشیده شدنشان از این عرصه فعالیت باشد. بعلاوه مضمون فعالیت این دسته از رفقا در غیاب ارتباط و تعلق حزبى در موارد زیادى محدود به تبلیغ و عملکرد رفرمیستى و رهبرى عملى مبارزه در همان محدوده خودبخودى است. کار اینها گسسته و بىهرف و تأثیراتشان زودگذر است. اما وقتى همین مُبلغین به حزب بپیوندند، مضمون فعالیتشان متحول خواهد شد، از لحاظ سیاسى و تئوریک عمیقتر خواهد شد و تبدیل به مهرههاى حیاتىاى براى تشکل دادن به جنبش سوسیالیستى طبقه و اِعمال رهبرى کمونیستى بر جنبش کارگرى خواهند شد.
ما باید آگاهترین و پیشروترین این رهبران عملى را به صفوف حزب جلب کنیم. اما شرط لازم این امر، اگر نخواهیم نقض غرض کرده باشیم، این است که پس از پیوستن به حزب و کار تحت رهبرى کمیتههاى حزبى نیز، این رفقا بتوانند اولا نقش علنى خود را به عنوان رهبر و مُبلغ بازى کنند، و ثانیا فعالیت این رفقا ادامهکارى حوزه حزب را به مخاطره نیاندازد. همانطور که فعالیت حوزه حزب نباید امنیت و ادامه کارى این رفقا را به مخاطره بیاندازد. بنابراین باید رابطه ویژه و ظریفى میان این دسته از رفقا با حوزههاى مخفى برقرار شود. ما باید همانطور که درباره وجوه دیگر سبک کار حوزهها با دقت و تعمّق کار کردیم، جزئیات را براى خودمان روشن کردیم و نقشه خودمان را بر این تحلیلها استوار کردیم، در تعریف نقش عناصر علنى در حزب هم دقیق بشویم و جنبههاى مختلف این فعالیت و این نوع رابطه را بشناسیم و بیاموزیم. من تصور میکنم در ماههاى آینده، پس از این که با تفصیل بیشترى درباره این وجه فعالیت سخن گفتیم، در موقعیت بهترى در تحلیل رابطه حوزههاى حزبى و مبارزات جارى کارگران خواهیم بود. رفقا منتظر مطالب بعدى ما باشند. ما هم منتظر اظهار نظرهاى رفقا هستیم.
کمونیست، ارگان مرکزى حزب کمونیست ایران، شماره ١۶ – ٣٠ بهمن ١٣۶٣