اینروزها با تحرکات نمایشی مجاهدین و تلاش رسانه های دست راستی امثال فاکس نیوز برای لانسه کردن رضا پهلوی، شاهد واکنش های غیر سیاسی ای در صفوف چپ هستیم. عده ای میگویند “انشالله گربه است” و این و آن نیرو در ایران جائی ندارند. برخی از موضعی ناسیونالیستی وابستگی و سرسپردگی این و آن جریان را به دولتها و سازمانهای اطلاعاتی گوشزد میکنند و خیال خودشان را راحت میکنند که مردم ایران زیر بار اینها نخواهند رفت. در مواردی بهتر به افشاگری صرف از تاریخ عملکرد ضد انقلابی و ضد جامعه این و آن نیرو در دوران جنگ و یا در دوران انقلاب اشاره میشود. گویا این نوع “آگاهی بردن به جامعه” میتواند موثر باشد. تعداد بیشتری در برابر هر تحرک راست، نیروهای چپ جامعه و مشخصا احزاب کمونیستی را سرزنش میکنند، از موضعی پدر منشانه پند و اندرز میدهند و در موارد افراطی کمونیست ها را بدتر از سلطنت طلبان و خود جمهوری اسلامی و پنتاگون به “دیکتاتوری” و غیره منتسب میکنند. همه نوع اظهار نظر بویژه در دنیای سوشیال میدیا دیده میشود. روش و منش برخورد برخی افراد بی نام و نشان به کمونیست ها اگر از روش برخورد راست های خشک مغز و فالانژ بدتر نباشد بهتر نیست.
اگر رسانه های دست راستی مانند بی بی سی و صدای آمریکا و امثال فاکس نیوز تلاش دارند رضا پهلوی را بعنوان “رهبر اپوزیسیون ایران” به مردم ایران و افکار عمومی تحمیل کنند و یا امثال جان بولتون و جولیانی و مهمانان کرایه ای نمایش های سالیانه مجاهدین تلاش دارند مریم رجوی را بعنوان جانشین خامنه ای به مردم بخورانند، به آنها حرجی نیست. اینها بعنوان نمایندگان منافع بخشی از بورژوازی جهانی از اسلاف خود در هر کشوری حمایت میکنند. اگر غیر از این بود باید دچار تعجب می شدیم. کمونیست ها نمیتوانند در مقابل اجتماع تعدادی ساواکی و ساوامائی در کنار تعدادی سازمان دست ساز قوم پرست که با پول و اسلحه عربستان و ارتجاع منطقه بطور آزمایشگاهی زنده نگاه داشته شده اند، انتظار دیگری داشته باشند و یا شانه بالا بیاندازند. سیاست ایران صرفا در جغرافیای ایران و توسط مردم ایران تعیین نمی شود. در صد سال گذشته در آن مملکت همواره کشورهای دیگر، سازمانهای اطلاعاتی، نیروهای دست ساز و اجیر شده، جنبش های ارتجاعی و بی ریشه، تحریکات مذهبی و قومی و مهمتر طرحهای کودتائی و پیچیده به سیاست ایران در مقاطع تعیین کننده شکل داده اند.
در عین حال توقعی بجا و مسئولانه با هر درجه از رشد مبارزه توده ای علیه رژیم اسلامی طرح میشود. دیدگاهی که انتظار دارد چپ جامعه در این اوضاع بحرانی و خطیر پرچمی برافرازد و کاری ماکرو و متناسب با نیازهای امروز پیش رو بگذارد. این نه فقط سوال و توقعی جدی است بلکه باید جواب شایسته بگیرد. اما تا به ایرادات دیگر برمیگردد، از موضعی ناسیونالیستی نمیتوان به جنگ راه حلهای امپریالیستی و ضد انقلابی و بورژوائی رفت. ما نمی توانیم تلاش اپوزیسیون بورژوائی ایران را برای بقدرت رسیدن و اعاده نظم سرمایه از گزند عمل انقلابی مردم کارگر و زحمتکش سرزنش کنیم. نمیشود بعنوان یک آلترناتیو موثر و انقلابی حضور نداشت و همزمان تلاش جنبش های ارتجاعی برای تعیین تکلیف قدرت سیاسی را به سخره گرفت. نمی توان ضد آگاهی به جامعه برد و جامعه را در مقابل مخاطراتی که تهدیدش میکند و ابدا در مقابل آنها واکسینه نیست، بیدفاع گذاشت! اینها جواب نیستند. بی تفاوتی و شانه بالا انداختن در تقابل با آنچه که در مقابل ما در جریان است پاسخ نیست. افشاگری صرف از نیروهای بورژوائی و ضد انقلابی ضروری و لازم است اما کافی نیست و اساسا پاسخ نیست. آنچه که در مقابل چشم همه جریان دارد صحنه های یک جنگ است. جنگی واقعی و بیرحم. جنگی با اهداف کاملا متمایز طبقاتی. جنگی برسر شکل دادن به آینده. در مقابل همه منتقدین گرامی و همینطور نیروهای انقلابی یک دو راهی قرار دارد؛ یا باید در این جنگ شرکت کرد و یا باید آن را واگذار کرد. این بدوی ترین انتخاب سیاسی است.
بیائید مثبت نگاه کنیم. بیائید جدا از توقعات بجا و مسئولانه، همه انتقادهای غیر سیاسی و غرولندهای روشنفکرانه و “من من” هائی که در مقابلمان رژه میروند را نادیده بگیریم و فرض را براین بگذاریم که همه نیت مثبتی دارند و واقعا میخواهند آینده جامعه را بار دیگر نیروهای متفرقه بورژوائی برای نسلهای متمادی شکل ندهند. بیائید فرض کنیم کسانی که دیگران را “هیچ” میدانند و خودشان هم کاری برای کردن ندارند و فاقد راه حل ملموسی اند، حق دارند و توقع و انتظاری در مقابلشان بگذاریم. مسئله بسیار ساده است؛ آیا میخواهید در این جنگ بعد از چهار دهه افت و خیز شرکت کنید؟ آیا میخواهید بنفع سرنگونی انقلابی کلیت نظام اسلامی و سرمایه داری در ایران و بمیدان آوردن یک راه حل کارگری سهم داشته باشید؟ آیا میخواهید در صفی متحد با پرنسیپ هائی سوسیالیستی و کارگری و غیر قابل تفسیر، علیه بورژوازی اعلام جنگ کنید و در جبهه های متعدد و پیچیده این کشمکش در دوره انقلابی سهم ایفا کنید؟ آیا میخواهید با توانائی هائی که در خود سراغ دارید و در دیگران ندارید، فردا در بریگاد کارگری و سنگرهای مقاومت و مبارزه انقلابی مقابل نیروهای ضد انقلابی و ارتجاع دست ساز سازمانهای جاسوسی و دولتهای بورژوازی بایستید؟
اگر جواب مثبت است، آنوقت باید سیاست ماکرو و استراتژی متناسب و چند لایه ای را دنبال کرد. باید در قدم اول به صفی شکل داد و در صفی شرکت کرد که آگاهانه و بدون لکنت زبان در مقابل بورژوازی در تمامیت آن می ایستد. جنگ امروز با جمهوری اسلامی در خیابان و کارخانه و سنگرهای قیام مطلقا جدا از جنگ با راه حل ها و نیروهای دست راستی نیست که در همین پروسه و حتی بسیار زودتر تلاش برای دست بدست کردن قدرت را آغاز کرده اند. باید بسیار متوهم بود که با معیارهای “همه با هم” و نوع انقلاب پنجاه و هفتی به استقبال رویدادهای پیچیده سیاسی در دنیای امروز رفت. این بسیار روشن است که امروز مسئله اساسی سرنگونی رژیم اسلامی است. اما مضمون این سرنگونی فی الحال مورد جدال است. کسی که میخواهد با “رژیم چینج” و یا “نافرمانی مدنی و انتخابات آزاد” و اعمال فشار کنترل شده پائین و بند و بست در بالا به قدرت سیاسی دست یابد، در خود پروسه سرنگونی دخالت و آنرا قیچی میکند. کسانی که هنوز دست شان به یک قصبچه بند نیست اما ضدیت شان با کمونیسم و کارگر و راه حل انقلابی بشکل زننده ای تو ذوق میزند، میخواهند در همین پروسه سرنگونی به نتایج مطلوب خود برسد. اینها از هم اکنون شاخه های “کارگری” و “حقوق بشری” و “زنان” و غیره را آماده کرده اند. اینها ابدا برای نیرو گرفتن از کارگر و زحمتکش و دادن وعده های سرخرمن کم نمی آورند، سهل است، برای آن برنامه دارند.
بعنوان کمونیست و جنبش رادیکال کارگری، بعنوان جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و رفع تبعیض در مقابل این اوضاع باید خط مشی سیاسی و تاکتیکی روشنی داشت. ما بعنوان کمونیست کارگری و حکمتیست برای سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی، برای سازماندهی یک انقلاب کارگری علیه اساس نظام سرمایه داری تلاش میکنیم. ما به یک پیروزی کارگری چشم دوخته ایم و این کل فلسفه وجودی و تلاش دیروز و امروز ما را شکل میدهد. ما اعلام کردیم و مجددا و صریحا به کل بورژوازی ایران اعلام میکنیم که کمونیست ها و جنبش رادیکال کارگری به هیچ دولت بورژوائی در ایران رضایت نخواهد داد. تلاش برای بدست گرفتن رهبری سرنگونی توسط انقلابیون و کارگر و کمونیست، مطلقا بمعنای اعلام آتش بس با نیروهای بورژوائی که فی الحال در اپوزیسیون برای اسارت مجدد ما تدارک می بینند، نیست. بسیار روشن است که میان کارگران و کمونیست ها رگه های فکری و سیاسی مختلفی وجود دارد. بسیار روشن است سنت های سیاسی و مبارزاتی مختلف میان ما هست. با فرض این تفاوتهای فکری و سیاسی، همه کسانی که خود را بیرون راه حلهای کاپیتالیستی تعریف میکنند و علیه آنند، همه جریانات و هر کسی که آلترناتیو سازی امپریالیستی و دست راستی برای آینده ایران را در مقابل اهداف و سیاستهای خود می بینند، میتوانند بعنوان سوسیالیست و کمونیست و انقلابی در یک صف واحد قرار گیرد. همه این اردو در اشکال مختلف و متنوع میتواند و ضروری است بعنوان تریبون راه حل کارگری و آزادیخواهانه بمیدان بیاید. هر کسی در این جنبش وسیع انقلابی میتواند سهمی بعهده بگیرد. میتواند در قلمرو سیاست و دخالت انقلابی بنفع راه حل کارگری و کمونیستی نقش ایفا کند و در پروسه سرنگونی نیروی اردوی انقلابی و کارگری را تقویت کند. میتواند عضو ارتش و بریگاد کارگری و سازمانده مقاومت توده ای و انقلابی و فعال شوراها در کارخانه و محله و هرگوشه جامه وسیع ایران شود. میتواند فشرده سیاستهای اردوی چپ جامعه، اردوی انقلابی را در مقابل اردوی ارتجاعی و طبقات دارا نمایندگی کند. ما از اتحاد احزاب و افراد و جمعها حرف نمی زنیم، از یک اردوی انقلابی و طبقاتی در تقابل با اردوی راست و ارتجاعی سخن می گوئیم. به نظر ما دنیا قلمرو جنگ ایدئولوژیک و افکار و مکاتب سیاسی نیست، قلمرو نبرد سهمگین سیاسی و طبقاتی برای اهداف کاملا متمایز است.
ما بعنوان حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، بعنوان گردانی از ارتش پرولتاریا و نیروئی کمونیستی خود را متعهد به این افق و اردوی انقلابی میدانیم و برای شکل دادن و پیشروی و پیروزی آن تلاش میکنیم. این اردو پایه اجتماعی قوی و قدرتمندی دارد. اکثریت مردم کارگر و زحمتکش، جنبشهای آزادیخواه و پیشرو متعلق به این اردو هستند. این اردو به افق و راه حل سیاسی در مقیاس جامعه نیاز دارد. باید مسائل و نیازها را همانطور که هست دید. باید از جلد دوران پیشا-انقلابی بیرون آمد. این اردو میتواند و پتانسیل آنرا دارد که نه فقط جمهوری اسلامی را بطرق انقلابی سرنگون کند بلکه اردوی راست را در قلمرو سیاست شکست دهد.*