«همبستگی برای دموکراسی و آزادی در ایران» نام نهادی است که خود را متشکل از احزاب و افراد و گروه ها تعریف میکند و با انتشار «منشور مهسا» هدف خود را همکاری برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در یک «فرآیند خشونت پرهیز» و برقراری «حکومتی سکولار و دمکراتیک» قرار داده اند.
از همین ابتدا با بحث «فرآیند خشونت پرهیز» روشن میشود که اینها نه اهل سرنگونی اند و نه اهل انقلاب و اولین کسانی خواهند بود که مانند دوره اصلاح طلبی حکومتی «خشونت مردم» را در مقابل توحش و جنایت رژیم محکوم کنند. مسئله این نیست که انقلاب با خشونت همراه است، موضوع اینست که انقلاب تنها راه درهم شکستن خشونت سازمانیافته دولتی است. و البته این اصلاح طلبان ریزشی و راست های فاشیست سلطنت طلب کارنامه قطوری از خشونت زیر بغل دارند و همین ماه های اخیر در خارج کشور شاهد جد و جهد فاشیست ها و ساواکی ها علیه مخالفین سیاسی بوده ایم. از نظر سیاسی کسی که در دوره انقلابی از «فرآیند خشونت پرهیز» سخن میگوید، به یاران مادر ترزا تعلق ندارد بلکه دنبال معامله با حکومت است، هدفش انتقال قدرت بصورت بهداشتی و دست نخورده است، میخواهد دخالت مردم در سیاست و انقلاب حدالامکان محدود و ریموت کنترلی باشد.
«منشورِ همبستگی و سازماندهی برای آزادی» بیجهت نام مهسا را برخود نهاده است، هیچ رابطه یک به یکی با افق و خواست زنان انقلابی و برابری طلب که مهسا اسم رمز انقلاب آنهاست با این منشور و امضا کنندگان وجود ندارد. امضا کنندگان اولیه یعنی حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی، رضا پهلوی، شیرین عبادی، مسیح علینژاد و عبدالهی مهتدی هیچکدام نسبتی با انقلاب ندارند. یکی منتظر سلطنت و ناسیونالیست عظمت طلب است و هنوز خود را در مجالس «اعلیحضرت پرنس» معرفی میکند و یکی قوم پرست و طرفدار فدرالیسم و بقیه حقوق بشری با سابقه اصلاح طلبی حکومتی. این خانمها و آقایان تا همین شش ماه پیش از واژه انقلاب کهیر میزدند و بحدی دلشان نازک است که هنوز در متن یک انقلاب و جنگی با اینهمه جانباخته و زندانی از «فرایند خشونت پرهیز» سخن میگویند!
منشور چه میگوید؟
خود منشور حرف خاصی برای گفتن ندارد، هرچند در دوره انقلابی و بحران سیاسی وعده دادن ارزان است. ایران «ازاد و دمکراتیک» حضرات، اگر به وعده شان باور کنیم و با فرض محال دست شان به جایی بند شود، همین جمهوری اسلامی با کلیه ساختارهای اساسی و قوانین و کنوانسیونهایی است که ظاهرا قبول کرده اما اجرا نمیکند. دقیقا همین جمهوری اسلامی منهای تصویر آخوندی. این منشور از حکومت سکولار حرف میزند اما یک کلمه راجع به مافیا و صنعت مذهب در یک انقلاب آنتی اسلامیستی سخن نمیگوید. آخوند همواره دوقلوی سلطنت و سرمایه بوده و بزعم اینان جایگاه رفیعی دارد.
اینها پاسخ مسایل انقلاب را ندارند و نمیخواهند داشته باشند بلکه نقشه راه «گذار از جمهوری اسلامی» را تعریف کرده اند. از آنجا که میدانند پایه داخل کشوری ندارند اساسا کار را روی خارج و پارلمانها و لابی ها متمرکز کردند که تغییر از بالا صورت پذیرد، اما برای اینکه زیادی تو ذوق نزند به «مخالفت با دخالت خارجی» هم اشاره ای بی آزار کرده اند.
«انزوایِ جهانیِ جمهوری اسلامی» را همه میخواهند اما راهش از لابی و پارلمان نمیگذرد بلکه از مبارزه قدرتمند و تحمیل قدرت از پایین نتیجه میشود. یا با رایزنی با دولتها، سفرای جمهوری اسلامی و وابستگان آنها اخراج نمیشوند چون این رابطه تابع سیاستهای کلان تری است. شما نتوانستید یک سپاه پاسداران را توی لیست تروریستی دولتها بگذارید حالا چطور میتوانید با رایزنی دولتها را مجاب کنید که بجای جمهوری اسلامی با شماها نشست و برخاست کند و یا عنوان نماینده ایران در سازمان ملل را به شما بدهد؟ اینها البته توهمات نیستند، زینت مجلس و سخنان دهان پرکن برای بسیج عوام حول یک برنامه سیاسی متمایزند. «رایزنی با دولتهای دموکراتیک برای حمایت از این منشور و سازماندهیِ پس از آن» مستقیما پای دولتها و دخالت آنها را در سیاست ایران باز می کند، فعلا در اینکه امری ممکن است یا خیر میگذریم. نویسندگان که بعضا زمانی خواهان حمله نظامی به ایران بودند براین نکته واقف بودند به همین دلیل بلافاصله اضافه کردند که «تاثیرگذاریِ این دولتها باید به نحوی صورت بپذیرد که آنها حق دخالت در امور داخلی و تصمیمات مردم ایران را نداشته باشند». شوخی میفرمایید!
اصل مطلب، دولت انتقالی
بعد از مقدمات وارد اصل مطلب میشویم که هدف آن «تشکیل شورای انتقال قدرت و راهکارهای انتقال قدرت به حکومتی دموکراتیک، ملی و سکولار» است. البته باید بخشا در داخل کشور باشد و همراهان اصلاح طلب و ناسیونالیست و عظمت طلب و هم سنخ های خودشان همراهی کنند، بویژه نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی خود حکومت ضروری اند و رضا پهلوی بارها برآن تاکید کرده و از تتمه ساواک نیز پرده برداری کرده است.
اینجا هم خبری از دخالت مردم در سیاست نیست، رضا پهلوی فعلا برای سرهم بندی این نهاد از خیر سلطنت گذشته است. اما دولت انتقالی نیازی به دخالت مردم و بخشهای مختلف ندارد، بلکه به «کمیته های تخصصیِ گذار از جمهوری اسلامی» نیاز دارد و برای تشکیل آن برنامه دارند. اصلاح طلبان و سلطنت طلبان در چند دهه گذشته راجع به مسائل مختلف جامعه و مسایل اجتماعی نهایت «تخصص» شان اینبوده که از ارتجاع و عقب ماندگی دفاع کنند و آدم میماند که کدام تخصص را در پستویی قایم کرده اند که قرار است گذار از جمهوری اسلامی را متخصصانه انجام دهند!
در باورهای مشترک شان بر «تعیین نوع حکومت از طریق همه پرسی و انتخابی بودن مقامات از طریق انتخابات آزاد و حقوق برابر شهروندان در پیشگاه قانون» تاکید کردند. معضل «تمامیت ارضی» را با سازشی در مورد تمرکززدایی و سپردن «اختیارات مالی و اداری و سیاسی به نهادهای منتخب استانی و شهری و ناحیه ای» تا اطلاع ثانوی سرهم آوردند. و بالاخره «مجلس موسسان» که شاه بیت دوره انتقالی و تدوین قانون اساسی جدید است و «پذیرش نظارت نهادهای ناظر داخلی و بینالمللی بر انتخابات». اینها نظرات میرحسین موسوی و کمابیش اصلاح طلبان در دوره خاتمی هم بوده است. هر کسی که از انقلابیگری و تغییر انقلابی وحشت دارد همین فرمولها را ردیف میکند تا بتواند انقلاب را هایجک و به سلاخ خانه بفرستد.
در مورد حقوق بشر و کرامت انسانی تنها هنرشان اینست که باور به حقوق بشر دارند مثل باور به یک مذهب، باور که مبنای تعهد و تضمین نیست، اگر فردا گفتی دیگر باور ندارم مردم چه خاکی باید برسرشان بریزند؟ و یا بیشتر کنوانسیونهای سازمان ملل که رژیم اسلامی هم زیرش امضا و انگشت زده اما خانمها و آقایان وعده میدهد که آنها اجرا نمیکنند و ما اجرا می کنیم. قول داده اند به کنوانسیون های حقوق زن و کودک و غیره بپیوندند و اجرا کنند. از جمله «پذیرش تکثر و تنوع در جامعه ایران» را به «پذیرش زبان های مادری بر اساس قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی» تنزل داده اند.
در این میان صحبتی از آزادی احزاب، حق ازادانه فعالیت سیاسی، تشکیل گروه و سازمان و اجتماع و اعتصاب و تظاهرات و انتقاد برعلیه دولت و هر مقام سیاسی، نفی مقدسات و سیم خارداری های ملی و میهنی و مذهبی در نقد و ابراز وجود سیاسی نیست.
نکته جالب و پیش و پا افتاده قبول لغو مجازات اعدام و منع شکنجه و ممنوعیت «مجازات خودسرانه» در دوره گذار است. نه اصلاح طلبان و نه سلطنت طلبان چه دیروز و چه امروز در این مورد سابقه خوبی ندارند. وعده های اینچنینی بیشتر فشار جامعه را روی منشورچی ها منعکس میکند تا مکنونات قلبی ایشان. عمنلکرد و سیاست فرشگرد و حزب فاشیستی ایران نوین که ستون فقرات سیاسی رضا پهلوی است و وعده کوره آدمسوزی برای کمونیست ها میدهند، علیه ادعای مخالفت با اعدام گواهی میدهد.
جایگاه کارگران
از بورژوازی انتظار حمایت از کارگر توهم محض است. اما منشور زبان جناح مرکز را در مورد طبقه کارگر برگزیده تا هم لینکی به جمهوریخواهان بدهد و هم برای بسیج بخشهایی از کارگران تلاش کند. « پیوستن و عمل به کنوانسیونهای سازمان بینالمللی کار دربارهی حقوق کارگران شامل آزادی تشکل و حق سازمانیابی، اعتصاب و مذاکرهی جمعی؛ تامین سلامت، امنیت و منع تبعیض در محیط کار و ضمانت حداقل دستمزد عادلانه»، کل انچیزی است که در مورد هشتاد درصد جامعه ایران در این منشور آمده است. «دستمزد عادلانه» یک چرند بیش نیست، دستمزد هیچوقت عادلانه نیست چون براساس بردگی مزدی است، بردگی عادلانه نداریم. همین حق اعتصاب و تشکل هم تعارف است. سرمایه داری برای بازسازی نیازمند گسترش استثمار و سرکوب و ممنوعیت سازمان کارگری است. برخورد فاشیستی اینها با کمونیست ها از همین امروز نشان میدهد که چقدر به این مفاد سطحی هم پایبند هستند.
«عدالت»
عدالت یک سرفصل دیگر منشور است که در قاموس نویسندگان به قوه قضاییه مستقل و دادخواهی قربانیان جمهوری اسلامی تنزل یافته است. عدالت مقوله ای اقتصادی و اجتماعی است که در مورد آن آگاهانه سکوت شده است چون قرار نیست عدالتی در کار باشد و همین دو مورد اشاره شده لای چرخ دنده همین منافع بورژوازی همواره له شده است.
«صلح و امنیت»
امنیت از نظر بورژوازی امنیت سرمایه و آزادی استثمار است. لذا سرفصل امنیت به بازسازی ارتش، انحلال سپاه و ادغام نیروهای سپاه در ارتش و نیروهای نظامی دیگر خلاصه شده است. زحمت کشیدند و تاکید کردند «در صورت اثبات عدم دخالت در جنایات و داشتن تخصص»! همینطور وظیفه ارتش را «دفاع از یکپارچگی سرزمینی کشور» قید کردند که فردا آماده حمله به هر کسی باشد که نخواهد در چهارچوب ایران بماند.
تنش زدایی و پیوستن به کنوانسیون امنیت هسته ای و کنوانسیون های دیگر همه قرار است دل دول غربی را در همان کارهای لابیستی بدست بیاورد. در مورد محیط زیست هم همینطور. خود آمریکا و دولتهای غربی به قرارداد کیوتو و دیگر قراردادها پایبند نیستند حالا حضرات میخواهند کاسه داغ تر از آش قطعنامه های سازمان ملل شوند.
بند ۱۷ منشور نوبر است که زیر تیتر «شفافیت اقتصادی و رفاه» آمده است و خواهان از بین بردن انحصارات اقتصادی شده است. معلوم نیست منظورشان کدام انحصارات است، مگر میشود سرمایه داری بدون انحصارات را تصور کرد؟ اینجا هم باز تعهد دادند که کارهایی که جمهوری اسلامی نمیکند را انجام دهند مانند پیوستن به کنوانسیون گروه ویژه اقدام مالی (اف ای تی اف) و مبارزه با فساد!!! رعایت استانداردهای بین المللی بانکی و مبادلات پولی، منظورشان استانداردهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و تسهیلات برای جلب سرمایه گذاری و تامین امنیت سرمایه است. در مورد رفاه جامعه هم یک کلمه نگفته اند، اشتباه نکردند، منظورشان رفاه سرمایه داران و بانکها بوده است.
این منشور نیست، مشتی حرف بی سر و ته و بشدت کلی برای معامله و لابیسم است. کمترین مسائل و سوالات جامعه و خیزش انقلابی را حتی در صورت ظاهر در نظر نگرفته است. هدفش جلب دولتهاست که از جمهوری اسلامی دل بکنند و از اپوزیسیون راست ایران حمایت کنند، هرچند این شش نفر یکصدم اپوزیسیون راست را هم تشکیل نمیدهند. این همه حامد اسماعیلیون از برنامه برنامه میگفت، اینبود؟
دوره کنونی با منشورهای مختلفی از بسترهای مختلف روبرو میشویم. منشور مبنا یا حداقل یا هر نام دیگر، اگر پلاتفرمی برای معنای سرنگونی انقلابی و فرمان انقلاب نباشد مفت نمی ارزد. صدها منشور سرهم کنید هنوز به گرد پای «برنامه یک دنیای بهتر» نمیرسید. میدانیم مشکل شما برنامه دادن و حتی تعیین اصولی عام برای دوره گذار انقلابی نیست، شما ضد انقلابی هستید که از وحشت انقلاب به تکاپو برای نجات نظم سرمایه و بازسازی آن افتاده اید. تلاش بورژوازی در اپوزیسیون و در حکومت در دوره انقلابی اعاده نظم است، تلاش انقلاب در دوره انقلابی درهم کوبیدن نظم است. ما بازیگران دو صفحه متفاوتیم.
۱۰ مارس ۲۰۲۳