ائتلاف”جمهوری خواهان” بورژوازی ایران نیز تشکیل شد! سلام زیجی

مقالات

با ائتلاف این بخش از”جمهوری خواهان” “خشونت پرهیز”، شاهد تولد رسمی دومین اقدام صف آرائی ضد انقلابی در صفوف “اپوزسیون” بورژوازی ایران هستیم. این تحرکات با”ائتلاف جرج تاون در واشینکتن”، در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ / ۱۰ فوریه ۲۰۲۳، به رهبری رضا پهلوی بورژوا- شونیست-ملیگرایی ایرانی شروع گردید، و اکنون در تاریخ ١۴ فروردین١۴٠٢با “ائتلاف و همبستگی جمهوری خواهان”در لندن، صحنه فیلم ائتلاف های همواره ضد انقلابی، کپی شده از رژیم اسلامی، در صفوف”اپوزسیون” بورژوازی به نمایش گذاشته میشود. در ائتلاف اخیر لندن، پنج گروه تازه “دمکرات”شده،که اکثرا در سالهای اول قدرتگیری فاشیسم جمهوری اسلامی نقش بسیار مخربی داشته اند، تحت عنوان «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران» فعالیت خود را آغاز کرده اند. این ائتلاف جدید، متشکل از “جمهوری‌خواهان ایران”، “سازمان‌های جبهه ملی خارج از ایران”، “حزب چپ ایران (فداییان خلق)، “همبستگی جمهوری خواهان ایران” و “جبهه ملی ایران – اروپا” است.
بدین ترتیب سرکوب شدگان جامعه ایران، توسط هم حاکمیت بورژوا-اسلامی و هم “اپوزسیون”بورژوائی رانده شده از جامعه و خلعیت شده از قدرت دولتی، با دشواریهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. البته هر کدام با شگردهای خاصی به جنگ و دشمنی عمیق علیه جنبش طبقاتی کارگران و اکثریت تودهای محروم گامهای سازمانیافته تری در داخل و خارج کشور برداشته اند. بربستر بحران پر التهاب سیاسی جاری ایران، و در همراهی با”اپوزسیون”داخل از نوع خاتمی و میرحسین موسوی های جنایتکار، وارد ارائه آلترناتیوهای”متفاوت” برای نجات جمهوری اسلامی و اساسا نجات کلیت حاکمیت سرمایه داری در ایران، با اتکا به بورژوازی جهانی، خیز برداشته اند. عزم جزم کرده اند که اجازه ندهند آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی، یعنی حکومت شوراهایی کارگران و زحمتکشان، بر جمهوری اسلامی سرمایه داری پیروز گردد!، در این برهه از تاریخ، برعکس سال ۵٧، که اسلام ارتجاعی توانست قدرت را بگیرد، اکنون ورق به نفع ارتجاع ملیگرایی-شونیستی و ناسیونالیستی چرخیده است. تحت عناوینی فریبنده ی چون “انقلاب ملی”، انقلاب مهسا”و با تابلوی”زن، زندگی، آزادی” قصد تکرار شکست و ناکامیهای سال ۵٧ را به کارگران و جامعه ایران در سر میپرورانند!. در خصوص جنگ و اختلافات رژیم فاشیست اسلامی با چنین “اپوزسیونی”بورژوائی بدون تردید واقف و اگاهیم ، اما اهداف و اشترکاتشان در تاریخ سیاسی ایران همواره چربیده بر تفاوت در تاکتیک بین آنان!. این داستان واقعی تاریخ همه ی جنبشهای اسلامی- شونیستی- ملی گرایی و ناسیونالیستی در پوزسیون و اپوزسیون بورژوازی ایران بوده است!
جنگ واقعی تر، علاوه به رویکرد روبنایی، اساسا بر سر تصاحب و سهم بری هر چه بیشتری از سودآوری و سرمایه حاصله از دسترنج دها میلیون کارگر و انسان زحمتکش و بیحقوق و سرکوب شده است. البته که جنگ و رقابت دارند، اما نه بر سر ادعهای دروغ مبتنی بر حق”آزادی”،”حقو‌ق بشر”، “دمکراسی”یا اینکه گویا یکی”تاج”میخواهد، دیگری عمامه، و سومی “جمهوری”!، نه!، با همه ی واقعیتهای نهفته در این نوع جنگ روبنایی، پایه و ریشه ی جنگ یک جنگ عمیقا طبقاتی- اقتصادی و زیربنائی هست. کسب قدرت دولتی و سهم بری بیشتر از ثروت ومنابع کشور ماهیت اصلی این جنگ بورژواها را تعریف میکند. تحمیل اجباری نیروی کار ارزان به دها میلیون کارگر و دزدیدن”قانونی”ثروتهای بیشمار و بادآورده، راه را برای تامین منافع و اهداف سرمایه داری علیه طبقه کارگر و آزادی و رفاه همگانی هموارمیکند. همان مسیری که جمهوری اسلامی در این چهار دهه طی کرده است.این اژدهای”چند سر”بورژاوئی را تنها با سرنگونی تمام و کمال آن نظام وارونه و تحقق سوسیالیسم است که امکان بازگرداندن اختیار و ارزش و حرمت انسانی، وهمچنین ثروت انبوه جامعه ودیگر امکانات به شهروندان مهیا میگردد!
تا زمانی که هر کدام از اینها در قدرت باشند، داستان زندگی مملو از فقر و خانه خرابی و استثمار کارگران و مردم زحمتکش سر سوزنی فرقی نخواهد کرد! دقیقا همان جنایتها را مرتکب میشوند که جمهوری اسلامی در حال انجام دادنش است! این واقعیتها در ذات کثیف نظام سرمایه داری ایران نهفته است. امروز جمهوری اسلامی سازمانده جنایت و آدمکشی بیوقفه است، فردا بدون تردید بر بستر”منشور”های ضد انقلابی سلطنت طلبان-شونیست یا”جمهوری دموکراتیک سکولار” همان نقش ادواری بازی خواهند کرد. همه ی این سیستما در یک قرن و نیم اخیر تجربه شده و در بوته آزمایش قرار گرفته اند و جامعه بارها علیه آن ‌قیام کرده است. فرق همه ی اینها فرق بین”بد و بدتر”است!، دقیقا شبیه توهمات مخرب و بسیار شکنند بخش زیادی از مردم عقب مانده و مصلحتجو در خصوص جنبش سبز و دوم خردادیها‌ و اصلاح طلبان نظام!.همین قماشها در جمهوری اسلامی، هم اکنون در صفوف سلطنت طلبان و ملی اسلامی ها و یا جمهوری خواهان در داخل و خارج تقسیم شده اند.
بخشهای مختلف ارتجاع–بورژوازی ایران( جمهوری اسلامی-سلطنت طلبان پرو دولتهای غربی- جمهوری خواهی و ملی- اسلامی ها) اشترکاتی زیادی با یکدیگر دارند،از جمله:
١-ضدیت کامل با منافع و اتحاد طبقاتی طبقه کارگر و تشکلات و تحزب آنها٢- ضدیت کامل با لغو کار مزدی و استثمار سرمایه داری٣- ضدیت با پایان یافتن دخالت مذهب در زندگی و امورات جامعه۴- ضدیت با لغو قوانین و فرهنگ اسلامی- ملی و مردسالارانه که مانع تحقق برابری زن و مرد است ۵-ضدیت با تامین حقوق واقعی و برابر سیاسی،اجتماعی و اقتصادی شهروندان، مستقل از تعلقات جعلی مذهبی و ملی و جنسیتی… ۶- طرفداری کامل از سیاست ضد انسانی “تمامیت ارضی کشور”، نفی وجود ستم های نهادینه شده در دو نظام جنایتکار، پادشاهی و اسلامی بر حسب ملیت، مذهب، جنسیت. نپذیرفتن حق مشروع رفراندوم تا حد جدائی٧- وجود فرهنگ ارتجاعی شیعه گری در تار پود مشترک اغلب آنها ٨- بازی با کلمات”دمکراسی و حقوق بشر”ی، اساسا بخاطر ترس از هم تراز قرار گرفتن باحکومت اسلامی ٨- پیوستن و همکاری بیدریغ با نیروی های ارتجاعی و ضد انقلابی اصلاح طلبان و جنبش سبز جمهوری اسلامی(همان آدمکشان دوره خمینی جلاد) ٩- پنهان شدنشان در زیر تابلوی”زن زندگی آزادی”،به هدف موج سواری و عوافریبی پیرامون خیزش انقلابی جامعه، و هم اینکه نفس این شعار، یک شعار ضد سرمایه دارانه نیست١٠- عدم مخالفت با نیروهای مسلح سرکوبگر و تروریست موجود رژیم اسلامی ١١- از یکسو جمهوری اسلامی ۴۴ سال است میکشد و نابود میکند، و این بخش خارج کشوری راست مرتجع و بورژوا نیز به دلیل خصلت همواره ضد انقلابی اش بر طبل”خشونت پرهیزی”،”رفراندوم”، “عبور مسالمت آمیز” و غیره، به همت رسانه های مزدور، هر روز چرندیات زیادی باز تولید میکنند و به کمک حکومت اسلامی شتافته اند!١٢ -و بلاخره همه ی آنها بدون هیچ تفاوتی هم چپ ستیزند و هم آزادی و برابری و رفاه ستیز!
مهمترین تفاوتهایشان عبارت است از:
١- علاو بر فاشیسم جمهوری اسلامی، سلطنت طلبان و شونیستهای که جنایتکاران تاریخ زمانه خود بوده اند، بر فراموشی تاریخی بخشی از جامعه سرمایه گذاری زیادی کرده اند، همان نظام دیکتاتور پادشاهی که مردم به درست درسال ۵٧ سرنگونش کردند ٢-“جمهوری خواهان لائیک”نیز، همه میدانند که از جنایتکاران تاریخی سالهای اول قدرت گیری جمهوری اسلامی (دوره طلائی “امام”) بودند. باچسباندن کلمات پوچی مانند “لائیک” و “ملی” در صدد بر آمده اند تا آنان نیز با اتکا به فراموشکاری جامعه کلاه گشاد “جمهوری دمکراتیک” را بر سر مردم بگذارند. از “جمهوری اسلامی” رانده شده اند حال نوبت”جمهوری دمکراتیک”سر رسیده است. راه امثال مصدق، بنی صدر، بختیار و موسوی ها را در شکل”دمکراتیک”ادامه میدهند.”جمهوری دمکراتیک و لائیک” نه “یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد”!.تفاوت دیگر جمهوری خواهان با جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان تنها در این است که آنها خواهان “رهبری”(ولایت فقیه) و موروثی (تاج) نیستند! این تنها نکته”مثبت”خانما و آقایان جمهوری خواه و ملی گرا در این ائتلاف بورژوائی دومی در صفوف راستها میباشد!
نه!،جنبش ما به همه ی مدافعین نظام فاسد سرمایه داری مورد اشاره، یک “نه” بزرگی خواهد داد، و کلید این مهم در داخل کشور ودر جنبش طبقه کارگر و صف پیشروان سوسیالیست جامعه رقم خواهد خورد. اگر چنین تحول اجتماعی- طبقاتی_انقلابی عمیقتری صورت نگیرید، جنبش طبقاتی و سیاسی ما دوباره شکست خواهد خورد!.
همچنانکه در پیام شروع سال نو ١۴٠٢ نیز تاکید کرده بودم،این اتفاق و روند انقلابی بسیار حیاتی است تا با سرعت هر چه بیشتری پیموده شود: “اتحاد حول تحقق استقرار حکومت شورایی کارگران و توده های مردم ستمدیده، به عنوان مطلوبترین، آزدیخواه ترین و مترقی ترین شکل حکومتی در دوره ی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی لازم است در راس مطالبات جنبش انقلابی جاری جامعه قرار بگیرد! به مجرد استقرار حکومت شورایی کارگران و توده های زیردست تمام نابرابری های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اداری، حقوقی، و تبعیضات ملی، مذهبی، جنسیتی که هر دو نظام جنایتکار اسلامی و شاهنشاهی در یک قرن اخیر به جامعه و شهروندان سراسر کشور در ابعاد گسترده و وحشتناک تحمیل و اعمال کرده اند، فوراً ملغی میشوند. بدین ترتیب برای اولین بار تمام آزادیهای سیاسی، اجتماعی، مطبوعاتی، و آزادی ایجاد تشکل و تحزب و غیره برای همه بخش های جامعه تأمین و تضمین خواهد گردید. نیروهای مسلح حرفه ای و سرکوبگر،اعدام و شکنجه و وجود پدیده ای به اسم زندانی سیاسی فورا ملغی میگردد. برابری کامل میان زن و مرد محقق خواهد شد. همه ی قوانین برگرفته از دین و شریعت در قوانین کشور کنار گذاشته میشوند.در هیچیک از سیستمهای عوامفریب و تجربه شده سرمایه داری،که در پوشش”ملیگرایی”،”اسلامگرایی”،”تمرکززدائی”،”حقوق بشری”،”دمکراسی خواهی” و یا پارلمانتاریستی عرضه میشوند، چنین اهداف انسانی نه هرگز محقق گردیده و نه در آینده از مجرای سیستم های نامبرده تحقق میابند!”
نه جمهوری بورژوا- اسلامی!
نه سلطتنی بورژوا- شونیستی!
نه جمهوری خواهی بورژوا- ملی!
زنده باد حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان!
١٧ فروردین ١۴٠٢