آپارتاید
رژیم اسرائیل، یک حاکمیت مبتنی بر آپارتاید یهودی است. رژیم ایران، یک حاکمیت مبتنی بر آپارتاید اسلامی است. هر دو رژیم مذهبی (یهودی و اسلامی) هستند. نژادپرستی و برتری جوئی جزو لاینفک آپارتاید مذهبی یهودی است. اگر حکومت آپارتاید در آفریقای جنوبی، دوقلوی رژیم اسرائیل، مبتنی بر تفاوت میان سیاه و سفید بود؛ آپارتاید در اسرائیل بدوا براساس یهودی بودن و غیر یهودی بودن و در مرحله بعد تفاوت بین یهودیان سفید، اعراب یهودی و سیاه پوستان یهودی است. سرمایه داری و طبقه بورژوازی در اسرائیل تداوم سلطه سیاسی و اقتصادیش، تداوم اشغالگری و کوچاندن اجباری، مجازات جمعی و نسل کشی فلسطینی ها را با توسل به ایدئولوژی آپارتاید یهودی، اساسا علیه مردم فلسطین و در مرتبه دیگری علیه یهودیان غیر سفید، استوار ساخته است.
نژادپرستی و برتری جوئی و مردسالاری خشن از المنت های فکری اساسی رژیم اسلامی است. جمهوری اسلامی فرودستی زن را به یکی از اصول هویتی خویش ارتقا داده است. بین شاخه ها و فرقه های اسلامی متعدد هر اختلاف و جنگ درون خانوادگی باشد، در ضدیت با زن عمیقا اشتراک نظر دارند. سرمایه داری و بورژوازی ایران نیز تداوم سلطه سیاسی و اقتصادیش را در ایجاد تبعیض و تنش میان کارگران و گروه های مختلف مردم منتسب به این و آن قوم و مذهب، برتری جوئی آریائی و عظمت طلبی ایرانی، افغانستانی ستیزی، عرب ستیزی، زن ستیزی، استثمار شدید آحاد طبقه کارگر با ایدئولوژی آپارتاید اسلامی متکی کرده است.
جنگ و مذاکره فاشیستها
هر دو حکومت آپارتاید در صورت ظاهر خواهان نابودی یکدیگرند. جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی، اساسا خواهان نابودی اسرائیل است. اما در عمل و در سیاست واقعی در یک جبهه واحد علیه مردم فلسطین قرار دارند، در دست هم بازی می کنند و هر دو در یک وضعیت جنگ دائم و موسمی ذینفعند. بدون یک اسرائیل مبتنی بر آپارتاید و راست افراطی و فاشیست و خواهان تداوم اشغالگری و نسل کشی، توجیهی برای بقای جهاد اسلامی و حماس و نیروهای تروریسم اسلامی وجود ندارد و خط نابودی اسرائیل در تهران اکسپایر میشود. بدون وجود نیروهای تروریستی اسلامی ضد یهود و خواهان نفی و نابودی اسرائیل نیز جلو افتادن فاشیستها در اسرائیل و تداوم اشغالگری و مجازات جمعی، اگر نگوئیم منتفی، اما بسیار سخت تر میشود. دو راست افراطی در دوسوی معادله منشأ تداوم نفرت قومی و مذهبی و تداوم حاکمیت آپارتاید هستند. مذاکرات تنها میان پرده جنگ دائم هستند.
نفی مسئله فلسطین
دو راست افراطی و مبتنی بر آپارتاید از تهران تا غزه و تل آویو، خواهان نفی مسئله فلسطین اند. هیچکدام در حل مسئله فلسطین ذینفع نیستند. هر دو آگاهانه یک مسئله ملی و حقوقی را به یک مسئله مذهبی تبدیل کرده اند. برای اسرائیل و نتانیاهو و راست فاشیست در اسرائیل خط زدن صورت مسئله فلسطین، تداوم اشغال و الحاق سرزمینهای فلسطینی، نفی هر نوع مذاکره و بحث برسر مسئله فلسطین است. نتانیاهو با حماس نمی جنگد، فلسطینی ها را می کشد. حماس و جمهوری اسلامی نیز با ارتش و دولت اسرائیل نمی جنگند، یهودی ها را می کشند. منطق هر دو سو نژادپرستانه و متکی بر نفی دیگری با توجیهی مذهبی است. در پروژه نفی اسرائیل و در پروژه نفی فلسطین نیروهای متعددی هستند که ضرورتا هواخواه اسرائیل یا حماس یا یهودی و مسلمان نیستند. فاشیست های ضد یهود اروپا متحد نتانیاهو در کشتار و کودک کشی اسرائیل هستند. سلطنت طلب ها و فاشیست های ایرانی همراه نتانیاهو و ارتش اسرائیل و فاشیست های دنیا برای نابودی فلسطینی ها هورا می کشند. موئتلفین دولت اسرائیل، بویژه در اروپا و آلمان که از یکسو زیر فشار آنتی سمیتیسم و گناه پسا-هولاکاست هستند و از سوی دیگر معادله جعلی “حماس = فلسطین” را فرض میگیرند، نسل کشی اسرائیل را با عنوان مضحک “حق دفاع از خود” توجیه می کنند.
حماس و حزب الله و جمهوری اسلامی نیز همین چهارچوب را در سمت مقابل دارند. برای جنبش اسلامی که معادله “یهودی = صهیونیست” را دارد، موجودیت اسرائیل زیر سوال است و هر یهودی هر جا یک هدف محسوب میشود. برای اسلامیون مسئله ملی فلسطین و حل آن هیچ جایگاهی ندارد. طرح جمهوری اسلامی و “رفراندم برای یک دولت”، درعین حال که ممکن است عقب نشینی تاکتیکی و زبانی از شعار “نابودی اسرائیل” تلقی شود، راهی بی پایه و کمک دوفاکتو بر تداوم اشغالگری اسرائیل در فلسطین است. تصور اینکه بعد از هشت دهه خصومت بتوان در یک کشور زندگی کرد، تنه به بلاهت سیاسی میزند. برای اسلام سیاسی مسئله نه فلسطین و مردم فلسطین بلکه استفاده از این زخم برای ترویج اسلامیسم و آپارتاید ضد زن در منطقه، تقابل با روندهای انقلابی و پیشرو، و اساسا نفی مسئله فلسطین با دامن زدن به یهودی ستیزی است. چپ های محور مقاومتی و شرکا که حماس را “جزئی از مقاومت فلسطین” نام میگذارند، در ایدئولوژی حماس و نتانیاهو اشتراک دارند.
کودک کشی
خامنه ای و نتانیاهو، سران حکومتهای آپارتاید یهودی و اسلامی هر دو ضد کودک و کودک کش اند. خامنه ای و خمینی کرور کرور کودکان را برای پاکسازی میدانهای مین کشتند. در طول چهاردهه کودک کشی، تجاوز شرعی به کودک زیر نام ازدواج، رواج پدوفیلی اسلامی، بازداشت و قتل کودکان زیر شکنجه، کشتن کودکان در خیابانهای تهران و کرج و ایذه و سنندج و هر گوشه ایران در برآمد انقلابی شهریور ١۴٠١، نمونه های اخیرند. کودک کشی نتانیاهو اما در کمتر از دو ماه رکورد زده است. قریب ۶٠٠٠ کودک فلسطینی را نتانیاهو جلوی چشم دنیا کشته است. بین هر ٧ تا ١٠ دقیقه نتانیاهو در راس ماشین جنگی آپارتاید اسرائیل یک کودک فلسطینی را می کشد. این کودک کشی و نسل کشی فلسطینی ها با تائید جهان دمکراسی غربی و در راس آنها آمریکا صورت میگیرد.
سرمایه داری هار فاشیستی
هر دو رژیم آپارتاید از حکومتهای سرمایه داری اند. سرمایه داری با نیروهای تندرو فاشیست و راست ضد کارگر. کم کشور سرمایه داری در دنیا در زمینه شکاف طبقاتی و شاخص فلاکت و تبعیض های مختلف با ایران قابل مقایسه است. سرمایه های نجومی طبقه سرمایه دار ایران روی دوش استثمار شدید بخشهای مختلف طبقه کارگر و بیحقوقی مطلق و ایجاد شکاف مستمر بین آحاد طبقه کارگر و مردم ارتزاق میکند. نژادپرستی علیه افغانستانی ها و اخراج و سرکوب آنها، ستم به بخشهای مختلف جامعه با تعلقات مذهبی و قومی مختلف، بازی روی الاکلنگ اسلام- ناسیونالیسم، همواره حقوق بخشهای مختلفی را بعنوان “درجه دوم و سوم” نهادینه کرده است. ستم طبقاتی و شکاف میان کارگر و سرمایه دار بنیاد این بیحقوقی و اپارتاید و عروج فاشیسم در اشکال مختلف قومی و نژادی و مذهبی است. دهها میلیون کارگر در ایران به موقعیت بردگی کامل کشانده شدند. در کمتر حکومت فاشیستی اینچنین کارگران زیر انقیاد و سرکوب و اعدام و فقر و فلاکت قرار داشته اند.
در اسرائیل نیز کارگران از یک شرایط یکسان برخوردار نیستند. وضعیت کارگران شهروند اسرائیلی و سفید با کارگران عرب اسرائیلی و کارگران مهاجر کشورهای مختلف و سیاه پوستان بسیار فرق دارد. قوانین شهروندی اسرائیل هم این تبعیض ها را تحکیم کرده است. یهودیان مهاجر از کشورهای مختلف حق دریافت تابعیت و گذرنامه اسرائیلی دارند اما فلسطینی هائی که بدلیل جنگ از سرزمین خود مهاجرت کردند و یا با زور اخراج شدند، نه خودشان و نه فرزندانشان حق بازگشت به اسرائیل و کسب حقوق شهروندی را ندارند. در جنگ جاری اولین کسانی که ضربه دیدند هزاران کارگر فلسطینی بودند که اخراج شدند. کارگران خارجی نیز ناچار شدند کشور را ترک کنند و طبقه کارگر اسرائیل نیز در خدمت ماشین جنگی نسل کشی بخدمت گرفته شد. پارلمان اسرائیل در سال ۲۰۱۸، در جریان تصویب “قانون دولت – ملت”، زبان عربی را بعنوان یک زبان رسمی در کنار زبان عبری کنار گذاشت. اعلام شد که حق تعیین سرنوشت ملی “منحصر به یهودیان” است و با تصویب قانون “برتری یهودیان” بقیه اعراب اسرائیلی را “شهروند درجه دو” اعلام کرد.
سرکوب کارگران و چپ
سرکوب کارگران و سازمانهای کارگری یک مشخصه عام و مشترک دو رژیم آپارتاید است. اسرائیل کلیه اتحادیه های کارگری فلسطینی را در دوره بعد از عرفات نابود کرد. حماس در ادامه همین کار را در غزه کرد. در اسرائیل شرایط و حق ابراز وجود کارگران در خود اسرائیل و جنبشهای اجتماعی برای کارگران عرب و مهاجر و سیاه پوست با کارگران سفید یهودی یکی نیست. نه فقط دولت اسرائیل بنا به گزارشهای سازمان جهانی کار، کارگران فلسطینی که در اسرائیل کار می کنند حق نداشتند برای بهبود وضعیت شان اتحادیه ها و نهادهای خود را ایجاد کنند بلکه ضدیت با چپ، حتی چپ خود جامعه اسرائیل، و یهودیان غیر سفید یک رکن سرکوب کارگری در اسرائیل بوده است. در کنار اینها حملات روزمره فاشیستها به فلسطینی ها و کشاورزان همسایه را باید اضافه کرد. نابودی کشاورزی و درختان زیتون، بستن صنایع کوچک و کارگاه های فلسطینی ها و ممانعت از شکلگیری هر سوخت و ساز اقتصادی در درون اسرائیل، خریدن زمینها یا اخراج به زور، نیروی کار کارگران مناطق اشغالی را ارزان تر و ناامن تر و وحشتناک تر کرده است. تشدید استثمار نیروی کار کارگران بعناوین مختلف از ویژگی دو حکومت آپارتاید در ایران و اسرائیل است.
ادامه دارد …
١٩ نوامبر ٢٠٢٣
برای مطالعه بخش دوم یاداشت هایی در باره جنگ اسرائیل در غزه، روی لینک زیر کلیک کنید!
یاداشت هائی در باره جنگ اسرائیل در غزه ( آتش بس موقت چهار روزه)✍️ سیاوش دانشور