کمدی “تاجزاده – شاهزاده”! ✍️سیاوش دانشور

مقالات

“مهدی نصیری” سردبیر سابق کیهان در گفتگو با بی بی سی، برای “اتحاد اپوزیسیون”، ایده “تاجزاده- شاهزاده” را طرح کرده است. بزعم وی “جریان اصلی مخالفان جمهوری اسلامی ایران در دو طیف پادشاهی مشروطه و جریان جمهوری‌خواهی خلاصه می‌شود و برای عبور مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی این دو جریان باید متحد شوند”. نصیری با ارائه آمار عجیب الخلقه ای مدعی است که هر کدام از این طیف ها ۴٠ الی ۵٠ درصد طرفدار دارند! “تاج زاده و شاه زاده” نماد این دو قطبی کاذب است و چنانچه این شکاف پر شود و “مخالفان در داخل و خارج” بهم نزدیک شوند و دور یک میز بنشینند، امکان “عبور مسالمت آمیز” و دوره انتقالی میسر است.
با مفروضات بحث مهدی نصیری، ظاهرا اشباح بودند که سال ٩۶ با شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، آخرین میخ را بر تابوت جریان فاسد و راست اصلاح طلبی حکومتی کوبیدند! به نظر برآمدهای توده ای از دیماه ٩۶ تا آبان ٩٨ و شهریور ١۴٠١ یا در کشور دیگری رخ داده است و یا این مردم برای جریان منحط اصلاح جمهوری اسلامی و یا بازگشت به رژیم سابق به میدان آمدند! تز مهدی نصیری به همین مسخرگی است، مفروضات کنونی وی شبیه مقالاتش در کیهان و دوره سردبیریش در دفاع دهها میلیونی مردم از جمهوری اسلامی است.
واقعیت اما مستقل از تخیلی بودن این نوع ایده های نخ نما و بارها شکست خورده و بویژه تجارب دوره اخیر از جرج تاون تا پروژه های ناکام دیگر، که خمیرمایه همه آنها همین ائتلاف دو بخش بورژوازی ایران برای “مدیریت گذار” به طرق “مسالمت آمیز” و بهداشتی و بدون دخالت مردم است، نتایج خود را ببار آوردند و به اتم ها و عناصر تشکیل دهنده خاتمه یافتند. شکاف تاریخی “مشروطه – مشروعه” از انقلاب مشروطیت وجود دارد، همواره شبه جمهوریخواه و شبه لیبرال ایرانی زیر عبای آخوند ناخن جویده و با دستگاه دین ساخته و دربار سلطنت نیز هوای شبکه آخوند و تجارتخانه دین را داشته است. شاه همیشه “سایه خدا” بوده و دستگاه دین قدرت “سلطان” را توجیه الهی کرده است. این دو خاندان مرتجع یک قرن است سرنوشت جامعه ایران را در بزنگاه های سیاسی با ترکیبات مختلفی تعیین کرده اند. اما دوره آنها دیگر بسر رسیده است و جامعه راه دیگری میرود.
راست ایران برخلاف پروژه های متعدد و فیل هوا کردن ها با جامعه و روند انقلابی و نسل جدید بیربط است. این مردم در شهریور ١۴٠١ در ماههای متمادیِ اعتراض به وسعت ایران، به “شاهزاده” و به “تاجزاده” نگاه هم نکردند. میدانند این مردم عقب نمیروند، میدانند انفجار دیگری پشت در است، میدانند خامنه ای در حال مرگ است، میدانند همه حکومت در وحشت سرنگونی است، میدانند روند انقلابی طرح های از بالای سر مردم را به هم میریزد و دستکم اجرای آنرا بشدت مشکل میکند. لذا ناچارند درس شان را دوره کنند، در بسته بندی های جدید جلو بیایند، اما سوال سخت اینست که چگونه؟ مرگ خامنه ای ظاهرا امید دو سوی این قطب راست و ارتجاعی بورژوازی ایران است.
کارگر و سوسیالیسم یک نیروی اساسی است
برخلاف ادعاهای کذب و آمارهای محیرالعقول، یک قطب مهم و سهمگین سیاست ایران را اردوی کارگر و برابری طلبی سوسیالیستی تشکیل میدهد. تردیدی نیست در ایران ٨۴ میلیونی، در یک جامعه بورژوائی با شکاف طبقاتی وسیع، عده قلیلی طرفدار نظم سرمایه داری هستند. منفعت عینی شان حکم میکند که یا کنار رژیم و یا طرفدار حکومتی حافظ و ادامه دهنده نظم کنونی و منافع طبقات دارا باشند. اما اینها سرجمع کسر کوچکی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند. اردوی کارگر و سوسیالیسم در ایران قوی تر از هر زمانی است. خواستها و تمایلات این طبقه دهها میلیونی شکل دهنده تحرکات اعتراضی آزادیخواهانه تاکنونی بوده است. برابری طلبی بعنوان مثال یک عنصر قوی در عموم حرکتهای اعتراضی از جنبش قدرتمند کارگری و جنبش آزادی زن تا اعتراض نسل جدید و هر اعتراضی علیه تبعیض است. این اردو تاوان کل مشقات این نظام و سرکوبگری جمهوری اسلامی را تاکنون پرداخته است، معلوم نیست چرا باید رژیم اسلامی را بزیر بکشد و مجددا زیر بار حاکمیت لایه دیگری از سرمایه داران فاسد و استثمارگر و سرکوبگر برود؟
آلترناتیو سازی از بالای سر جامعه هدفی جز قیچی کردن مردم از سیاست و دست بدست کردن قدرت سیاسی بین نیروهای دست راستی و جناح های متفرقه بورژوائی با حفظ کل جهاز بورکراسی و ارتش و سپاه و اطلاعات برای بازسازی نظام ورشکسته سرمایه داری ندارد. طرح دولت انتقالی همواره یک پای آن در حکومت و نیروهای حاشیه حکومت است. این نوع طرحها خواهان سرنگونی نیست، خواهان هیچ نوع تغییر انقلابی نیست، بلکه تغییراتی در کابینه و دولت و قوانین و افراد با حفظ کل ساختار و استخوانبدی نظم کهنه جوهر مشترک کلیه این طرح هاست. در دنیای واقعی “شاهزاده” و هواداران فاشیست نیز با “تاج زاده” و اصلاح طلب و آخوند و سپاه اختلاف عجیبی ندارند. بیشتر نیروهای شاهزاده حزب اللهی دیروزاند. نود درصد فرمولها و ایده های اصلاح طلب و سلطنت طلب یکی است. دستجمعی تاچریست و بازار آزادی و طرفدار استثمار و مالکیت خصوصی اند. اختلافات خانوادگی درون طبقه بورژوازی تاریخاً به سنت های سیاسی مختلف شکل داده است اما این سنت ها در درون یک طبقه متکی بر چهارچوب نظم کهنه و مورد تهاجم سرمایه داری اشتراکات فراوانی دارند و بویژه در مقابل کارگر و کمونیسم بشدت متحداند.
مهدی نصیری یک مهره سوخته است که پائی در نظام اسلامی دارد و پائی در کانادا و بی بی سی و تریبون های این طبقه. اما طرح دولت انتقالی در سیر اوج گیرنده مبارزه برای سرنگونی یک واقعیت و یک تند پیچ سیاست ایران است که باید درهم کوبیده شود. “شاهزاده و تاج زاده”، لایه سرمایه‌داران متفرقه و نیروهای سیاسی که این طبقه را نمایندگی میکنند، برای پیاده کردن چنین پروژه هائی باید از روی صف قدرتمند طبقه کارگر و کمونیسم کارگری و اردوی چپ جامعه رد شوند. کمدی “تاج زاده- شاه زاده” پاسخ جامعه آبستن انقلاب اجتماعی نیست!
١٧ مه ٢٠٢۴