دریغ از یک جو ابتکار و تعقل! این دفتر “مدیریت گذار و براندازی” بد جوری کم آورده است. ایده رفراندوم سریعا بایگانی شد، فتو شوت با پمپئو و در کاخ سفید بیک مضحکه بدل شد، “چهارشنبه های سفید” فراموش شد، در نتیجه ایده استعفای خامنه ای را همینطور دارند کش می دهند. هر روز یک “۱۴ معصوم” جدید علم می کنند که از خامنه ای تقاضای استعفا دارند. ۱۴ هنرمند، ۱۴ نویسنده، ۱۴ زن از ایران، ۱۴ زن از خارج؛ ۱۴ معصوم بعدی از کجا سبز خواهند شد؟ لابد ۱۴ امام جمعه؟! اپوزیسیون مفلوک به این می گویند.
اپوزیسیون راست نزدیک به دو سال است که دارد به در و دیوار می زند که اقبالی در میان مردم پیدا کند. با این همه پول و امکانات و چند رسانه دولتی با سرمایه های بالا نتوانسته اند ذره ای خود را در میان مردم جا کنند. ایده های بی خاصیت شان می آید و می رود. و هر بار تعداد بیشتری خود را افشاء می کنند. باید اذعان کرد که کار سختی دارند. باید بکوشند یا رژیم اسلامی را بشکل بزک کرده به مردم بیاندازند یا رژیم سابقی ها را که مردم طی یک انقلاب بزیر کشیده اند دوباره بر سر مردم سوار کنند. زهی خیال باطل!
بیست و چند سال کوشیدند مردم را با ایده اصلاحات سر کار بگذارند. بعد که با خیزش عظیم مردم و عروج جنبش کارگری مواجه شدند، گفتند “براندازی” تنها راه است؛ اما نه انقلاب! به کاخ سفید دخیل بستند؛ برای فتو شوت با پمپئو به صف شدند؛ از ناسیونالیست پرو غرب تا ناسیونالیست قوم پرست. اما براندازی، بخوان رژیم چنج فعلا مسکوت گذاشته شده است؛ مجبور شدند دوباره بسوی بزک کردن رژیم اسلامی بروند. این بار تقاضا نامۀ استعفای خامنه ای را تهیه کردند. چهارده معصوم اول تعدادی کم نام و نشان از ایران بودند؛ ما کمونیست ها در نطفه بسته بندیش کردیم. بعد سراغ ایرانیان خارج کشور رفتند. تا کنون چندین گروه ساخته اند. اما مشکل شان اینجاست که حنایشان دیگر رنگ ندارد. مردم اصلا تحویل نمی گیرند. یک پوزخند می زنند و رد می شوند.
همانقدر مستاصل اند که خاتمی. خاتمی ملتمسانه از مردم می خواهد که “انتخابات” را تحریم نکنند. اینها بیانیه می دهند که خامنه ای استعفاء بدهد. آخر کسی نیست از اینها بپرسد شما حالیتان نیست یا مردم را احمق فرض کرده اید؟ استعفای خامنه ای؟ چگونه؟ با چه نیرو؟ بعدش چی؟ اینها خود می دانند که این طرح پوچ و بی خاصیت است فقط میخواهند وقت بخرند؛ خودشان را در بازار نگاه دارند؛ از یادها نروند تا در روز مبادا بتوانند بپرند وسط میدان.
مدعی هستند که ما کمونیست ها خیال پردازیم که از انقلاب کارگری سخن می گویم؛ ما کمونیست ها اهدافمان دست نیافتنی است؛ ما کمونیست ها پایمان روز زمین نیست! اما یک لحظه به این طرح های صد من یک غاز این جماعت فکر کنید! کدامیک عملی است؟ کدامیک در صورت عملی شدن تغییری در زندگی مردم بوجود می آورد؟ فکر می کنند با حلوا حلوا کردن دهان شیرین می شود. پول و امکانات رسانه ای زیاد دارند اما آینده ندارند. مردم اینها را خوب می شناسند؛ همدستی شان طی چهل سال با این رژیم سرکوب، دزد و جنایتکار برای مردم رو است. یک اپوزیسیون بدنام، چه رژیم سابقی، چه اصلاح طلب حکومتی؛ هر دو در دزدی و سرکوب ید طولایی دارند.
مردم از این رژیم بیزارند. رژیمی که دزدهای چند میلیارد دلاری را فراری می دهد و دزدهای چند هزار تومانی را شلاق می زند و دست و پایشان را قطع می کند. جانوری که در روز روشن با اسلحه زنش را دنبال کرده و با شلیک ۵ گلوله درجا به قتلش رسانده بعد از دو سه هفته آزاد می شود؛ کارگران و فعالینی که برای دستمزد های عقب مانده و حق تشکل مبارزه می کنند در سیاهچال اسیر و شکنجه می شوند. این یک نظام برده دارانه است. یک وصله ناجور به جامعه. با چه بزکی می شود آنرا قابل قبول کرد؟ حالا فرض کنید خامنه ای هم بر فرض محال استعفاء داد، بعدش چی؟
مردم با تمام وجود می خواهند این رژیم را به زیر بکشند. مردم در عین حال می دانند که رژیم سابق دردی ازشان دوا نخواهد کرد. همان بساط بخور بخور و زندان و شکنجه ادامه خواهد داشت. قبلا امتحانش کرده اند. آزموده را آزمودن خطا است. مردم یک نظامی را می خواهند که بتواند یک جامعه آزاد، برابر و مرفه را برای همگان فراهم آورد؛ یک دنیای بهتر، یک دنیای خالی از فقر و فلاکت، خالی از سرکوب و زندان و شکنجه، خالی از تبعیض و نابرابری. و چنین جامعه ای تنها از طریق یک انقلاب کارگری قابل دستیابی است. از همین رو است که ما کمونیست های کارگری برای این هدف و آرمان مبارزه می کنیم.