گفتگوی محمود احمدی و علی جوادی
مقدمه: رفیق اصغر کریمی در مطلبی تحت عنوان سابقه بحث تحریم اقتصادی در حزب کمونیست کارگری به روش برخورد منصور حکمت در رابطه با تحریم اقتصادی پرداخته است. نتیجه گرفته است که منصور حکمت مخالف اصولی تحریمهای اقتصادی نبود. امیدوارم که این پرسش و پاسخ زوایای مختلف این بحث و همچنین جوهر تلاش اصغر کریمی در قربانی کردن منصور حکمت در قبال سیاستهای جدید ایشان و دیگران در رابطه با تحریم اقتصادی را روشن کند. (محمود احمدی)
محمود احمدی: اصغر کریمی به نقل از حافظه به جلسه ای با حضور منصور حکمت در سال ۹۲ یا ۹۳، اشاره میکند. میگوید منصور حکمت “ملاحظات سیاسی مهمی را” در قبال سیاست تحریم اقتصادی مطرح کرد و ادعا میکند که در مواردی موافق تحریم اقتصادی بود: “یکی اینکه در شرایط انقلابی ممکن است تحریم اقتصادی به سرنگونی سریعتر یک حکومت منجر شود و قابل دفاع است، علاوه بر این باید دید چه کسی تحریم را مطرح میکند. مثلا اگر سازمانهای کارگری یک کشور در مقطعی برای تحت فشار گذاشتن حکومت خواهان تشدید تحریم شوند و از این سیاست به نفع امر خود استفاده کنند معنی اش این است که مصائب کوتاه مدت آنرا هم به نفع یک تحول بزرگتر تحمل خواهند کرد. در این صورت هم نمیتوان مخالف تحریم بود.”پاسخ شما به این ادعاها چیست؟
علی جوادی: اجازه دهید از این نکته شروع کنم که روشی که از جانب رفیق عزیزمان اصغر کریمی اتخاذ شده است اساسا غیر اصولی است. شما مجاز نیستید در گرماگرم یک جدل حاد سیاسی به یکباره با استناد به “خاطره” و “حافظه” که حتی سالش را هم خوب بیاد نمی آورید متد و روشی را به منصور حکمت و یا هر صاحب نظر و شخصیت سیاسی شناخته شده ای برای صحت نقطه نظرات امروز خود نسبت دهید. من منکر تاریخ شفاهی نیستم. این روش علمی و قابل تاکید و یا تکذیب نیست. در این خصوص من و شما نمیتوانیم این نظریه به منصور حکمت نسبت داده شده است را راستی آزمایی کنیم. متاسفانه منصور حکمت هم دیگر در میان ما نیست که با یک تلفن بتوان از او پرسید که نظرش چیست که آیا این بحث را تائید میکند یا خیر؟
اما من و اصغر کریمی و بسیاری دیگر از رهبری حزب کمونیست کارگری که در آن زمان در کنار منصور حکمت بودیم، و روش او را در برخورد به مسائل دیده بودیم، میتوانیم حداقل بر روی یک امر توافق کنیم و آن اینکه منصور حکمت کسی نبود که نظرش را به نگارش در نیاورد. ننویسد. تنبلی ای در کتبی کردن نقطه نظراتش نداشت. برعکس، بیش از ۸ جلد از آثارش را تقریبا مجلد کرده بود. معتقد به کتبی کاری بود. صریح و روشن و همین را هم از سایر اعضای رهبری حزب انتظار داشت. اما از قرار زمانه عوض شده است و نمیتوان مفروضات گذشته را همچنان مفروض فرض کرد. نتیجتا اجازه دهید با رجوع به مواضع رسمی و کتبی منصور حکمت نشان دهم که چرا این “خاطره” در تضاد صد و هشتاد درجه ای با مواضع کتبی منصور حکمت که تماما به سالهای بعد از این “خاطره” برمیگردد قرار دارد و نتیجه گرفت که یا منصور حکمت فردی بود که سیاستهایش در قبال یک مساله واحد متناقض بود، که نبود، و یا اینکه در بهترین حالت نمیتوان به “حافظه” رفیقمان چندان اعتمادی کرد. اما چرا؟
منصور حکمت حداقل در سه یادداشت در مورد تحریم اقتصادی و تجاری اظهار نظر کرده است، سال ۹۵ در مطلب “تحریم تجاری ایران”، در سال ۹۷ در پاسخ به سئوال “عادى سازى روابط جمهورى اسلامى و آمریکا، آرى یا نه؟ و چرا؟” و همچنین در سال ۹۸ در یادداشتی تحت عنوان “دو ابر قدرت”. دقت کنید تاریخ نگارش این یادداشت ها در خود حائز اهمیت است. چرا؟ به این دلیل که همه این نوشته ها بعد از آن “خاطره” سالهای ۹۲ یا ۹۳ نگاشته شده اند. بعلاوه کتبی اند، قابل استناد اند، و تاریخ و مهر زمان مشخصی را برخود دارند. و اگر اصغر کریمی میخواست نقطه نظراتش را با اتکاء به متد و روش منصور حکمت به پیش ببرد بسادگی میتوانست به این مطالب رجوع کند. اما نه ایشان چنین کاری نمیکند.
نگاهی ساده به مواضع اتخاذ شده در این خصوص نشان میدهد که موضع منصور حکمت سیاه روی سفید چیز دیگری است و از یک اومانیسم و رادیکالیسم عمیق انسانی و کمونیستی برخوردار است و بسیار منسجم و سیستماتیک و غیر قابل تفسیر است. ذکر چند نقل قول در اینجا ضروری است:
“این سیاست آمریکا مستقل از تاثیراتش بر ثبات و بى ثباتى رژیم اسلامى، باید بعنوان یک اقدام زیانبار براى مردم ایران بدون هیچ ابهامى محکوم شود. وخامت بیشتر اوضاع اقتصادى مردم نتیجه محتوم این سیاست خواهد بود. برخلاف ادعاهاى رایج، تحریم تجارى از جانب آمریکا حتى اگر اروپا و ژاپن و سایر قطبهاى اقتصادى از آن تبعیت نکنند، تنگناهاى واقعى براى اقتصاد ایران ایجاد میکند که قربانیان فورى آن نه رژیم اسلامى، بلکه توده وسیع مردم کارگر و کم درآمد در ایران خواهند بود. این تصور که اعمال فشار بر مردم و به استیصال کشیدن آنها گامى در جهت سرنگونى رژیم اسلامى است، تصورى بیمارگونه و ضد اجتماعى است که فقط در چهارچوب تفکر فرقه اى جریانات حاشیه جامعه نظیر مجاهدین مى گنجد.” (تاکید از من است – تحریم تجاری ایران – ۱۹۹۵)
“من با همان شدتى که مخالف تحریم اقتصادى ایران هستم، خواهان رد اعتبارنامه رژیم اسلامى بعنوان دولت ایران و اخراج مقاماتش از همه نهادهاى بینالمللى هستم.” (تاکید از من است – عادى سازى روابط جمهورى اسلامى و آمریکا، آرى یا نه؟ و چرا؟ ۱۹۹۷)
“به قول شرکت کننده اى در یک تظاهرات ضد آمریکائى، محاصره اقتصادى خود مهلک ترین سلاح انهدام و کشتار جمعى است. سلاحى که هفت سال است هر روز به کودکان عراقى شلیک میشود و تا همینجا میلیونها قربانى داشته است.” (تاکید از من است – دو ابر قدرت – ۱۹۹۸)
من از اصغر کریمی عزیز می پرسم: آیا کماکان ابهام یا دو گانگی ای در مواضع منصور حکمت مشاهده میکند؟ آیا باز لازم است که ایشان این “خاطره” را از درون کشوهای ذهنی بیرون بکشد؟ آیا تناقضی در “خاطره” خود و این مواضع سیستماتیک و منسجم نمی بیند؟ من از ایشان میپرسم: آیا منصور حکمت در قبال تحریمهای اقتصادی موضعی “تاکتیکی” داشت و به قول ایشان “سیاسی برخورد میکرد”؟ (“سیاسی برخورد کردن” از قرار نام دیگری برای عدم وجود پرنسیپ در تعیین موضع سیاسی است) آیا مواضع کتبی و به نگارش در آمده منصور حکمت که در نشریات و ارگانهای حزبی مندرج شده است، جای هیچگونه شکی باقی میگذارد که ایشان ناچار شود به “حافظه” خود فشار آورد، و به سالهای قبل از اتخاذ چنین سیاستهایی رجوع کند؟ آیا اطلاق صفت “مهلک ترین”، توجه کنید “مهلک ترین، سلاح انهدام و کشتار جمعی” به این سیاست نشان یک ارزیابی تاکتیکی از کاربرد این مهلک ترین ابزار کشتار دسته جمعی توسط منصور حکمت است؟
آیا با این حساب نباید به مساله ای مانند “اعدام” هم به قول ایشان”تاکتیکی و عمیقا سیاسی برخورد کرد”؟ مثلا به “ارزش مصرف” اعدام در جامعه نگاه کرد و پرسید که اگر کسی به شما نشان دهد که با اعدام مجرمین میتوان به تخفیف جرم و جنایت کمک خواهد کرد، آیا شما متقاعد به پذیرش “تاکتیکی” آن خواهید شد؟ گمان نمیکنم!
براستی این چه منفعت سیاسی ای است که اصغر کریمی را ناچار میکند منصور حکمت را بخاطر دفاع از یک چرخش سیاسی قربانی کند. من پاسخی برای این پرسش ندارم!
ببینید این خاطره در اصل در رابطه با متد منصور حکمت در این رابطه نیست، متد خود اصغر کریمی است، که از قول منصور حکمت دارد بیان میشود. دقت کنید اصغر کریمی از قرار در آن جلسه گفته است: “شاید روزی و جایی تحریم اقتصادی به نفع مردم باشد”. یعنی ایشان از همان ابتدا معتقد به این بود که روزی (“امیدوارم خدا اون روز را نیاره”) تحریم اقتصادی به نفع مردم خواهد بود. سپس تلاش کرده است که بگوید که منصور حکمت هم همین موضع را فورموله کرده است و آن روز را “شرایط انقلابی” و شرط آن را صادر کننده آن یعنی “سازمانهای کارگری” اعلام کرده است. باور نکردنی است! باید از ایشان پرسید که بنظر ایشان ما الان در کجای این “شرایط” قرار داریم؟ آیا تغییر سیاست بخشی از دوستان را به این دلایل توجیه میکند؟
اما نه! منهم منصور حکمت را میشناسم. هم شخصا میشناسمش، هم از روی آثارش میشناسمش! از صحت نقطه نظرات و متد و روش اش قاطعانه دفاع میکنم. منصور حکمت عمیقا یک مارکسیست و یک اومانیست بود. رادیکالسیم بدون تخفیف و در عین حال پا بر زمین بودن ویژگی اش بود. انقلاب کارگری بدون تخفیف و اصلاحات روزمره را هر دو را با هم میخواست. نظراتش منسجم و سیستماتیک بود. اصول روشن، قابل دفاع و عمیقا انسانی ای ناظر بر سیاستهایش بود. بنظر من اصغر کریمی و هر رفیق دیگری مجاز است هر چرخشی در سیاست خود اتخاذ کند. مجاز است موافق خجول یا موافق بی پروای تحریمهای نابود کننده اقتصادی باشد، اما مسلما مجاز نیست که منصور حکمت را قربانی اتخاذ چنین سیاستی بکند!
محمود احمدی: از الصاق این نظرات به منصور حکمت بگذریم، به هر حال اصغر کریمی میخواهد اثبات کند که موضع در قبال تحریم اقتصادی باید با توجه به شرایط سیاسی روز تعیین شود. معتقد است که “تحریم در یک شرایط انقلابی ممکن است به سرنگونی سریعتر یک حکومت منجر شود و قابل دفاع است.” پاسخ شما چیست؟
علی جوادی: بیچاره “شرایط انقلابی”! پاسخ من یک نه قاطع به سیاست تحریم اقتصادی در هر شرایطی است! ببینید ما برای رهایی و آزادی و رفاه جامعه مبارزه میکنیم. سرنگونی رژیم اسلامی حلقه ای در تحقق این امر و دستیابی به اهداف روشن و بیان شده برنامه ای ماست. ما مجاز نیستیم برای تحقق اهدافمان به هر تاکتیکی روی بیاوریم. “شرایط انقلابی” مجوز موجه قلمداد کردن سیاستهای ارتجاعی و ضد انسانی و یا جنایت نیست. با توسل به “شرایط انقلابی” نمیشود دادگاههای صحرایی برپا کرد. به بهانه “شرایط انقلابی” نمیتوان اعدام کرد. با اتکاء به “شرایط انقلابی” نمیتوان شکنجه کرد.
“شرایط انقلابی” به کنار، در “شرایط جنگی” هم نمیتوان چنین سیاستهایی را در دستور قرار داد. نمیتوان جنایت در جنگ را به بهانه “شرایط جنگی” توجیه کرد. نمیتوان اعدام و شکنجه را در “شرایط جنگی” توجیه کرد. نمیتوان نان و آب و داروی کسی را در “شرایط جنگی” به گروگان گرفت. ما چه در”شرایط انقلابی” چه در “شرایط جنگی” و چه در هر شرایطی اصول خود را فراموش نمیکنیم. یک اصل در تعیین تاکتیک برای ما موقعیت مردم و جامعه است. ما نمیتوانیم سیاستی را اتخاذ کنیم که قربانیانش مردم بی گناه باشند. ما در هر شرایطی کلیه حقوق و اصول اعلام شده در برنامه مان را قاطعانه پی گیری خواهیم کرد و این اصول را در تعیین هر تاکتیکی ملحوظ میکنیم.
ببینید همانطور که تاکید کردیم، تحریم اقتصادی یک سلاح کشتار دسته جمعی است. حال باید پرسید آیا این ابزاری است که نیروهای کمونیستی – کارگری میتوانند در “شرایط انقلابی” آن را به دست بگیرند و ضرر و زیان آن را بسنجند تا کاربردش را توجیه کنند؟ مگر هیات حاکمه آمریکا در توجیه کاربرد بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی به ضرر و زیان آن نگاه نکرد؟ مگر نگفتند که کاربرد بمب اتم جلوی کشتارهای بعدی و بیشتررا خواهد گرف؟ و به همین اعتبار بیش از ۳۰۰ هزار نفر را در عرض چند ثانیه به خاکستر تبدیل کردند. آیا شما پذیرفتید؟ آیا “شرایط انقلابی” توجیه کننده دست بردن به مهلک ترین سلاح کشتار دسته جمعی است؟
بعلاوه این چه “شرایط انقلابی” است که برای پیشبرد آن باید دست به سلاح کشتار دسته جمعی برد و آنهم از “”تنها ابرقدرت جهان”، کلانترِ خودگمارده دنیا، (که) خود ضد انسانى ترین پرونده ها را دارد” درخواست کمک کرد؟ (خواهش میکنم من را به خاطراین انتقادات به هیات حاکمه آمریکا به “چپ ضد امپریالیست” بودن متهم نکنید، این گفته منصور حکمت است، نقل از حافظه هم نیست) آیا به این اعتبار نباید خشنود بود که آمریکا سلاح کمتر مهلک تر دیگری مانند بمب اتم را برای پیشبرد سیاست “رژیم چنج” در ایران در “شرایط انقلابی” بکار بگیرد؟ مگر کار سرنگونی رژیم را “تسریع” نمیکند؟ آیا هر جنایتی که سرنگونی رژیم اسلامی را “تسریع” کند، مجاز است؟ آیا بنظر ایشان کاربرد سلاح کشتار جمعی برای ما و دولت کارگری آتی “مجاز” است؟ و به کاربرد آن باید “تاکتیکی” و به قول ایشان عمیقا “سیاسی برخورد کرد”؟ این چه اصولی در تعیین تاکتیک است که کشتار و قربانی کردن و به فقر و فلاکت کشاندن خود کارگر و مردمی که میخواهیم آزاد و رها و مرفه باشند، مجاز میکند؟ این بود جوهر “انقلاب انسانی” برای “جامعه انسانی”؟
بعلاوه من نمی فهمم چطور است که در “شرایط غیر انقلابی” باید مخالف تحریم های اقتصادی کشنده بود اما در “شرایط انقلابی” میتوان مدافع همان تحریم ها بود؟ برای درک غیر انسانی بودن چنین توجیهی اجازه بدهید به واقعیاتی اشاره کنم. ما در حال حاضر تجربه تحریمهای اقتصادی در عراق و ایران را در مقابل چشم خود داریم. مصائب آن را دیده ایم، تعداد قربانیان آن را نیز می دانیم. اصغر کریمی هم معتقد است که حداقل نباید از این تحریم ها در “شرایط” غیر انقلابی دفاع کرد، بعضا محکوم هم میکند، اما از قرار خواهان لغو آن نیست. حال فرض کنید ما در سیر تحولات کنونی به شرایط انقلابی در جامعه برسیم. شرایطی که دیگر بالائیها نتوانند و پایینی ها نخواهند و نه تنها نخواهند بلکه با پرچمی سوسیالیستی و آزادیخواهانه به میدان مبارزه نهایی برای تعیین تکلیف با رژیم اسلامی و خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه، بیایند. آیا ایشان در این شرایط به ما توصیه میکند که برای “تسریع” امر سرنگونی باید قطعنامه آورد و خواستار تحریم اقتصادی رژیم توسط دول جهان شد؟ مگر حمله نظامی و بمباران های آمریکا کار سرنگونی رژیم را در “شرایط انقلابی” “تسریع” نمیکند؟ آیا شما می پذیرید؟ عمیقا تردید دارم. آیا میشود در “شرایط انقلابی” خواستار عدم فروش مایحتاج زندگی مردم توسط دول دیگر به ایران شد؟ این چه شرایط انقلابی است که به جای تکیه بر عنصر قدرت تشکل و آگاهی کارگر و مردم آزادیخواه بپاخاسته و همبستگی بین المللی کارگری و انسانی باید به دول امپریالیستی و جنایتکار متوسل شد؟ آیا نفس شکل گیری انقلاب و شرایط انقلابی نشان دست رد زدن به تحول از بالا و اتکاء به نیروی چپ و پائین جامعه نیست؟ آیا واقعا بر این تصور پوچ هستیم که آنها ما را در قدرت گیری کارگر و کمونیسم در ایران یاری خواهند کرد؟ واقعا چنین خام اندیش شده ایم؟ آیا تصور میکنیم که دول امپریالیستی مغز خر خورده اند تا به ما در سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی یاری کنند؟ یادمان رفته است که جناحهایی از بورژوازی جهانی ترجیح میدهد که جامعه ایران را نابود کند تا ببیند این جامعه به دست و کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی بیفتد. آیا واقعا دره عمیقی که میان خنثی کردن سیاستهای دول غربی در قبال انقلاب کارگری آتی را با تلاش و التماس از آنها برای کمک به انقلاب کارگری نمیتوان دید؟ آیا واقعا نمیتوان دید که یکی عمیقا انقلابی و کمونیستی و دیگری عمیقا راست و ارتجاعی است؟ این نوع برخورد ها من نوعی را به یاد کمدی مونی پایتون در زندگی برایان می اندازد. “این امپریالیستها” که از قرار “تسریع” کننده ما در رسیدن به اهدافمان هستند، باید گورشان را گم کنند!؟
اجازه دهید در پایان به ا نکته ای را از منصور حکمت در این چهارچوب ذکر کنم. منصور حکمت در نوشته ارزشمند خود تحت عنوان “سناریوی سیاه، سناریوی سفید” می گوید:
“اگر کار به جنگ داخلی و از هم گسیختگی مدنی بکشد، حزب کمونیست کارگری موظف است بعنوان یک جریان قدرتمند با امکان عمل وسیع نظامی د رصحنه ظاهر شود. مردم باید این را بدانند. اما این تنها حرف ما نیست. ما این را هم میگوئیم که جریان ما به صرف نظامی شدن اوضاع اصول خود را فراموش نمیکند (بله “اصول” – آنچه که از قرار میشود فراموشش کرد) مطمئن باشید این حزب مناطق مسکونی و محیط کار و زندگی مردم غیر نظامی را حتی اگر طرفداران سرسخت نیروی مقابل باشند، نمیکوبد. مطمئن باشید معاش مردم را گرو نمیگیرد. مطمئن باشید راههای ارتباطی مردم و امکان دسترسی آنها به نیازمندی هایشان را سد نمیکند. مطمئن باشید این حزب با اسرای جنگی مطابق انسانی ترین موازین رفتار میکند. ما مجازات اعدام نداریم و در شرایط جنگی هم نخواهیم داشت. مطمئن باشید در کلیه مناطقی که توسط ارتش کارگری محفوظ نگاهداشته شده است نه فقط مدنیت سازمان مییابد، بلکه تمام حقوقی که در برنامه حزب اعلام شده است برای مردم تضمین خواهد شد. در چنان مهلکه ای کمونیسم کارگری جریانی خواهد بود که برای مردم امنیت و رفاه و امید همراه میاورد. (تاکیدات از من است – منصور حکمت – ژوئن ۱۹۹۵)
من هنوز طرفدار پرو پا قرص چنین سیاستی در تعیین تاکتیکهایمان چه در شرایط غیر انقلابی و چه در شرایط انقلابی هستم. اگر “کلیشه” است من مدافع چنین کلیشه کمونیستی و انسانی هستم. خلاصه کنم، “شرایط انقلابی” بی تقصیر است. سیاست ایشان عوض شده است.
محمود احمدی: اصغر کریمی بالاخره در پایان نوشته خود میگوید: “تحریم اقتصادی در شرایط کنونی (البته نه در مورد تحریم تجهیزات نظامی و تحریم سپاه پاسداران و امثالهم) به زیان مردم میدانیم و محکوم میکنیم.” پس دعوا بر سر چیست؟ به هر حال تا آنجا که به موضع مشخص و حی و حاضر و امروز برمیگردد از قرار ایشان هم طرفدار محکوم کردن تحریم های اقتصادی آمریکا است.
علی جوادی: سئوال جالبی است. اما این سئوال را باید در درجه اول در مقابل اصغر کریمی قرار داد. از ایشان باید پرسید که اگر خواهان محکوم کردن تحریمهای اقتصادی است چرا ناچار شده است به بایگانی حافظه خود رجوع کند؟ چرا صاف و ساده به نوشته های خود منصور حکمت مراجعه نکرده است؟ چرا ناچار شده است که به دفاع از سیاست تحریم اقتصادی و در نقد مخالفین کمونیست آن قلم بزند. کافی بود میگفت که خیر، موضع ما در شرایط حاضر و تا اطلاع ثانوی بر خلاف تبلیغات مخالفین مغرضمان محکوم کردن بدون ابهام تحریم های اقتصادی است و چهل هزار ناسزا هم نثار حکومت آدمکشان اسلامی میکرد. در این صورت مساله ای نبود.
اما نه! این تمام قضیه نیست. اصغر کریمی خود میداند که نه تنها برخی از رفقای بسیار نزدیک ایشان مخالف تحریم های اقتصادی نیستند، بلکه بعضا موافق این تحریم ها هستند. ایشان حداقل خوانده است که کاظم نیکخواه با جسارت خاص خود سیاه روی سفید تاکید کرده است که چرا تحریم ها نباید لغو شود؟ حمید تقوایی هم یک جمله گفته که “دودش به چشم مردم می رود”، (این تبیین از تحریم اقتصادی را با نقد منصور حکمت مقایسه کنید) اما ده تا جمله در تاکید گفته های کاظم نیکخواه در همان میزگرد بیان کرده است. اگر ایشان اندکی اصولی گری بخرج میداد باید ابتدائا تاکید میکرد که سیاستهای ادعا شده کاظم نیکخواه و دفاع مستقیم و غیر مستقیم حمید تقوایی از آن با سیاستهای تاکنونی حزب خوانایی ندارد. با سیاستهای منصور حکمت خوانایی ندارد. آیا چنین انتظاری بیهوده است؟
اما نه! ایشان نه تنها نقدی به این چرخشها ندارد، بلکه اتفاقا تلاش کرده است که راه توجیه این چرخش در سیاست در قبال تحریم های اقتصادی را با قربانی کردن منصور حکمت هموار کند. نباید اجازه داد!
محمود احمدی: اجازه دهید به عنوان آخرین سئوال به تحریمهای اقتصادی در شرایط حساس تعرض کرونا به جامعه بشری و همچنین کمپین ظریف و دنبالچه های اکثریتی و توده ای ایشان برای لغو تحریمها در این شرایط هم بپردازیم. در تبلیغاتشان میکوشند “مشکل” مقابله با کرونا را به گردن تحریمهای اقتصادی بیندازند. آیا واقعا رژیم اسلامی بخاطر تحریمها نتوانسته است با کرونا مقابله کند؟
علی جوادی: دروغ میگویند! این اوباش اسلامی مثل همیشه دروغ میگویند. کارنامه این حکومت روشن تر از آن است که کسی تره برای این اراجیف خورد کند. ببینید خودشان میگویند: “ایران نیازی به واردات تجهیزات مقابله با ویروس کرونا ندارند… تمامی نیازهای کشور در این زمینه در داخل تامین میشود.” (سورنا ستاری – معاون علمی و فناوری حسن روحانی). ببنید رژیم اسلامی، در هر شرایطی، تحریم یا غیر تحریم، مستقل از قدرت مالی و امکانات خود، مسئول مستقیم تامین رفاه و سلامت جامعه است.
مسلما تحریمهای اقتصادی تاثیرات فلج کننده ای بر موقعیت اقتصادی رژیم اسلامی داشته است. سقوط درآمد حاصل از فروش نفت نشان دهنده این واقعیت است. مساله اما بر سر میزان درآمدهای یک کشور نیست، بر سر اولویتهای حاکم در تخصیص امکانات به نیازهای مردم است. کشوری میتواند در آمد های کم یا در آمدهای زیادی داشته باشد. میتواند فقیر یا غنی باشد. مثلا کشوری مانند کوبا که “نسیمی از سوسیالیسم” در آن وزیده است، کشوری که تحت تحریم های اقتصادی آمریکا است، با در آمدهای بسیار بسیار محدودتر دارای یکی از بهترین سیستم های درمانی و پزشکی در جهان کنونی است. کشوری که بخش وسیعی از همین امکانات محدودخود را صرف بهداشت و سلامت مردم کرده است. بهداشت رایگان و برای همگان قابل دسترس است. موقعیت اقتصادی حکومت اسلامی به مراتب از موقعیت اقتصادی کشوری مانند کوبا بهتر است. مساله این است که “اوجب واجبات” این حکومت، حفظ و بقای حکومت آدمکشان اسلامی در مقابله با مردمی است که میخواهند سر به تن حکومت نباشد. اگر رژیم اسلامی ذره ای برای جان و سلامت مردم ارزش قائل بود، بیشترین امکانات و بالاترین اولویتها را به حفظ سلامت و رفاه جامعه اختصاص میداد. اما چنین انتظاری از این حکومت اسلام و سرمایه تماما بیهوده است. به بودجه دستگاه سرکوب این رژیم نگاه کنید. به بودجه دستگاه تحمیق و خرافات اسلامی و حوزه ها نگاه کنید. به بودجه دستگاههای تروریستی این اوباش در سطح خاورمیانه نگاه کنید. این بخش از بودجه دولت را با بودجه بهداشت و درمان مقایسه کنید. نتیجه روشن است. تازه این بخش علنی بودجه کشور است، بخش زیادی از درآمد کشور از طریق “رانت” به جیب سران و حاکمان میرود که در هیچ بودجه دولتی نشان و اثری از آن دیده نمیشود. در یک کلام، مساله شان سلامت و مصون داشتن جامعه نیست!
و نه تنها مساله شان سلامت و مصون داشتن جامعه نیست، بلکه برعکس سیاستهای این اوباش اسلامی عامل مهمی در گسترش ویروس کرونا در سطح جامعه بوده است. این اوباش نزدیک به یکماه وجود ویروس کرونا در جامعه را به علت اولویتهای کثیف سیاسی شان پنهان کردند. دوران طلایی که میشد با قرنطینه کردن شهر قم و شهرهایی که ویروس در آن ها در حال چرخ و قربانی گرفتن بود، جلوی گسترش تصاعدی گسترش ویروس در جامعه را گرفت. میتوانستند جلوی پروازهای ماهان به چین را بگیرند. میتوانستند با قرنطینه کردن شهرها و اجرای فوری و همه جانبه تعطیل کردن مراکز کار وآموزش و ادارات و غیره… جلوی گسترش تصاعدی ابتلا به ویروس و مرگ و میر ناشی از آن را بگیرند. نکردند. در حال حاضر هم تلاش برای بازگشایی مراکز کار و تولید و آموزش و … سیاستی است که معنایش تنها کشته و قربانی شدن بیشتر مردم است.
اما تحریمهای اقتصادی چه در این شرایط ویژه و چه در هر شرایط دیگری نظر به اینکه مستقیا تاثیرات مخربی بر زندگی مردم دارد، در شرایطی که رژیم اسلامی امکانات لازم را برای جلوگیری با این ویروس وحشتناک اختصاص نداده است، باید لغو شود. چرا که قدرت جامعه را در حفظ و مصون داشتن خود و قدرت خرید مردم را در تامین نیازمندیهای روزمره در چنین شرایط خطیری را صدمه زده و میزند.
در عین حال باز هم باید تاکید کرد که مبارزه برای لغو تحریمها با مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی گره خورده است! “من با همان شدتى که مخالف تحریم اقتصادى ایران هستم، خواهان رد اعتبارنامه رژیم اسلامى بعنوان دولت ایران و اخراج مقاماتش از همه نهادهاى بینالمللى هستم.”