پرسش: با علنی شدن بحران درونی کومله و حزب کمونیست ایران مباحثی حول و حوش آن مطرح شده است. شما در یک نوشته مفصل به تحلیل و ارزیابی از این بحران پرداختید. اولین سوالی که اکنون مطرح است دلیل این بحران چیست؟
آسنگران:بحران یا طرح مباحث سیاسی متفاوت در احزاب ناشی از بروز و تقابل گرایشات سیاسی متفاوت در احزاب است. اما شکل گرفتن گرایشات سیاسی در احزاب و از جمله کومله و حزب کمونیست ایران خود انعکاسی از جدال جنبشهای اجتماعی است. در این مورد مشخص بحث و جدل دوستان حزب کمونیست ایران و کومله با هم عمدتا بر سر مسائلی است که در کردستان اتفاق افتاده است. بروز این اختلافات ناشی از سیاستهایی بوده است که از جانب رهبری کومله در پیش گرفته شده و پراتیک شده است. مواردی از این سیاستها به زعم رهبری حزب کمونیست ایران بر خلاف سیاستی است که مورد توافق یا حتی مصوبه حزب بوده است. مواردی که با اعتراض و نقد جناح چپ حزب کمونیست ایران مواجه شده است عمتا به سیاستهایی اشاره دارد که از جانب رهبری کومله اتخاذ شده است.
اما اگر کسی بخواهد کمی همه جانبه و عمیق به این بحران بنگرد متوجه میشود که این بحران چیزی فراتر از عقیده و نظر این یا آن فرد و حتی جمع است. گرایشات راست و چپی هم که شکل گرفته اند بر سر نظر و عقیده این یا آن فرد قطبی نشده است. برعکس تمام مسئله بر سر افق و استراتژی سیاسی در کردستان است. در جامعه ای که دو جنبش ناسیونالیستی و سوسیالیستی تحزب یافته، با دو قطب نما و دو افق و سیاست متفاوت در حال جدال با همدیگر هستند، طبیعی است که انعکاس این جدال را در احزاب هم ببینیم.
پرسش: دو جناح چپ و راست حزب کمونیست ایران و کومله تا چه حد منافع و افق این جنبشهای مورد بحث را نمایندگی میکنند؟
آسنگران:برداشت تاکنونی من این است که هیچکدام از جناحهای فعلی تمام و کمال نه به نقد ریشه ای طرف مقابل خود پرداخته اند و نه جنبش مورد دفاع خود را تماما و شفاف نمایندگی کرده اند. هر دو طرف ملاحظات و محدودیتهای خود را دارند. از جمله هر دو طرف این جدال تا کنون از سنتهای واحدی پیروی کرده اند. آنچه که متفاوت است نقش جدی و بدون ابهام جناح راست برای تضعیف جناح چپ در داخل حزب است. طبعا در پروسه زمان و ادامه این جدلها، محافظه کاری امروز دو طرف هم کم و کمتر میشود. اقدامات تشکیلاتی جناح راست علیه چپ با عث شد چپ سکوت قبلی خود را بشکند. همین فاکتور تعرض تشکیلاتی راست، محافظه کاری امروز چپ را هم تضعیف میکند. این یعنی اقدامات راست، چپها را ناچار میکند برای دفاع از خود صریحتر حرفشان را بزنند. بر اساس سنتی که در کومله حاکم بوده است در چند سال اخیر بروز این اختلافات به شکل قطره چکانی رو به بیرون طرح شده اند.
اما با وجود این نکات بنظر میرسد جناح راست کومله تصمیم خود را گرفته است. جناح راست طبق سنت همه احزاب ناسیونالیستی در کردستان، قبل از اینکه سیاست خود را شفاف و علنی رو به جامعه اعلام کند، دست بکارعملی کردن همان سیاست به شکلی پراگماتیستی در داخل و خارج حزب شده است. جناح راست ابایی از این ندارد که از عقب مانده ترین سنتهای سیاسی و فرهنگی و تحریک احساسات برای رسیدن به اهدافش استفاده کند. فعالین و رهبران جریانات ناسیونالیستی در این عرصه خبره هستند و ابراهیم علیزاده توانایی خاصی در این زمینه از خود نشان داده است. برای مثال دو محور تبلیغات آنها علیه چپ بر محور تخلیه اردوگاه و تغییر دبیر اول کومله متمرکز بوده است. گویا طرح تغییر صندلی مادام العمری دبیر اولی کومله جرم است. برای عدم مقبولیت این تغییر و تحول مسئله تخلیه اردوگاه به آن وصل شده که گفته شود ابراهیم علیزاده خواهان ماندن اردوگاه به شکل فعلی و جناح چپ خواهان برچیدن آن است. این سیاست را “هزیمت” جناح چپ نامیده اند. و از نظر آنها این یعنی نزدیکی جناح چپ به کمونیسم کارگری والبته این اتهام از سوی جناح راست، اتهامی نابخشودنی محسوب میشود. اینکه داستان “هزیمت” و جرم محسوب شدن نزدیکی به منصور حکمت و کمونیسم کارگری از چه سنت و پیشینه ای می آید خودش داستانی طولانی است. اما آنچه قابل توجه است جناح راست از سیاست و شفافیت نظری واهمه دارد. ما این سنت را میشناسیم اوایل دهه نود میلادی جناح راست همین سنت را در تقابل با کمونیسم کارگری نمایندگی کرد. امروز یک بار دیگر ما شاهد عروج دوباره ناسیونالیسم کرد با همان سنتها در درون کومله هستیم.
آن دوره میگفتند منصور حکمت پیشمرگ کومله را “رمه” قلمداد کرده است و امروز میگویند جناح چپ میخواهد “هزیمت” کند و دبیر اول کومله که گویا مقدس شده است را تغییر بدهد. این دو مسئله در میان راست کومله گناه نابخشودنی محسوب میشود.
پرسش: منظورت از اینکه هیچکدام از دو جناح چپ و راست تمام و کمال جنبش مورد دفاع خود را نمایندگی نمیکنند چیست؟
آسنگران: فکر میکنم روشن است که ابراهیم علیزاده برای ملحق شدن به جنبش ناسیونالیستی تصمیمش را گرفته است و کمونیسم و به طبع اسم حزب کمونیست ایران هم وزنه ای به پای او شده است. به قول عمر ایلخانیزاده خود ابراهیم علیزاده به او گفته است که حزب کمونیست ایران یک تابلو است نه چیزی بیشتر از آن. اما اینرا رسما اعلام نمیکند. اقدامات درون حزبی او علیه جناح چپ بسیار روشن و بدون ملاحظه یا با کمترین ملاحظه پیگیری میشود. ولی در انظار عموم و علنی تلاش میکند خود را به قول بعضیها سانتر و دمکرات نشان بدهد. در حالیکه واقعیت این است که علیزاده نه نقش سانتر، بلکه نقش یک رهبر کار کشته ناسیونالیست را بازی میکند. در مراحل ابتدایی اختلافات اوایل دهه نود و سال ۲۰۰۰ حتی عبدالله مهتدی در مناسبات درون حزبی و تلاش برای تضعیف کمونیسم و حاشیه ای کردن مخالفین و منتقدین خود تا این حد بدون ملاحظه نبود. ابراهیم علیزاده حتی وقتیکه متناقض حرف میزند چنان با اعتماد بنفس ظاهر میشود انگار او نبوده که تا دیروز عکس این گفته امروزش را جار میزد.
برای روشن تر شدن مسئله اجازه بدهید چند نمونه را اشاره کنم. همه شنیدیم که چند ماه قبل علیزاده مدعی بود هیچ اختلاف جدیی در حزبش موجود نیست و همه متحدانه و در کنار هم کارشان را میکنند. چند هفته قبل گفت اختلافات واقعی است و ما اکثریت هستیم و جناح مقابل اگر انشعاب کند شکست میخورد. همین دو بیان متناقض کافی است که در جوامع مدرن اروپایی یک رهبر سرش را پایین بیندازد و استعفا بدهد. نمونه دیگر برخوردش به سازمان خبات است. هنگامیکه امضای مشترک آنها پای بیانیه دیده شد مورد نقد و اعتراض قرار گرفت او ضمن عقب نشینی از آن ائتلاف با “جسارت” خاص خود اعلام کرد خبات آنقدر هم اسلامی نیست. آنها یک حزب کردستانی هستند مثل بقیه احزاب.
در مورد اینکه سازمان زحمتکشان اسم کومله را غیر قانونی ربوده است کومله و حزب کمونیست ایران این اقدام را طی مصوبه خود محکوم کردند. علیزاده بر خلاف مصوبه و حرف دیروزش امروز آنها را شاخه های مختلف کومله اسم میبرد و بیانیه مشترک با آنها امضا میکند.
طبق اساس نامه حزب خودشان کومله سازمان کردستان حزب است و مانند بقیه کمیته های حزبی تحت امر کمیته بالاتریعنی کمیته مرکزی حزب کمونیست و هیئت اجرایی آن باید باشد. برخلاف این مصوبه کمیته مرکزی سازمان کردستان حزب دستور و مصوبه رهبری حزب که هیچی مصوبه خودش را هم رعایت نمیکند. نمونه اسم کومله برای سازمان زحمتکشان یکی از آنها است. نه تنها این بلکه حتی کمیته خارج کشور حزب هم تابع سیاست علیزاده است نه رهبری حزب کمونیست ایران. دهها نمونه از این مورد اتفاق افتاده و هنوز در جریان است. اما علیزاده بطور علنی اعلام میکند ما همه مصوبات حزبی را قبول داریم. این بیانات و این عملکرد متناقض فقط در قاموس جریان ناسیونالیست کرد میگنجد. آشکارا خلاف واقع میگویند و خلاف واقع عمل میکنند بروی مبارک خودشان هم نمیآورند.
نه تنها این در یک مصاحبه واحد در فاصله چند دقیقه علیزاده هم خود را مدافع مصوبات حزبش معرفی میکند هم به نقد یکی از این مصوبات میپردازد. نمونه مصوبه در مورد اخراج اعضای فراکسیون ناسیونالیست “روند سوسیالیستی” که بر اساس آن اخراج شده اند . علیزاده در این مصاحبه هم آنرا نقد میکند و هم مدعی است از مصوبات حزبش دفاع میکند. این تناقض گوئیها یکی و دو تا نیست.
تا جاییکه به جناح چپ مربوط است بخشی از آنها هنوز علیزاده را میخواهند سانتر معرفی کنند. در حالیکه علاقه و احساس و عملکرد او نسبت به نزدیکی با پ.ک.ک و پژاک و علاقه او برای پیوستن به مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست کردستان و تلاش او برای اتحاد “کومله” ها و تقلای او برای شکل دادن به کنفرانس ملی کرد روشن است. همه اینها برای علیزاده قابل ارج است. اما نزدیکی و همکاری با چپها را دنبال نخود سیاه رفتن میداند. با وجود اینکه این سیاستها را بیان و اجرا کرده و در سیاست ناسیونالیستی او شکی نمانده است اما هنوز کسانی از جناح چپ او را سانتر و در رادیکال ترین شکل با جهت گیری ناسیونالیستی و یا سیاست اشتباه و غیره توضیح میدهند و تبیین میکنند.
در میانه چنین سیاستهایی است که علیزاده در آخرین نوشته خود اعلام کرده است سیاستهایی را که او پیش برده است مورد توافق رهبری حزب بوده است و اختلافی در مورد آنها نبوده و نیست. در حالیکه جناح چپ و مشخصا صلاح مازوجی این سیاست را علنی نقد کرده است. با این حال علیزاده میگوید نقد امروز جناح چپ واقعی نیست و اکثریت حزب این مشکلات جناح منتقد را ندارند و تکلیف همه اینها در کنگره روشن خواهد شد.
پرسش: به نظر شما نتیجه این جدلها به کجا ختم میشود و راه حل درست کدام است؟
آسنگران: تصور من این است که جناح چپ اگر نتواند خود را روی یک خط سیاسی و مارکسیستی روشن منسجم کند و سیاستهای قبلی و نادرستی را که تایید کرده و علیزاده در پشت آن سیاستها سنگر گرفته است نقد کند، جناح راست آنها را حاشیه ای و کم اثر میکند. در ضمن نزدیکی به منصور حکمت نباید اتهام فرض شود چون از کنگره دوم کومله تا کنگره ششم کومله و از تشکیل حزب تا مقطع بعد از کنگره سوم این حزب، خط و سیاست رسمی و حاکم بر کومله و حزب کمونیست ایران را منصور حکمت تعیین میکرد یا مورد تایید او بود. بنابر این دفاع از منصور حکمت یعنی دفاع از این تاریخ. اگر کسی بخواهد از تاریخ کومله و حزب کمونیست ایران دفاع کند بویژه از کنگره دوم تا ششم کومله و از تاریخ حزب کمونیست ایران از روز اول تا بعد از کنگره سوم این حزب، ناچار است از منصور حکمت و سیاستش دفاع کند. چون در این مقطع زمانی تمام مصوبات حزب و کومله یا بوسیله منصور حکمت نوشته شده یا در جهت سیاستی بوده است که مورد تایید او بوده اند. بنابر این دفاع از این تاریخ دفاعی مشروع است. هر کس از این تاریخ رویگردان است باید فکری به حال پیشینه و تاریخ خود بکند. بنابر این دفاع از منصور حکمت و کمونیسم کارگری نه تنها امری مشروع بلکه ضرورتی سیاسی است.
با این حال کنگره بعدی حزب کمونیست ایران آخرین ایستگاهی است که جناح راست میخواهد تصفیه حساب خود را انجام بدهد و بند ناف خود را از این تاریخ قطع کند. آیا چپ داخل و خارج کومله و حزب کمونیست ایران در قبال این تحول وظیفه خود را میشناسد یا نه تا به امروز متاسفانه سیاستشان چنگی به دل نمیزند.
پرسش: ارزیابی شما از برخورد چپهای خارج کومله و حزب کمونیست ایران به این اختلافات و بحران آنها چگونه است؟
آسنگران: چپهایی که در این مورد حرف زده اند عمدتا از طیفهای مختلف کمونیسم کارگری بوده اند که در قبال این تحولات احساس مسئولیت کرده و اظهار نظر کرده اند. بقیه چپها نظاره گر و ساکت بوده اند.
اما آن بخش از رفقا و دوستان کمونیسم کارگری که اظهار نظر کرده اند متاسفانه از انسجام نظری و هدف سیاسی معینی برخوردار نیستند. کسانی فقط موضع گرفته اند بدون اینکه هدفشان معلوم باشد که چه انتظاری دارند و چه نتیجه ای مورد نظرشان است. کسانی بینابینی حرف زده اند و از جناح راست استدعا کرده اند کوتاه بیاید.
من هیچکدام از این سیاستها را کارا و درست نمیدانم. من فکر میکنم به هر درجه ای بتوانیم کمک کنیم کومله به جناح ناسیونالیسم کرد نپیوندد به نفع چپ در کردستان است. این کمک کردن یعنی نقد سیاستهای ناسیونالیستی رهبری کومله . امروز وقت این نیست که من بخواهم به جنگ جناح چپ کومله و حزب کمونیست ایران بروم. زیرا شکست چپ با هر ایراد و نقدی که به آن داشته باشم به معنی پیوستن کومله به جنبش ناسیونالیستی کرد است.