سال پشت سر را با کشته شدن قاسم سلیمانی سرکرده تروریسم اسلامی آغاز کردیم و با چگونگی پرداخت “چمدانهای پر از دلار” به حماس و حزب الله توسط همان کشته شده، به پایان بردیم. این دومی سر و صدای بیشتری در میان مردم بپا کرد تا کشته شدن قاسم سلیمانی. روایت سرکردگان تروریسم اسلامی از دریافت دلارهای بی حساب قاسم سلیمانی داغ دل مردم را تازه کرده است. هر کسی گوشه ای از فقر و نداری خود را در آن چمدانها دید. هر کسی بی مسکنی و نیاز به “قوت لایموت” خود را در آن دلارها به یغما رفته دید. کارگرانی که برای دریافت دستمزد خود باطوم و شلاق خوردند و به زندان رفتند، دست و دلبازی رهبران جانی و فاسد رژیم اسلامی در تقویت مالی جانوران اسلامی در سراسر منطقه خاورمیانه را، به چشم خود دیدند. آنچه که سالها رسما انکار شد، بر صفحه تلویزیون نمایان شد. تروریسم بخشی از ساختار قدرت رژیم اسلامی در ایران است. کمک به حزب الله و حماس و حوثی و حشد اشعبی و صدها دسته و گروه دیگر، تقویت این و یا آن گروه تروریستی در “خارج از مرزها” نیست، همه اینها بخشی از ساختاری هستند که جمهوری اسلامی نامیده میشود. از جانب دیگر افشای چمدانهای پر از دلار روشن ساخت که میزان “نفوذ سیاسی” گروه های دریافت کنند دلار در خاورمیانه بستگی تام به میزان پر و پیمونه بودن چمدان مربوطه است و این گروه ها در اقتصاد سیاسی کشورهای خود، هیچ جای پایی ندارند. اینها فرزندان پدرخوانده ای هستند که ادامه حیاتشان به میزان سخاوت جمهوری اسلامی وابسته است. نیروهای مزاحمی که همواره در مقابل عروج نیروهای ریشه دار اجتماعی در خاورمیانه ایستاده و سرکوب کردند و صحنه سیاست را با جنایت آفرینی عوض کردند. دهه ها است که مفسرین غربی( البته نوع شرقی آنهم کم تعداد نیستند) مدعیند که نقش آفرینی جریانات اسلامی در سیاست خاورمیانه بعلت وجود “خیل مومنین به اسلام” است. افشای دریافت چمدانهای پر از دلار توسط همان نقش افرینان شاید این حسن را داشت تا نشان دهد که این تئوری ها تا چه میزان پوچ و مسخره است. سرنگونی جمهوری اسلامی نقطه شروعی برای اضمحلال تروریسم اسلامی در خاورمیانه است.