مقدمه: پیشاپیش لازم میدانم به خوانندگان با احترام یادآوری کنم که در این بحث که من آن را در فیس بوک شخصی خود منتشر میکنم، امکان هرنوع کامنت و اظهار نظر، له یا علیه مطلب، وجود ندارد. خوانندگانی که به این دلیل علاقه ای به خواندن مطلب ندارند و یا ملاحظه ای دارند، میتوانند از پیش تصمیم بگیرند که آن را بخوانند یا نه. طبعا اظهار نظر و بحث و تبادل نظر در صفحات شخصی و جمعی خوانندگان، امری مربوط به خود آنان است و کاملا منطقی و طبیعی است.
با این مقدمه مشخصا از نوشته ای تحت عنوان “شاداب به شادابی حزب” از اصغر کریمی، رئیس هئیت اجرایی حککا، میپردازم که در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۱ ( ۲۷ بهمن ۱۳۹۹) در فیس بوک شخصی ایشان و در سایت روزنه از سایت های خبری این حزب، به امضا شخصی و بدون ذکر عنوان تشکیلاتی، منتشر شده است.
اختلافات سیاسی در “حککا”* علنی و به اقدامات تشکیلاتی و انضباطی کشیده شده است. قصد این نوشته نه پرداختن به محتوای سیاسی اختلافات و تصمیمات انضباطی و سازمانی، که روش و سبک کار و مناسباتی است که بین گرایشات سیاسی و دو صف مخالف و موافق، جاری است. طبعا سرنوشت این مباحث، تاجایی که به آن حزب برمیگردد، به تقابل ها در خود حزب گره خورده است.
اما تاجایی که به بیرون از این حزب و جنبش کمونیسم کارگری و حکمتیست بر میگردد، در نوشته “شاداب به شادابی حزب” از اصغر کریمی، به یک تجربه در سنت سازمانی و سیاسی حکمت و کمونیسم کارگری رجوع شده است و از آن تجربه در مشروعیت دادن به نحوه برخورد امروز این حزب به اعضا و کادرهای “مشکل ساز”٬ استفاده شده است.
جدا از شرایط و اوضاع و احوال سیاسی و تاریخی متفاوت، در تجربه اول، تعدادی از اعضا کمیته مرکزی استعفا میدهند! اینجا و در تجربه امروز٬ چهارعضو کمیته مرکزی نه استعفا داده اند و نه حکم اخراج یکی را می پذیرند! در آن تجربه “مستعفیون” هنگامی که عضو کمیته مرکزی بودند، هیچ نقدی به مصوبات حزب و انتقادی به شخص حکمت، بعنوان دبیر کمیته مرکزی، نمی کنند! اینجا این اعضا کمیته مرکزی دو سال است بحث میکنند و رهبری و شخص لیدر حزب را انتقاد باران کرده اند! در آن تجربه “مستعفیون” تنها با چند جمله که “این حزب کارگری نیست”، بدون توضیح حزب را ترک میکنند! اینجا اعضا کمیته مرکزی منتقد، دو سال ماتریال تولید کرده اند و برنامه تلویزیونی و نشریه منتشر کرده اند! در آن تجربه حکمت پس از خروج آنها و در مواجه با یک جمله انتقادی و عدم رضایت های تلویحی میگوید اعضا مستعفی میتوانستند به جای استعفا دادن “حزبی” بمانند و از حقوق قانونی شان در نقد سیاستهای حزب و استیضاح دبیر کمیته مرکزی استفاده کنند و انتقادات شان به “شکست” او در کارگری کردن حزب را به اجلاس رسمی کمیته مرکزی بیآورند! اینجا نقد لیدر برابر با نقد حزب و مساوی تخطئه حزب میشود٬ موازین قانونی مصوب حکمت با قراری “به روز” شده و ملغی میشود٬ و سرانجام ارگان منتخب کمیته مرکزی (دفتر سیاسی) عضو کمیته بالا دست خود را اخراج میکند! در اولی حکمت منتقدین خود را دعوت به بحث و جدل و چلنج کردن خود میکند، اینجا لیدر و دفتر سیاسی از دوسال بحث و عدم موفقیت خود در جواب دادن کلافه شده٬ اخراج میکنند و تظاهرات سازمانی “خودتان با پای خودتان حزب را ترک کنید” سازمان میدهند! به اتکا دو تجربه ای که همه فاکتورهایش کاملا متضاد است٬ رئیس هیئت اجرایی حزب میگوید “خوب مثل گذشته چرا نمی روید”! “محکم به محکمی حزب” جواب دیروز منصور حکمت به “منتقدین خاموش” درون حزب بود و “شاداب به شادابی حزب” جواب امروز رئیس هیئت اجرایی حککا است به منتقدین “لجوج”!
خواننده متعجب انگشت بدهان می ماند که: این دو تجربه که ربطی به هم ندارند! “محکم به محکمی حزب” و “شاداب به شادابی حزب” با این معیار های ابژکتیو و روشن نه تنها ربطی به هم ندارند که در مقابل هم هستند! دو سنت متفاوت و دو روش و منش و رفتار متفاوت در برخورد به طرح اختلاف سیاسی را چگونه میتوان در یک ترازو گذشت و به فروش رساند! چرا یکی میگوید برای”حزب محکم” بمانید، مرا استیضاح کنید، حرف بزنید و چرا این همه مدت سکوت کردید! دیگری می گوید که چرا دو سال است حرف میزنید و چرا نمی روید! این متاع برای فروش در بازار کسی که انصاف دارد و فکر میکند، تولید نشده است! مشتری بازار دیگری را میخواهد راضی نگاه دارد. مشتری که تنها به بسته بندی و کاغد روی دو کالا نگاه میکند و گمان میکند هردو یکی است و آن را میخرد! در این بازار”خرید وزن”، برای خریدار مهم نیست در درون بسته بندی های مشابه چه چیزی قرار دارد! تنها و تنها بدنبال جسم سنگین و جذابی میگردد که پرتاب کند! و چه چیز سنگین تر و جذاب تر از اعتبار حکمت! برای مشتریان خرید کیلویی، وزن سنگین، مستقل از اینکه این وزن طلا است یا آجر، در یک بسته بندی “زرنگار”، کافی است! شعار “شاداب به شادابی حزب” قرار است صحنه را برای اقدامات بعدی گرم نگاه دارد! تا شرایط مهیا شود و ملت به انداز کافی تهییج و تحریک شوند تا سخنران بعدی، لیدر امروز در نقش لیدر دیروز، متین و سنگین به داخل گود بیاید! هر عقل سلیمی اما می فهمد که در کنار هم قرار دادن “آن تجربه” سپری شده با “این تجربه” زنده، و پشت این “بنگاه شادمانی”، حقایق تلخ تری و نه چندان شادمان نهفته است!
خواننده از خود سوال میکند که این چهار نفری که دو سال است مشغول “آب در هاون کوبیدن” هستند و هیچ کس در آن حزب را هم به خود اضافه نمی کنند، چرا باید آنقدر مهم شده باشند که امروز برای خلاصی از آنها باید یکی را به نحو برق آسایی و به خاطر”شرایط اضطراری” و “اورژانس” اخراج کرد و برایش کلاه شرعی و قانونی دوخت! و برای خلاصی از شر بقیه، این” آژیتاتورهای جنگ سردی”، را به سمت در خروج٬ “هل داد”. “اورژانسی” شرایط چیست که علاوه بر لشکری از کادرها، رئیس هیئت اجرایی هم، قپه و مقام را کنار میگذارد و به میدان تظاهرات میاید.
ظاهرا اندک ته مانده ای از قانون و مقررات دست و پاگیر، امکان گسترش احکام اخراج به بقیه را نمی دهد! عضو اخراجی هم میدان را خالی نکرده است. بقیه هم بر خلاف انتظار، از اخرج یک نفر درس عبرت نگرفتند! به موعظه “ریش سفیدانه” لیدر حزب که این بحث ها را کنار بگذارید و “به حزب تان برگردید”، که شعار شیک اعلام توابیت از نظرات و تمکین به نظراتی که قبول ندارید است، را هم گوش نمی دهند! دعوت لیدر به سکوت٬ تا در “حزب تان بمانید”٬ و تابع نظرات لیدر باشید را نپذیرفته اند! واقعیت این است که فراخوان اینکه به جای تابع قرار ها و قطعنامه ها و مصوبات و بیانیه ها و اصول سازمانی و برنامه حزب بودن، تابع سیاست هایی شوید که برای تصویب نهایی امروز موانعی در مقابل دارد، پاسخ مثبت نگرفته است. اما کدام موانع! چه موانعی وجود دارد که باید بسرعت از پیش پا برداشته شود.
یکم در عالم سیاست، در پراتیک، در عمل روزمره مبارزاتی و در دل جدال های جاری، این حزب جناحی از اپوزیسیون بورژوایی پرو دولت های غربی است! اما موضوع این نوشته نه این خصلت سیاسی که بسیار پیش از امروز شکل گرفته است، که عملیات “مخیرالوقوع” امروز علیه اعضا کمیته مرکزی است که بعنوان مخالف و منتقد تئوریسین این پراتیک و این تبلیغات فعالیت می کنند (عملیاتی که توسط تیم رهبری تولید میشود). اما چرا امروز؟ چه اتفاقی افتاده است که پس از دو سال این ها که “تاثیری هم ندارند” باید بروند؟ مسئله برخلاف ادعاهای “بنگاه شادمانی” اصغر کریمی و جشن و پایکوبی و هلهله اطرافیان، به بیرون پرتاب کردن تعدادی از اعضا کمیته مرکزی و کادرهای قدیمی حزب، ناشی از نیاز دیگری است.
این وجه دیگری از یک پروسه دگردیسی سیاسی و حزبی و طبقاتی است! “حککا نوین”، مدت ها است که پس از مرگ حکمت، به رهبری حمید تقوایی قادر نشد نه کمونیستی بماند و نه کارگری! تاریخ تقابل های فکری طیف وسیعی از فعالین و شخصت ها و متفکرین کمونیسم کارگری در مقابل خط تقوایی، در دفاع از کمونیستی و کارگری ماندن حکمتیسم، و جلوگیری از تعرض چپ پوپولیست و سنتی تقوایی، موضوع این نوشته نیست. خوانندگان میتوانند به این ادبیات از جمله از طریق سایت حزب حکمتیست (خط رسمی)، مراجعه کنند و آن جدال ها را در چرخش عظیم این حزب به رهبری تقوایی از یک حزب کمونیستی و کارگری به یک گروه فشار در حاشیه تحرکات دست راستی در معادلات بین المللی و در تحولات ایران، بررسی کنند.
اما تحمیل این عقب گرد ها به حزبی که بنام حکمت و بنام کمونیسم و کارگر، تاریخ بیست ساله غیرقابل انکاری دارد آسان نیست. خروج بخش اعظم رهبری و کادرهایی که با آن تاریخ زندگی کردند و با این سنت آشنا هستند از این حزب، یکی از موانع بزرگ را از پیش پای تقوایی برداشت. سقوط آزاد به دامان راست پروغرب مدت ها است صورت گرفته بود. اما مقاومت و اعتراض تعدادی از اعضا کمیته مرکزی در مقابل آن، امروز قابل تحمل نیست! چراغ سبزی از بیرون دعوت به سقوط بیشتر میکند!
اوضاع ایران بحرانی است و سرنگونی و فروپاشی و خلاصی از جمهوری اسلامی در دستور است! در این میان دو قطب ابراز وجود میکنند! یکی صف ۶۰ میلیونی فقر زده و بپاخواسته که حول اعتصابات و اعتراضات در ایران و حول معیشت و رفاه و آزادی هر روز در جدال است و صفی در اپوزیسیون که پشت به قدرت های غربی به ائتلافی برای دست بدست کردن قدرت از بالا و بیرون کردن مردم از صحنه و علیه اعمال قدرت مردم، شکل گرفته است! در این صف که به رهبری امروز آقای پهلوی شکل گرفته است٬ از دوخردادی سابق تا دگراندیشان زندان رفته و هنرمند و شاعر و تکنوکرات و فاشیست های فرشگردی و … حضور دارند. صف و ائتلافی که بدنبال “یک عنصر چپ” برای تکمیل موزائیک حکومت بعدی میگردند! برای “حککا نوین” در این شرایط “اورژانس”٬ با پلاتفرم سرنگونی به هرشکل٬ هم استراتژی و هم تاکتیک، و در راه تلاش برای به عضویت در آمدن در این کلوپ و این ائتلاف، باید مقاومت داخلی را درهم شکست! از این رو٬ امروز و به شکل عاجل باید این چهار عضو، به ادعای رهبری حزب شان “بی اثر”، از سر راه برداشته شوند! باید پروسه تبدیل شدن از حزب مصوبات و مقررات و سازمان و ارگانها و قانون، به فرقه مذهبی را به انتها رساند و تکمیل کرد تا بتوان به حواریون بنام حکمت و کمونیسم، بنجل ترین متاع بازار سیاست در جهان امروز را خوراند!
منتقدین هر خطای سیاسی یا تشکیلاتی کرده باشند، برای کسانی که تجربه استفاده از تمام ابزارهای قانونی و تشکیلاتی از جمله “رای دادن” و “رای شکنی” و بستن در ارگانها بر روی منتقد را دارند، نباید کاری داشته باشد که به سادگی و در آرامش از “شر” آنها تماما خلاص شوند. اما برای سنت تقوایی که استفاده قانونی از مکانیزم های تشکیلاتی هرگز موضوعیت نداشته است اما استفاده غیرقانونی از آن تاریخی دارد، وقت تنگ است! شرایط اضطراری است. راست را نمیتوان بیش از این در انتظار نگاه داشت! “جنبش سرنگونی” منتظر تعیین تکلیف نقش “حککا نوین”٬ برای ایفای نقش در تحولات سیاسی ایران است!
اما چرا با وجود این همه قدرت سازمانی و سیاسی رهبری “حککا نوین”٬ رئیس هیئت اجرایی حزب طاقتش طاق میشود، اطاق کار شیک و پست مهم خود را ترک میکند و به وسط صف تظاهرات سازمانی علیه این چهار عضو “خاطی “می پرد و با مشت های گره کرده و با شعار “شاداب به شادابی حزب” از منتقدین میخواهد که حزب را با پای خودشان ترک کنند! چرا آرزو میکند که ایکاش منتقدین امروز چون “مستعفیون” حرف هم نمی زدند و نقد نمی کردند و با دو شعار حزب را ترک میکردند! اصغر کریمی با پریدن بروی سکوی تظاهرات و تحریک و بسیج پایین، میخواهد شرایط را برای سخنرانی لیدر در مورد “حزبیت در شرایط امروز” فراهم کند! این تیم رهبری تا اینجا بازنده و بی اعتبار شده است. یک تیم فوتبال و یک مهد کودک را هم به این شکل نمی توان اداره و رهبری کرد! فراخوان یا شعار “منتقدین، بروید بگذارید کارمان را با راحتی بیشتری بکنیم”، نه از موضع شادابی و قدرت که از موضع ضعف و بیانگر یک “مانیک دپرسیون” مزمن در”حککا نوین” است.
“بروید” تا ما حداقلی از موازین و مقررات حزب و سازمانی متمدن و مدرن و متکی به ارگانها و مکانیزم های تشکیلاتی را تماما از پیش پا برداریم و امیدوار باشیم بدون مزاحمت منتقدین و “مقررات دست و پاگیر” برنامه و اصول سازمانی، به کلوپ ائتلاف راست برای فردای ایران، پذیرفته شویم! هر چند میدانند که حتی با اخراج همه این ها و همه منتقدین و درهم شکستن همه مقاومت ها، حتی با اعلام آتش بس لیدر به راست، هنوز تا روزی که بنام حکمت، بنام کمونیسم و کارگر ابراز وجود میکنند، این کلوپ راهشان نمی دهد! آنها همین امروز “چپ” های بی دردسر تری در دسترس دارند. قدم بعدی برای این رهبری پس از خلاصی از مزاحمتهای درونی٬ رفع این “مانع” است! قدم بعدی کم کردن “شر” و “دردسر” داشتن اتیکت “کمونیسم” و “کارگر” بر سر در فرقه شان است.
در سیر این دگردیسی اما جنبش کمونیسم کارگری، کمونیسم معاصر که در ایران تاریخی دارد، از حق کارگر، تا زن و پناهنده و جوان و کودک از کردستان تا تهران و جنوب و شمال٬ جنبشی که با خود حکمت متولد و با آن بزرگ شده است٬ سردرگم نخواهد شد. جنبشی که با حکمت شکل گرفته است این مناسک مذهبی و عاشورای پرنشاط و تشریفات ملوکانه لیدر را٬ با حکمت و “محکم به محکمی حزب” او اشتباه نمی گیرد.
بعلاوه اعضا و کادرهای این جنبش و از جمله در حزب ما، همچون گذشته نخواهند گذاشت بنام حکمت و کمونیسم کارگری، بیش از این منافع دشمنان طبقه کارگر و کمونیسم و انقلاب کارگری را با تئوری های “حککا نوین”، به بهانه “جنبش سرنگونی”، قالب کرد. اینها ناچارند نام حکمت و کمونیسم و کارگر را خط بزنند و بعنوان فرقه جدیدی در جناح چپ ناسیونالیسم پروغرب فعالیت کنند، تا شاید در این کلوپ پذیرفته شوید. در این سیر به حزب و سازمان و روابط متمدنانه نیازی ندارند! فرقه های چپ و راست و سکت های ملی و مذهبی، نه مقررات دارند و نه متکی به ارگانها و مصوبات و توافقات جمعی اند.
تحزب در سنت کمونیسم کارگری و منصور حکمت یعنی فراهم کردن بازترین وآزاد ترین فضا و شرایط برای جدل و تقابل سیاسی، یعنی برابری همه اعضا حزب در نقد نظرات شخصی هم، یعنی به رسمیت شناختن حق اعضا و منجمله اعضا رهبری (کمیته مرکزی) در مخالفت با مصوبات حزب و روشن کردن راههای قانونی ابراز این مخالفت، منجمله باز گذاشتن امکان عدم تبلیغ آن! همزمان دیسیپلین حزبی یعنی تبعیت از مراجع رسمی و قانونی یعنی ارگانها و مصوبات، (نه افراد و شخصیت ها)! نظر و موضع هر کسی منجمله لیدر حزب، نظر شخصی است و برای تبدیل آن به سیاست حزب باید آنرا در مرجعی قانونی به تصویب رساند. تئوری و سنتی که ریشه در کمونیسم رادیکال، مدرن و کارگری منصور حکمت دارد. منصور حکمت با به رسمیت شناختن وجود ریشه های عمیق چپ سنتی و فرقه ای در حزب خود، موشکافانه رابطه ارگانها، وظایف و اختیارات مراجع، پروسه های قانونی را تدوین و مبنای رابطه حزبی قرار داد.
اینها برای حمید تقوایی و رهبری فعلی دست و پا گیر است! نقد امروز “ایجاد مزاحمت” است بر سر راه دگردیسی کامل حزب! همانطور که در کومله جدید، نقد علیزاده و نقد جهت گیری سیاسی او، با هیاهو و هوار علیه” دشمنان کومله و دشمنان مردم کرد”، روبرو میشود! در هردو سنت نقد سیاسی با حربه اخراج و فشار برای کنار کشیدن، پاسخ میگیرد. هردو جریان برای پیوستن کامل و قبول شدن از طرف صاحبان اصلی کلوپ راست، آخرین مراحل دگردیسی را باید طی کنند. اخراج، پاپوشدوزی، اتهام، پرونده سازی متد یکی و “برو بیرون حوصله بحث ندارم” متد دیگری است! در عین حال در سیر تکامل دگردیسی طبقاتی و جنبشی برای هر دو سنت در جناح چپ ناسیونالیسم٬ موانع مشترکی وجود دارد! این موانع نه “اعضا مشکل ساز” و مقاومت در کمیته ها و بدنه حزب٬ که تنها سرنخی برای درک معضلات پایه ای تر آنها است٬ که مشکل و معضل حمل “بنر” و “بیلبورد” کمونیسم است! و در ایران نوع بسیار معین و روشنی از کمونیسم! معضل نه چپ سنتی و توده ایسم و کمونیسم “بطور کلی”٬ که کمونیسم حکمت ٬ کمونیسم کارگری است که ریشه های عمیق و تاریخی هم در کردستان و هم در سراسر ایران دارد!
- حزب کمونیست کارگری ایران که به اختصار “حککا” گفته شده است
۱۷ فوریه ۲۰۲۱ (۲۹ بهمن ۱۳۹۹)