در بیست ویکمین سالگرد کنفرانس برلین سخنرانان و مدافعین این کنفرانس هنوز متوجه اعمال سیاسی خود نشده اند. از میان آنها کاظم کردوانی و علی افشاری که در یک میزگرد حضور یافته بودند، همچنان میخواهند اعمال خود را در دفاح از اصلاح رژیم اسلامی لاپوشانی کنند. اکنون بعد از حدود دو دهه که همه جوانب قضایا آشکار شده است و سازمان دهندگان این کنفرانس عوامل دو دولت جمهوری اسلامی و آلمان بودند، این دو نفر انگار فریز شده و در همان حال و هوای دوره اصلاحات رژیم و دفاع از خاتمی بسر میبرند. اگر در آن دوره تصور میشد که بخشی از سخنرانان ممکن است متوجه سیاست دولت آلمان و جمهوری اسلامی در سازمان دادن این کنفرانس نباشند، امروز هیچکس نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد.
“این کنفرانس که موسسه آلمانی “بنیاد هاینریش بل” برگزاری آنرا به عهده گرفته بود نزدیک به دو ماه بعد از “انتخابات” دوره ششم مجلس شورای اسلامی در ایران، در سال ١٣٧٩ برگزار شد. این انتخابات با پیروزی جبهه دوم خرداد متشکل از حامیان خاتمی، به پایان رسیده بود و تعدادی از فعالان سیاسی و نویسندگان نزدیک به این جناح برای سخنرانی در مورد تحولات سیاسی ایران به این کنفرانس دعوت شده بودند.”
سخنرانان این کنفرانس که از فیلتر جناح دوم خرداد و وزارت خارجه خاتمی عبور کرده بودند عبارت بودند از: علی افشاری (از دفتر تحکیم وحدت)، چنگیز پهلوان (نویسنده و روزنامه نگار)، حمیدرضا جلایی پور ( فرمانده قبلی مهاباد و نقده و بعدا روزنامه نگار و عضو حزب مشارکت)، محمود دولت آبادی (نویسنده)، فریبرز رئیس دانا (اقتصاددان)، منیرو روانی پور (نویسنده)، محمدعلی سپانلو (نویسنده)، عزت الله سحابی (از نهضت آزادی)، شهلا شرکت (روزنامه نگار)، علیرضا علوی تبار(عضو سابق سپاه پاسدران و اصلاح طلب امروز)، مهرانگیز کار (حقوقدان)، جمیله کدیور (عضو مجلس ششم جمهوری اسلامی)، کاظم کردوانی (پژوهشگر و عضو کانون نویسندگان)، اکبر گنجی ( عضو سابق سپاه و رابط فرهنگی جمهوری اسلامی در ترکیه و بعدا روزنامه نگار)، شهلا لاهیجی (ناشر)، خدیجه مقدم (فعال زنان و محیط زیست)، حسن یوسفی اشکوری (عضو مجلس شورای اسلامی دوره اول و پژوهشگر دینی).
آقای کردوانی مدعی است که او پیشنهاد دهنده این اسامی به بهمن نیرومند، منهای خانم کدیور بوده است. بهمن نیرومند از برگزار کنندگان این کنفرانس از طرف حزب سبز آلمان بود. علاوه بر بنیاد هاینریش بل که مسئولیت برگزاری این کنفرانس را داشت، بخشی از افراد “اپوزیسیون” مانند حسن ماسالی، کتایون امیرپور، مهدی سردانی احمد طاهری (خبرنگار روزنامهی فرانکفورتر روندشاو)، بهمن نیرومند و نوید کرمانی در تدارک این کنفرانس دخالت داشتند. همه اینها به امید اصلاح جمهوری اسلامی در این کنفرانس دخیل شدند.
ولفگانگ ایشنیگر» معاون وزیر خارجه وقت آلمان، در جمعبندی این کنفرانس اعلام کرد که تحولات ایران را مثبت و امیدوار کننده میداند. کیهان نوشت: زمینه های برگزاری این کنفرانس با سفر «یوشکا فیشر» وزیرخارجه آلمان در نیمه دوم اسفند ۱۳۷۸ و با دیدار وی با سید محمد خاتمی و برخی مقامات دولتی فراهم گردید
علی افشاری که بعد از ٢١ سال هنوز از شرکتش در آن کنفرانس دفاع میکند و آنر مثبت ارزیابی میکند، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات بود. سابقه چهار دوره فعالیت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر و سه دوره دبیری آن و ۵ دوره عضویت در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سه دوره مسئولیت واحد سیاسی آن را داشتهاست. در سال ۱۳۷۵ در ستاد سید محمد خاتمی مسئول بخش دانشجوئی ستاد وی بود. همچنین مسئولیت ستاد انتخاباتی دفتر تحکیم وحدت را در انتخابات مجلس ششم نیز بر عهده داشت.
اکبر گنجی: با تشکیل سپاه پاسداران به آن پیوست و از مسئولین سیاسی ایدئولوژیک سپاه بود. او بعد از کنار رفتن از سپاه چند سالی رابط فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بود و همچنین با اعضای نهاد اطلاعات نخستوزیری مانند سعید حجاریان که از بنیانگذاران اصلی وزارت اطلاعات بود ارتباط نزدیکی داشت. از اوایل دههٔ هفتاد گنجی به حلقهٔ کیان پیوست.
حمیدرضا جلایی پور: از همان اوایل قدرتگیری جمهوری اسلامی زمانی که ۲۱ سال داشت به عنوان فرماندار شهر نقده انتخاب شد. تا سال ۱۳۶۲ فرماندار نقده بود از این زمان به عنوان فرماندار مهاباد انتخاب شد. در همین دوره بود که ۵٩ نفر را در یک روز اعدام و جنازه آنها را در شهر مهاباد به ماشین بستند در خیابان نمایش دادند. چندی بعد، به عنوان معاون سیاسی امنیتی استاندار کردستان انتخاب و تا سال ۱۳۶۷ در این سمت ماند. جنایات رژیم در استان کردستان و در شهر سنندج را سازمان داد. پس از پایان جنگ ایران و عراق به وزارت امور خارجه منتقل شد و بعدا روزنامه نگار و عضو ارشد حزب مشارکت شد.
علیرضا علوی تبار: از اعضا اولیه سپاه پاسداران شیراز بود و بعدا عضو ارشد حزب مشارکت بود. از ایدئولوگهای جریان اصلاح طلبی رژیم بود.
آقای کردوانی “افتخار” میکند که پیشنهاد اینها را برای سخنرانی در مورد آینده ایران به بهمن نیرومند داده است. او همراه با این جانیان علیه مخالفین ایستاد و همچنان بر صحت اعمال خود تاکید دارد.
کردوانی و افشاری که در یک میزگرد شرکت کرده بودند مدعی شدند آن کنفرانس مستقل بوده و ربطی به دولتها نداشته است. آقای کردوانی بدتر از این، افتخار میکند که همه سخنرانان کنفرانس برلین منهای یکی از آنها، پیشنهاد او به آقای بهمن نیرومند کار چاق کن اصلاح طلبان بوده است. معلوم نیست با این پرونده که بالاتر چند نفرشان معرفی شدند باید به او بگوییم شرم کن لازم است یا “تبریک”؟
آقای کردوانی بهتر از ما میداند که جلایی پور در اولین دهه حکومت جمهوری اسلامی فرماندار مهاباد و نقده بوده است. در همان دوره صدارتش در مهاباد ۵٩ نفر از جوانان این شهر را جمهوری اسلامی با نظارت جلایی پور اعدام کرد و جنازه آنها را در خیابان به ماشین بست تا مردم را مرعوب کند. بعدها جلایی پور در مصاحبه با روزنامه “جامعه” از قتل عامهای این دوره در کردستان دفاع و به ان افتخار میکرد. در دوره فرمانداری او در ١١ شهریور ١٣۵٨ جنگ نقده راه افتاد و کشتار مردم در این شهر و قتل عام مردم روستاهای قارنا و قلاتان و یکسال بعد ایندرقاش و… اتفاق افتاد. در قارنا ۶٨ نفر از مردم این روستای کرد نشین قتل عام شدند. در قلاتان ۵۶ نفر و در سال ۵٩ در روستای ایندرقاش ٢۵ نفر قتل عام شدند. آیا اینها بس نبود که آقای کردوانی تعمق کند و همچنان بر اعمال پرو رژیمی خود پافشاری نکند؟
خود جلایی پور در مورد قتل عام ۵٩ نفر در مهاباد تایید میکند که چنین بوده است و مدعی است که اگر آنها اعدام شدند از برادران پاسدار هم کشته میشدند.!؟ با وجود این پرونده خونین، گستاخی کردوانی تا حدی است که پیشنهاد این جانی را برای سخنرانی در کنفرانس برلین از افتخارات خود بداند. در مورد گنجی هم نوار افشا شده سران و ایدئولوگهای سپاه که همه جا منتشر شد و گنجی یکی از مسئولین ایدئولوژیک سپاه بوده بر کسی پوشیده نیست. معاونت او در سفارت ترکیه هم از زبان خودش منتشر شده است. در مورد علوی تبار هم کافی است در اینترنت سرچ کنید تا پرونده سیاهش دیده شود.
آقای علی افشاری خودش از دانشجویان دفتر تحکیم وحدت است و سالها مدافع کلیت رژیم و یار غار خاتمی بوده است. با گستاخی تمام از ملاقات خود با خاتمی بعد از کنفرانس برلین حرف میزند و اینرا مایه افتخار خود میداند. لازم نیست من این حرفها را نقد یا رد کنم. کافی است گفته های جلایی پور و گنجی و خانم کدیور و سحابی و…. را در مقابل اینها قرار بدهیم تا معلوم بشود این جنابان تا چه حد غرق خدمت به خاتمی بوده اند. واضح است کسی از محمود دولت آبادی توقع ندارد طور دیگری حرف بزند زیرا او همچنان پادو روحانی و خاتمی رژیم اسلامی تشریف دارد. اما این دو که در خارج زندگی میکنند و مدعی سکولار بودن هم دارند و حتی امروز خود را برانداز میدانند، چگونه به خود اجازه میدهند از آن کنفرانس دفاع کنند و مخالفین و سرنگونی طلبان و چپها را مقصر بدانند.
با این حال چند نمونه از گفته ها و نوشته های زیر نشان میدهد که این کنفرانس با چه اهدافی سازمان یافته بود و چه کسانی معمار و سیاست گذار آن بودند. همین فاکتها عمق کثافت و کلاه مخملی بودن این طایفه را عیان تر میکند و دروغهای دیروز و امروزشان را افشا میکند.
” جمیله کدیور یکی از سخنرانان این کنفرانس که خود نماینده مجلس شورای اسلامی است، به دنبال تعرض جناح مقابل و محاکمات سخنرانان و دست اندرکاران ایرانی کنفرانس، برای تبرعه خود ناگفته ها را بخشأ علنی میکند. در کتابی که تحت عنوان “توهم توطئه از چشم شرقی” به چاپ رسانده است چنین مینویسد:
اگر شرکت در کنفرانس جرم بود کلیه نهادهای رسمی کشور قبل از سفر ما در جریان برگزاری این کنفرانس بودند. همان کتاب صفحه ۱۵۲ و ۱۵۳
وی در ادامه میگوید: برخلاف آنچه که گفته شده است، مقامات وزارت امورخارجه ایران کاملا در جریان برگزاری کنفرانس برلین و شرکت برخی از ایرانیان در آن بود. من شخصا از وزارت امور خارجه استعلام و در همین زمینه، با آقای آصفی سخنگوی وزارت امور خارجه گفت و گو کردم. آقای آصفی نتیجه مشورتهای خود با بخشهای مختلف وزارت امورخارجه را در اختیار من قرار داد. علاوه بر آصفی آقایان قاسمی (مدیرکل وقت اروپای غربی وزارت امورخاجه) سرمدی (معاون وقت اروپا و آمریکا) و نیز دکتر خرازی (وزیر امورخارجه) در جریان بودند. … من از وزارت خارجه، اطلاعاتی را خواستم و اداره اروپایی این وزارت خانه، اطلاعات مذکور را در اختیار من گذاشت. اندکی قبل از برگزاری کنفرانس از طرف وزارت امور خارجه با من گفت و گو کردند و نسبت به تدابیر امنیتی، ……. ابراز نگرانی کردند. من نیز مراتب را به بنیاد هاینریش بل گفتم و آنها گفتند تدابیر امنیتی را افزایش داده ایم و جای هیچ نگرانی نیست. همان کتاب ۱۵۶ و ۱۵۷
“جمیله کدیور مثل بقیه شرکت کنندگان و مدافعان جمهوری اسلامی نمیخواست این مسائل را افشا کند .او راست میگوید همه ارگانهای رسمی جمهوری اسلامی در جریان سازماندهی این کنفرانس بودند. برای اطلاع دقیقتر، در یک صورت جلسه سازمان دهندگان کنفرانس (اینها احتمالا به اشتباه آنرا روی سایت بنیاد هاینریش بل گذاشته بودند) نوشته اند که نمایندگان احزاب آلمانی، حزب سوسیال مسیحی، حزب سوسیال دمکرات، حزب سبز،نماینده وزارت امورخارجه آلمان، نماینده بنیاد هاینریش بل، احمد عزیزی سفیر جمهوری اسلامی در آلمان، همگی در تنظیم لیست سخنرانان و برنامه کنفرانس شرکت داشتند. همچنانکه جمیله کدیور هم نوشته است حتی در مسائل امنیتی این کنفرانس وزارت امور خارجه و سفارت ایران دخالت کرده است. طیف دوم خرداد ، قبل از کنفرانس با نوشته ها و مصاحبه های خود سعی کردند جا پای جمهوری اسلامی را در این کنفرانس پنهان کنند. به نقل از نوشته من تحت عنوان “وقایع و حقایق کنفرانس برلین”
اکبر گنجی نوشته است:|
مطبوعات مستقل …. به عنوان حوضچه ای میان دولت و مردم حایل میشوند تا سیل مطالبات به صورت ویرانگر عمل ننمایند. بستن مطبوعات، ترور و حبس اصلاح طلبان نه تنها پاسخ مناسبی به مطالبات مردم نیست، بلکه متاسفانه با ایجاد یاس و نا امیدی از دست یافتن مسالمت آمیز به مطالبات در چهار چوب قانون به شدت آن جنبش را رادیکالیزه خواهد کرد. تنها راه حفظ و دوام نظام جمهوری اسلامی، انجام اصلاحات ساختاری و تن دادن به مطالبات مردم است.
کتاب اصلاحگری… ۱۷۹
تئوریسینهای دوم خرداد برای مقابله با تعرض و رادیکالیسم جنبش سرنگونی طلبی مردم علیه حاکمیت جمهوری اسلامی به ساختن حوضچه مشغولند، اما این حوضچه ها فقط میتوانند برای مهار کردن جویبارهای کوچک ثمر بخش باشند.” از همان منبع فوق