از میان قاتلها و فاشیستها یکی را انتخاب کنید!
مسئله انتخابات در جمهوری اسلامی دقیقا همین معنی را داشته و دارد که مردم از میان قاتلهای مورد تایید رهبر فاشیستها کدام یک را ترجیح میدهند اختیار با خودشان است.
انتخابات امسال (١۴٠٠) قرار است سه هفته دیگر در ایران برگزار بشود. مردم مخیر هستند از میان چند نفر قاتل و دزد و فاشیست که ارگانهای زیر نظر خامنه ای آنها را تایید کرده اند، یکی را برگزینند. این روندی است که از روز اول قدرتگیری جمهوری اسلامی ادامه داشته است. اگر چه در چند دهه قبل همین قاتلین ترجیحشان این بود بر تعهد خود نسبت به ادامه سیاستهای جاری جمهوری اسلامی تاکید کنند امروز همه آنها ترجیح میدهند که خود را مستقل و منتقد وضع موجود معرفی کنند. زیرا میدانند مردم ایران نفرت عمیقی از همه جناحهای رژیم و سیاستها و قوانین آن دارند.
حتی رئیسی یکی از مشهور ترین سر دسته آدم کشان اسلامی که کاندید اصلی رژیم اسلامی برای این پست است، اگر چه عضو کمیته مرگ خمینی بوده است و حکم اعدام چند هزار نفر از زندانیان سال ۶٧ را امضا کرده است و دهها خاوران را در پرونده خود دارد، ترجیح داده است خود را مستقل بداند و “علیه وضع موجود” به میدان بیاید. لاریجانی که سابقه نظامی امنیتی و برنامه هویت صدا و سیمای رژیم فاشیست اسلامی را در پرونده دارد و دزدیهای میلیاردی خانواده اش غیر قابل پنهان است و با تایید قوانین فاشیستی در مجلس معرف خاص و عام است، خود را منتقد “کلید حسن روحانی و چکش رئیسی” معرفی کرده است. احمدی نژاد که از یک حزب اللهی کله خر و تیر خلاص زن به کرسی ریاست جمهوری رسید و در سال ٨٨ کشتار مردم را پیروزی خود قلمداد کرد و مردم معترض را خس و خاشاک نامید، امروز با پوزیسیون برنامه اقتصادی و جایگاه انسان، در مقابل هر دو جناح رژیم اسلامی به میدان آمده است و وعده بهشت موعود امام زمانی را به مردم میدهد.
تاج زاده که همیشه خدمتگذار فاشیسم اسلامی بوده و تمام کشتارها و نسل کشیهای دوره حاکمیت رژیم اسلامی را از افتخارات امامش خمینی و رهبر سیاسیش خاتمی جلاد دانسته و تا به امروزهم همچنان خود را مرید امام راحل میداند، با پز منتقد دلسوز خامنه ای و سپاه به قول خودش سیاستی را نمایندگی میکند که سرنگونی طلبان را نا امید و سر جای خود بنشاند. جهانگیری و جلیلی و بقیه کارنامه بهتری از این جلادان فاشیست ندارند.
از میان ترکیب نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری چند نفری بالاخره از سد شورای نگهبان عبور میکنند و به تایید خامنه ای میرسند. از میان تایید شدگان خامنه ای در این دوره هر کدام از صندوق بیرون آورده شوند، با دوره های قبل ماهیتا تفاوتی نخواهند داشت. آنچه برای جمهوری اسلامی مهم است برگزاری نمایشی به نام انتخابات است. این دوره برخلاف دوره های قبل تلاش میکنند کمترین جدلهای سیاسی و مباحث قطبی در میان نامزدها شکل بگیرد. زیرا از اعتراض مردم میترسند. سیاست اصلی جمهوری اسلامی در این دوره ازانتخابات، تلاش برای شرکت زیاد مردم در این نمایش نیست. سیاست یک دست کردن حکومت و یک جناحی کردن و هماهنگ کردن کل ارگانهای حکومتی است. اجرای این سیاست عملی و حتمی است.
هدف از یکدست شدن حکومت چیست؟
اگرسیاست رژیم این است که حاکمیت را یکدست کند و همگی را تابع بدون چون و چرای خامنه ای کند، هدف از اجرای این سیاست آماده شدن برای مقابله با مردم جان به لب رسیده و معترض است. این سیاست قرار است در این دوره به این ترس و این نیاز پاسخ بدهد. شاید هنوز برای کسانی سوال این باشد مگر چه اتفاقی افتاده است؟ چرا چنین سیاستی ضروری شده است.؟
واقعیت این است در پس دروغگوئیها و تبلیغات و اشک تمساح ریختن همه جناحها و مقامات رژیم اسلامی برای عدالت، میدانند این دوره دوره ای حساس است و جامعه در شرف تعیین تکلیف نهایی با این رژیم است. میدانند و خوب حس کرده اند که جمهوری اسلامی زیر پایش بشدت داغ شده است و جنگ آخر نزدیک است. همه آنها دلایل و انگیزه حضور مردم ایران در سال ٩۶ و ٩٨ علیه جمهوری اسلامی را دیده و فهمیده اند.
مقامات بالای جمهوری اسلامی از هر کسی بهتر میدانند که اکثریت بالایی از جامعه در مقابل آنها ایستاده و قصد کوتاه آمدن ندارد. میدانند هر آن ممکن است جنگ نهایی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی آغاز بشود. میدانند جنبش کارگری ایران در ابعاد قابل توجهی به این نتیجه رسیده است که باید به میدان بیاید تا این چرخه فساد و جنایت را در هم بشکند. میدانند نصف جمعیت که زنان باشند هیچ نقطه سازشی با این رژیم ندارند. میدانند جوانان این مملکت با وجود تحصیلات بالا و توانایی برای بهتر زیستن و حق داشتن یک زندگی بهتر با ادامه حیات این حکومت، نفس کشیدن هم برای آنها ممکن نیست.
همه مقامات جمهوری اسلامی نه تنها نفرت عمومی مردم از حکومت را میبینند بلکه از نارضایتی حتی دایره خودیها هم مطلع هستند. وجود این فاکتورها دو راه بیشتر برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته است. یکی کوتاه آمدن و کنار رفتن و دومی جنگیدن با مردم برای ماندن حکومت.
جمهوری اسلامی و همه جریانات فاشیستی و حتی حکومتهای استبدادی هیچ وقت آماده دست بدست شدن حکومت به شکل مسالمت آمیز نبوده و نیستند. به تجربه ثابت شده است در مقابل مخالفین و منتقدین خود هیچ وقت با زبان خوش کنار نرفته اند. رژیم فاشیست اسلامی از همه رژیمهای مشابه خود بد تر و بی رحم تر و خونریز تر است. به تجربه پیشینیان خود نگاه کرده و آموخته است نه تنها کوتاه نیاید، بلکه با مشت آهنین هر مخالف و نق زن درونی را هم به مصاف بطلبد. رژیم اسلامی برای اجرای این سیاست در جامعه ای که صدای اعتراضش بلند است و قصد کوتاه آمدن ندارد، ابتدا باید صف خودی هایش را تصفیه و آماده جنگ بدون ابهام بشود.
یک دست کردن همه ارگانهای حکومت و تاکید بر مطیع بودن بدون چون و چرای دستورات ولی فقیه یعنی کنار زدن همه مخالفین درونی و نق زن های جریان اصلاحات. به همین دلیل خودیهای غیر مطیع که هر بار با روکشهای فریبنده اصلاحات به میدان می آمدند و نقش سوپاپ اطمینان بازی میکردند دیگر ضرورتی ندارد. نیازی از نیازهای این دوره رژیم را نمیتوانند پاسخ بدهند.
بنابر این راس حکومت اسلامی با صراحت اعلام کرده است که نیازی به روکش سیاستهایش ندارد. با کارت رو بازی میکند. به جوانان و افراد حزب الهی رژیم، یعنی قاتل ترین و بی رحم ترین فاشیستهای اسلامی تکیه خواهد کرد. قاتلان و حامیان فاشیسم اسلامی از نوع اصلاح طلبان و احمدی نژادها که دچار تردید شده اند و تابع بدون چون چرای ولی فقیه نیستند، دیگر خاصیتشان را از دست داده و کاری از آنها ساخته نیست.
این بار رونمایی از حکومت نظامی نوع داعش شیعی قرار است بدون ابهام و بدون روکش به نمایش گذاشته شود. بنابر این فلسفه انتخابات این بار رژیم اسلامی بر خلاف تمام دوره های گذشته انتخابی بین “لیبرال’ و مکتبی نیست. انتخابی بین بد و بدتر نیست. انتخابی بین اصلاح طلب و اصول گرا نیست. این بار ترس و نگرانی از سرنگونی کل پیکره حکومت را فرا گرفته و میخواهند به جامعه بگویند آماده جنگ نهایی با مردم هستند.
اما مردم اینها را شناخته و نمیخواهند. مردم تصمیم نهایی خود را از سال ٩۶ اعلام کردند که هیچ جناحی از رژیم اسلامی را نمیخواهند. این مردم سیاست اخیر خامنه ای و سپاه را زودتر از آنچه تصور میشود پاسخ خواهند داد. شکست این سیاست هم طولی نخواهد کشید. آن روز که خامنه ای اعلام کند صدای انقلاب شما را شنیدم دور نیست.
نگاهی گذرا به تاریخ جدال جناحهای رژیم اسلامی
جمهوری اسلامی از روز اول تا کنون چند جناحی بوده است. در یک دوره جناح “لیبرالها” که هیچ وقت لیبرال نبودند، عصای دست خمینی شدند و حکومت اسلامی را مستقر کردند. در یک دوره که جنگ ایران و عراق بود جناح حزب اللهی و آخوند کپک زده، دست بالا پیدا کرد. در این دوره نه تنها مخالفین سیاسی بلکه همه موتلفین خود را از دم تیغ گذراندند و حکومت مورد نظر خود را با شکست انقلاب تثبیت کردند. به همین دلیل گفتند جنگ یک مائده آسمانی بود. آنها توانستند پایه های یک حکومت فاشیست اسلامی را چنان تحکیم کنند که هر صدای مخالفی را خفه کردند. یک نسل کشی در این دوره اتفاق افتاد و دهها خاوران را در سراسر ایران برپا کردند. در این دوره همین سران اصلاحات قمه کشهای خیابان بودند که بعدا از سر ناچاری دستهای خونینشان را شسته و تحلیلگر و تصامح گرشدند.
شکنجه و تجاوز و قتل و قصاص و بیرحمی و در یک کلمه حکومت داعشی در ایران قانونی شد. بر اساس آیات قرآن و قوانین اسلامی تجاوز کردند، سر بریدند، شکنجه و ترور و سر به نیست کردند. خامنه ای و رفسنجانی در این برهه از زمان هولوکاست اسلامی را برپا کردند و این هولوکاست ۴٢ سال است همچنان ادامه دارد. خامنه ای به دلیل اجرای عدالت در نسل کشی مخالفین در این دوره پست ولی فقیه را تصاحب کرد.
بعد از جنگ ایران و عراق “سردار سازندگی” که امروز دخترش فائزه رفسنجانی او را پدری میداند که به نفع مردم کار کرده است و کشتارها و ترورها و سر به نیست کردنها و تجاوزها و… آن دوره را به پای کسان دیگری مینویسد که “اسم و رسمشان معلوم” نیست. اما حقیقت اینست که تمام آن نسل کشی و اعلام علنی هر روزه لیست اعدامیها و سر بریده ها در روزنامه ها را همه دیده اند و آمرین و عاملین آن نسل کشی و هولوکاست اسلامی کسان بی نام و نشانی نیستند. بله جناب فائزه باید بداند، پدر او و علی خامنه ای بعلاوه امام راحلشان رهبر و آمرهمه این جنایتها بوده اند. خود این خانم هم همه این جنایات را شاهد بوده و تایید کرده است.
بعد از این دوره سیاه جنبش اصلاحات برپا میشود و کسانی از همین قاتلین و سرداران هولوکاست اسلامی به این نتیجه میرسند که روش اداره حکومت را تغییر بدهند تا عمرفاشیسم اسلامی را طولانی کنند. با لبخند سنگسار میکردند و با مهربانی تجاوز و شکنجه را در زندان حکم خدا میدانستند.
هنگامیکه مردم از شوک دوره هولوکاست اسلامی بیرون آمدند و تکانی بخود دادند که فضا را باز کنند، یک بار دیگر جناح مکتبی و حزب الهی نگران شد و احمدی نژاد را از صندوق بیرون آورد که با مشت آهنین در مقابل مردم بایستد. اما متوجه شدند که نمیتوانند مردم را مثل دهه شصت ساکت کنند. یک بار دیگر ناچارا به راهی بینابینی رضایت دادند که “اعتدالگرایان” سکان دولت را در دست بگیرند. همگان میدانند که اینهم جواب نداد و خیزشهای سال ٩۶ و ٩٨ را تجربه کردند. اکنون کل حکومت اعم از سپاه و بیت رهبری و گله آخوند کپک زده میخواهند همه خودیهای جناح اصلاح طلب و اعتدال گرا وحتی کسی مثل احمدی نژاد را که پسر نا اهل ولی فقیه است هم کنار بزنند. با این سیاست میخواهند تمام قدرت را یک جا در اختیار خامنه ای قرار بدهند تا در مقابل مردم صف رژیم را محکم و منسجم کنند.
با این حال همه کاندیدهای شاخص لیست فعلی در انتخابات ١۴٠٠ و دیگر انتخاباتهای ریاست جمهوری فعالین و آمرین و عاملین هولوکاست اسلامی بوده و هستند. هیچکس نمیتواند استثنایی از میان لیست کاندیدهای شاخص ریاست جمهوری نشان بدهد که از این قائده مستثنی باشد.
جالب این است که تمام نامزدهای شاخص این پست شعارشان عدالت و توسعه اقتصادی و سیاست درست و معیشت مردم است. هر کدام از این قاتلین و فاشیستها زبان باز کرده اند اعلام میکنند که این همه بیعدالتی مقصرش دیگران هستند. این دیگران نه اسم دارند و نه پاسخگوی کسی هستند.
از منظر اصلاح طلب و اصولگرا و همه عمله و اکره این رژیم، معلوم نیست چه کسانی مسئول فقر و فلاکت و بیکاری و دزدی و فساد و کشتار و شکنجه و تجاوزو… در تاریخ جمهوری اسلامی است. عین این تبهکاری و دروغگویی را از مدافعین رژیم گذشته به ارث برده گویا ما مردم نمیدانیم در صد سال اخیر چه کسانی طناب دار برپا کرده و چه کسانی فقر و نابربری را به جامعه تحمیل کرده اند.
به همه این طایفه بیرحم و قاتل باید گفت که فرصت برای ریاکاری شما نمانده است. صف آرایی هر دو جبهه یعنی مردم و ضد مردم هر روز عیان تر و بی ابهام تر میشود. مردم تحت ستم ایران راهی برای سازش و کنار آمدن پیش رو ندارند. باید کل این دستگاه جنایت و شناعت را در هم بشکنند و این اتفاق خواهد افتاد.
محمد آسنگران
٢٣ مه ٢٠٢١