تنها یک صحنه از وضع تغذیه کارگران پروژه ای نفت و پتروشیمی که بهبود آن جزو مطالبات اعتصاب سراسری این کارگران است.
و
مقایسه آن با گوشه ای از وضع تغذیه کارگران بریتانیا درست در اوج دوره ای که آفتاب در این کشور استعمارگر غروب نمیکرده است.
نقل قول ها از کتاب «سرمایه» مارکس (ترجمه جمشید هادیان) است. اینها فقط چندجمله از چندین صفحه ای است که صرفا درباره وضع تغذیه کارگران بریتانیا و کشورهای اروپایی دیگر در کتاب «سرمایه» می توان خواند. منظور من از انتخاب شتاب زدۀ همین دو نقل قول یادآوری این نکته است که وضع تغذیه کارگران در سرمایه داری افسار گسیخته، مانند ایران و بریتانیای امپریالیست قرون گذشته، با ساعات کار و سطح دستمزد نسبت *معکوس* دارد.
*****
« ”کاری که در مقابلش قوت لایموتى به اسم غذا مىدهند در اکثر موارد حد و حسابى ندارد” (بهداشت عمومى، گزارش ششم، ۱۸۶۴، ص۱۵)» – مارکس، «سرمایه»، ص۶۱۷، شماره ۱۰.
***
«دکتر سیمون در ‘گزارش عمومی بهداشت’ درباره وضع تغذیه چنین مینویسد: ”اینکه تغذیۀ بد در موارد بیشمار علت یا عامل تشدیدکننده بیماری است مورد تایید همه آگاهان به جنبه عملی مفاد پزشکی قانون فقرا یا آگاهان به وضع بخشها و درمانگاهها در بیمارستانها هست … معذالک در این زمینه، به عقیده من، باید به یک عامل کلی بهداشتی بسیار مهم دیگر نیز توجه کرد. باید بخاطر داشت که ***محرومیت غذائی چیزی است که مردم به اکراه تحمل میکنند، و فقر غذائی فاحش چیزی است که در پی محرومیتهای دیگر ظاهر میشود. مدتها پیش از آنکه ناکافی بودن تغذیه به مسالهای مربوط به سلامت تبدیل شود، مدتها پیش از آنکه فیزیولوژیست به فکر شمارش میلیگرمهای ازت و کربنِ حائل میان مرگ و زندگی بیفتد، خانواده مربوطه از لحاظ رفاه مادی به ورطه مسکنت کامل درغلتیده است؛ یعنی وضع پوشاک و سوخت آن از وضع تغذیهاش هم اسفناکتر شده، در مقابل هوای ناسازگار بیگذشت از حفاظ مناسب برخوردار نیست، و تنگی فضای مسکونی به درجهای رسیده که ازدحام بیش از حد سکنه موجد بیماری یا موجب شیوع آن است، از اسباب و اثاثیه خانه دیگر تقریبا اثری بر جای نمانده [و همه یا به فروش رفته یا به گرو] ، حتی نظافت نیز به امری پرهزینه یا مشکل تبدیل شده و اگر حرمت نفس هنوز حکم به رعایت آن میدهد هر تلاشی در این راستا معادل افزودن بر رنج گرسنگی است***. خانه هم در آنجا خواهد بود که سرپناه را به ارزانترین قیمت بتوان خرید – در محلاتی که برخورداری از بازرسی بهداشتی در پائینترین مراتب است، و آنچه هست کمترین مقدار لولهکشی فاضلاب، کمترین مقدار جمعآوری و حمل زباله، کمترین مقدار دفع عوامل آلودگی محیط، و کمترین یا بدترین سیستم آبرسانی و، در مورد شهرها، کمترین مقدار نور و هواست. اینهاست آن خطرات بهداشتی که با اطمینان قریب به یقین میتوان گفت فقر، هر گاه به درجه فقر غذائی برسد، با خود بهمراه میآورد. در حالی که مجموعه این خطرات تهدیدی جدی برای حیات است، فقر غذائی به تنهائی خطر بسیار بزرگی بشمار میرود … اینها تاملات دردآوری است، بخصوص اگر به خود یادآور شویم که فقری که این انسانها با آن روبرویند فقری نیست که بدلیل بیکارگی سزاوارش باشند. این فقر در کلیه موارد فقر مردمی است که کار میکنند. در واقع، در مورد کارگران کارخانهها باید گفت خود آن کاری که این نوالۀ بیمقدار را تحت نام غذا نصیبشان میکند غالبا بسیار بیش از حد طولانی است. و با اینهمه، این کار را تنها در معنائی محدود میتوان تامین معاش نامید … و اگر مساله را در سطح بسیار وسیع در نظر بگیریم، باید گفت آنچه اسما تامین معاش نام دارد صرفا مداری است که دیر یا زود به ورطه مسکنت ختم میشود”.
«رابطه تنگاتنگ گرسنگی که ساعیترین اقشار طبقه کارگر از آن در رنجند با مصرف اسرافکارانۀ ثروتمندان (در اشکال زمخت یا ظریف آن، فرقی نمیکند) که پایههایش بر انباشت کاپیتالیستی استوار است، تنها با پی بردن به قوانین اقتصادی معلوم میشود. در مورد وضع مسکن چنین نیست. هر ناظر بیطرفی میتواند ببیند که هر چه تمرکز وسایل تولید بیشتر میشود جزء نظیر آن یعنی تراکم تعداد کارگر در مقدار ثابت فضا نیز افزایش مییابد؛ و لذا هر چه انباشت کاپیتالیستی سریعتر صورت میگیرد، وضع مسکن طبقه کارگر اسفناکتر میشود…» – مارکس، کتاب «سرمایه»، ص۷۲۶-۷.