بیست سال از مرگ نابهنگام منصورحکمت میگذرد. متاسفانه او زود درگذشت و مابهازاء عملی تئوریهای خود را در میان مدت ندید. به پاس زحمات فراوانش من سعی خواهم کرد موجز و کوتاه در سه قسمت ارزیابیای از چرایی وضعیت کنونی کمونیسم کارگری ارائه بدهم.
بر مبنای آنچه «کمونیسم منصورحکمت» مینامند، در زمان حیات خود او دو حزب ساخته شد. در ١٩٩١ میلادی حزب کمونیست کارگری ایران و در ١٩٩٣ حزب کمونیست کارگری عراق تاسیس شد. این احزاب و جایگاهشان، تاثیر، موقعیت و اهمیتشان کل میراث عملی “کمونیسم منصورحکمت” است. به همین جهت موقعیت، جایگاه و تاثیر این احزاب معیار مناسبی است برای سنجش این کمونیسم.
بعد از مرگ نابهنگام حکمت، این احزاب هرکدام به چند حزب تبدیل شدند. اما کماکان وجه مشترک همگی آنها تاکید بر صحت و سقم نظرات و تئوریهای حکمت است. همگی برنامهشان همان برنامه نوشته شده توسط حکمت است. همگی کماکان او را تئوریسین و رهبر خود میدانند و همگی تمام فعالیتها و پراکتیک خودشان را بر مبنای تئوریهای حکمت تنظیم میکنند.
حال و روز این احزاب متأسفانه چندان تعریفی ندارد و هیچ وزن و نقش اجتماعی ندارند. وجودشان احساس نمیشود و هیچ چیزی در جامعه با آنها تداعی نمیشود. در کل کارنامه سیاسیشان هیچ تحرک، فعالیت یا اقدام قابل توجهی نیست. هیچ وقت در هیچ جا نتوانستند توجهی را به خود جلب کنند. ممکن است احزاب کمونیست کارگری ایران بتوانند این وضعیت را حداقل در دایره تشکیلاتها و طرفداران خودشان با خفقان و سرکوب جمهوری اسلامی توجیه کنند. میتوانند بگویند: ”جمهوری اسلامی هنوز سرکار است. خفقان اجازه نمیدهد کسی ابراز وجود کند. نیروی این حزب یا احزاب با سرنگونی جمهوری اسلامی آشکار میشود و در تحولات اجتماعی نقش بازی میکند. و …” به این توجیهات برمیگردم اما پیش از پرداختن به این توجیهات باید گفت اگر با چند درجه ارفاق این را کسی قبول کند، در مورد احزاب خواهر در عراق این توجیهات هم وجود ندارد. در قریب به سه دهه حیات این حزب یا احزاب هزارها تحول بزرگ و کوچک در جامعه عراق رخ داده، بارها قدرت دست به دست شده، هزارها بار مردم به خیابانها آمدهاند و کمونیسم کارگری علیرغم امکان فعالیت آزادنه، هیچ جا وجود نداشته است.
حزب کمونیست کارگری عراق از سال ٢٠٠٣ و بعد از سقوط صدام در سراسر عراق امکان فعالیت آزادانه و علنی را داشته است. این امکان در کردستان عراق از همان بدو تاسیس یعنی ١٩٩٣وجود داشته.
اگر کمونیسم در شرایط غیر روتین و با حضور و نقش آفرینی در آن شرایط و امکان ایفای نقش در نقطه عطفهای تاریخی، به نیرویی اجتماعی و قوی تبدیل میشود، هر جریان جدی کمونیستی باید فیالحال در عراق بزرگترین نیرو میبود.
در این سه دهه در به اصطلاح منطقه فعالیت احزاب کمونیست کارگری عراق، قدرت بارها دست به دست شده، هزارها اعتراض و تحرک اجتماعی برپاشده، مردم روزانه با احزاب و جریانات حاکم درگیر بودهاند. همین الان مردم روزمره از وضعیت موجود مینالند. در هر تندپیچی جریانی رشد کرد و قدرتمند شد، از افراط گرای اسلامی تا ناسونالیسم لیبرال و غیره. در این میان اما هیچ اسمی از کمونیسم کارگری، هیچ جا به میان نیامده. حتی به ذهن خودشان هم خطور نکرده که ممکن است در موقعیتی در صحنه سیاسی نقشی بازی کنند.
فضای کنونی جامعه کردستان عراق مالامال از اعتراض و نفرت از حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد است، اما احزاب کمونیست کارگری هیچ جا موجودیتشان را نمیشود احساس کرد. بعد از سه دهه فعالیت در جامعهای چنان ملتهب ٣٠ نفر فعال ندارند. ٣ میلیمتر تأثیر در هیچ جای آن جامعه نداشتهاند. احزاب کمونیست کارگری عراق در آن جامعه، اگر کسی هم اسمشان را شنیده باشد، چند نفر آدم مظلوم و شریف هستند که در اروپا پناهنده هستند.
تصور کنید حزب لیبر بریتانیا همگی ساکن اسپانیا شوند و در هردوره انتخابات پارلمانی در اطلاعیههای اینترنتی از مردم بخواهند به آنها رأی بدهند. چند سال یک بار تعطیلات تابستان جهت تازه کردن دیدار با دوستان و شاید کمپین انتخاباتی سری به بریتانیا میزنند، آنقدر هم اسپانیایی شدهاند که در محاوره خط در میان اصلاحات اسپانیایی را قاطی انگلیسی میکنند، فعال حزب لیبر بریتانیا در خیابان با یک بلندگوی دستی ایستاده داد میزند “vota por nosotros in the next election ” ** .
این وضعیت احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان است. با اینکه میتوانند در عراق بمانند و فعالیت کنند، تقریباً کلالاجمعین ساکن اروپا و کانادا و … هستند.
این وضعیت واقعی احزاب کمونیست کارگری عراق است. به سان یک کمدی سیاه خندهدار است و به شدت تلخ. و این بدون اما و اگر، آینده محتوم احزاب خواهرشان در ایران نیز خواهد بود.
این تنها وضعیت و سرنوشت احزاب کمونیست کارگری عراق نیست، این واقعیت و سرنوشت محتوم احزاب کمونیست کارگری ایران هم هست. این سرنوشت محتوم تمام احزاب و جریاناتی است که برپایه این تئوریهای ساخته شدهاند.
خود این احزاب و فعالینشان این وضعیت را نتیجه درک نادرست این آدمها از تئوریهای کمونیسم کارگری میدانند. همانطور که خیلیها سیاستهای کنونی حزب کمونیست کارگری را بدعت های حمید تقوایی مینامند.
اما واقعیت مساله این است که اولا بر مبنای تئوریهای کمونیسم کارگری هیچ حزب جدیی نمیتوان ساخت. این تئوریها، تئوریهای متناسب یک حزب جدی کمونیستی در شرایط مشخص کشوری مثل ایران نیست. دوما اینکه ادامه منطقی و سرراست کمونیسم کارگری منصورحکمت حزب کمونیست کارگری کنونی است.
در بخشهای بعدی این نوشته به این دو حکم اخیر خواهم پرداخت و سعی میکنم اثباتا نشان بدهم چرا این دو هردو درست است.
ادامه دارد …
** ترکیبی از اسپانیایی و انگلیسی است به معنی” در انتخابات آینده به ما رای بدهید”