سیاست و دمکراسی نوع رضا پهلوی و دو نفر از مشاورانش را اینجا ببینید. این حرف واقعی و سیاست پهلوی چی ها است. این نکات زیر بخشی از مصاحبه این دو فاشیست در نشریه فریدون است. نشریه ای که گفته اند برای نظریه پردازی حول شاهزاده راه اندازی شده است.
کیانی: یعنی قائل به این هستی که باید یک حد و مرزهایی برای فعالیت سیاسی هم گذاشت. درست میگویم؟
قاسمینژاد: باید عقل سلیم و حکمت عملی داشت. فرض کنید حالا این جمهوری اسلامی سقوط کرد. وضعیت مشابه وضعیتی است که ما در اواخر دوره قاجار داشتیم که رضاشاه آمد. شما یک کشور دارید که از نظر بینالمللی در انزوا است، شما یک کشور دارید که جریانهای اسلامگرای مسلح در آن قدرتمندند، شما یک کشور دارید که از نظر اقتصادی در وضعیت بسیار ناجوری است، آیا عقل عملی حکم میکند که شما بگویید فاشیستها، تجزیهطلبها، اسلامگراها، کمونیستهای انقلابی باید حق داشته باشند مملکت را پاره پاره کنند؟ یا عقل سلیم حکم میکند که این نخبگان دور هم جمع شوند، یک توافقی حول حد و مرزهای نظام سیاسی کنند برای اینکه بتوانند کشور را پیش ببرند؟ نخبگانی که ایران را دوست دارند، نخبگانی که دنبال توسعه هستند، نخبگانی که دنبال آزادیها هستند، نخبگانی که دنبال رفاه هستند، نخبگانی که رواننژند نیستند، این واقعیتها را میبینند. اگر میخواهند کشور را اداره کنند و دوباره بسازند باید امنیت داشته باشند نه اینکه مدام نگران باشند که این احزاب فعال و آزاد بخواهند آنها را ترور کنند، کودتا کنند، آدم بکشند. در چنان شرایطی که نمیشود کار کرد.
باید آن چهار گروه که گفتم را از نظام سیاسی حذف کرد. ما که نمیتوانیم بگوییم خب تجزیهطلب بیاید تجزیه کند، اسلامگراها بیایند، و دوباره در منطقه جنگ شیعه و سنی راه بیندازند، تروریستها هم بیایند مشارکت سیاسی کنند مثل این وضعی که الان در عراق و لبنان هست که گروههای تروریستی یک بازوی سیاسی هم دارند که در انتخابات شرکت میکند و در پارلمان هستند. اینکه عقل سلیم نیست. شما باید روشنفکر باشید تا این بدیهیات را نبینید و وارونه نشان دهید و زیر بار عقل سلیم نروید! آدم عادی میگوید تروریستها حق فعالیت سیاسی ندارند، کسانی که دنبال تجزیه کشورند نمیتوانند وارد نظام سیاسی شوند. اسلامگراها که مملکت را به این فلاکت کشیدند نباید وارد سیستم شوند.
…..در این چارچوب نوپهلویگرایی میتوان به این جریانهای سیاسی گفت شما اگر ایرانگرا هستید، دنبال توسعه ایران هستید، دنبال ایران برای ایرانیان هستید، دنبال تامین امنیت و ثبات برای ایران و ایرانیان هستید، رواننژند نیستید، دنبال فراهمکردن مقدمات ظهور نیستید، دنبال مبارزه با امپریالیزم جهانی نیستید، خب میشود همکاری کرد برای برانداختن جمهوری اسلامی، برای توافق درباره نظم نوین سیاسی در کشور. دور این میز میتوان با هم نشست، همکاری کرد و این نظام کنونی را برانداخت و نظم سیاسی آینده ایران را تنظیم کرد. در این قالب، در درون چارچوبی که مورد توافق قرار گرفته، این جریانها میتوانند با هم رقابت کنند؛ بدون اینکه شما جریانهای کمونیستی انقلابی، جریانهای اسلامگرا، جریانهای تجزیهطلب، جریانهای فاشیستی را داخل این نظم سیاسی راه دهید. اینکه شما بگویید مثلا یک گروه فاشیستی، یک حزبی که نژادگراست، مبتنی است بر برتری یک نژاد خاص، این حزب باید آزاد باشد فعالیت کند و قدرت را به دست بگیرد به گمان من منطقی نیست. اینکه شما بگویید یک حزبی که دنبال تجزیه کشور است، دنبال ایجاد جنگ داخلیست، میخواهد خونریزی راه بیندازد و دنبال خلوص نژادیست، دنبال منافع یک کشور خارجیست، این حزب باید آزاد باشید بیاید قدرت را در دست بگیرد به نظر من منطقی نیست. اینکه شما بگویید یک حزب اسلامگرا که میخواهد دوباره حقوق بنیادین مردم را نقض کند و شریعت را بر مردم تحمیل کند، دشمن دموکراسی است ولی باید آزاد باشد که قدرت را در دست بگیرد این به نظر من منطقی نیست. اینکه شما بگویید یک حزب کمونیست انقلابی که میخواهد اموال مردم را به زور از آنها بگیرد، اردوگاههای کار اجباری راه بیندازد، اصلا با مفهوم ملیت و بیگانه است باید آزاد باشد قدرت را در دست بگیرد به نظر من منطقی نیست. به باور من نخبگان سیاسی اعم از چپ و راست و لیبرال و ملیگرا میتوانند با هم توافق کنند ممنوعیت این احزاب را در قانون اساسی بگنجانند و مردم اگر به این قانون اساسی رای دادند که خب چه عالی.
اینکه شما بگویید یک حزب اسلامگرا که میخواهد دوباره حقوق بنیادین مردم را نقض کند و شریعت را بر مردم تحمیل کند، دشمن دموکراسی است ولی باید آزاد باشد که قدرت را در دست بگیرد این به نظر من منطقی نیست. اینکه شما بگویید یک حزب کمونیست انقلابی که میخواهد اموال مردم را به زور از آنها بگیرد، اردوگاههای کار اجباری راه بیندازد، اصلا با مفهوم ملیت و بیگانه است باید آزاد باشد قدرت را در دست بگیرد به نظر من منطقی نیست. به باور من نخبگان سیاسی اعم از چپ و راست و لیبرال و ملیگرا میتوانند با هم توافق کنند ممنوعیت این احزاب را در قانون اساسی بگنجانند و مردم اگر به این قانون اساسی رای دادند که خب چه عالی. مردم اگر بعدا هم خواستند که مثلا احزاب اسلامگرا اجازه فعالیت سیاسی پیدا کنند طبیعتا باید برود مسیر قانونی برای تغییر قانون اساسی را طی کند. حرف من اما این است که از الان باید اجماعی از نخبگان درست کرد برای گنجاندن اینها در قانون اساسی.