بیکاری به عنوان یکی از هزاران مصائب گریبانگیر انسان قرن بیست و یکم،علیرغم انکار مدافعین وضع موجود،یک پدیده ذاتی نظام طبقانی سرمایه داری است. در این نظام نابرابر، کارگران برای زنده ماندن،نیازمند بدست آوردن کار هستند و هنگامی می توانند کاری بدست بیاورند که سرمایه دار از قبل کار آنها بر سرمایه خود بیافزاید. برای سرمایه دار،نیروی کار کارگر،کالایی است که بهای آن مانند هر کالای دیگر، دستخوش نوسانات بازار سرمایه است. در رابطه نابرابر کار و سرمایه،کارگر با مزدی که دریافت می کند،فقط توان کار کردن و حضور مجدد در بازار کار را از نو بدست می آورد، ضمن آنکه سرمایه دار در جریان این رابطه بر سرمایه خود می افزاید. به این جهت فشار برکارگران برای تحمیل کار بیشتر و مزد کمتر، چهارچوب قوانین نظام سرمایه داری و دولت های آنها را تشکیل میدهد.
در یک جامعه انسانی ،انقلابات تکنولوژیک و بهبود تکنیکی دستگاهها و ماشین آلات ،می بایست موجد تسهیل در تولید و ایجاد رفاه و فرصت زیادتری برای فراغت و لذت بردن از زندگی انسانی برای همگان به دنبال داشته باشد،اما در نظام سرمایه داری که حتی نیروی کار کارگران کالایی است برای سود بیشتر،کاربست ماشین آلات مدرن و پیشرفته به جای کارگران،بیکار سازی های گسترده کارگران و بیکاری دائمی بخش هایی از طبقه کارگر را موجب می شود که نتیجه این روند، محروم شدن انبوهی از کارگران و توده های کارکن از تامین معاش شان است.
اینگونه است که یک ارتش ذخیره از کارگران بیکار که حتی امکان فروش نیروی کار خودشان را ندارند،بوجود می آید. همانطور که گفته شد بیکاری یک پدیده ذاتی و شرط وجودی تولید سرمایه داری است. این را باید گفت که نظام سرمایه داری از ارتش ذخیره بیکاران به هنگام تعیین حداقل مزد استفاده ابزاری می کند یعنی در عین حال که ارتش ذخیره بیکاران با هزینه کارگران شاغل زنده نگه داشته می شوند، دولت سرمایه از آنها به عنوان ابزاری برای دامن زدن به رقابت و اختلاف در صفوف کارگران و تحمیل شدت کار و مزد حداقل ،استفاده می کند.
تداوم روند بیکار سازی و خارج کردن نیروی کار از پروسه تولید یا به عبارتی تغییر در ترکیب ارگانیک سرمایه که افزایش سرمایه ثابت نسبت به سرمایه متغییر است،کاهش در نرخ سود را به دنبال خود دارد و این امر موجب می شود تا سرمایه داری برای حفظ نرخ سود که گرایش به تنزل دارد،استثمار کارگران را تشدید کند،کاهش خدمات اجتماعی کارگران را اعلام کند،صدها قانون و وکیل و مزدور را برای کاهش دستمزد ها به خدمت بگیرد.بحرانی که اینگونه نظام سرمایه داری را از اواخر سال ۲۰۰۷ در برگرفته تا کنون موجب تعطیلی کارخانجات و مراکز تولیدی بی شماری و در نتیجه اخراج های وسیع چندین میلیون کارگر در بسیاری نقاط جهان شده است.
در تقسیم جهانی سرمایه، دولت های سرمایه داری حاکم بر جوامع شرق و جنوب شرقی آسیا،به عنوان تامین کننده نیروی کار بشدت ارزان برای سرمایه داری جهانی عرصه رقابتی غیر انسانی ای را گشوده اند . نیروی کار بشدت ارزانی که برای زنده ماندن، حاضر به کار با دستمزد هایی حتی در حد یک دلار در روز هستند،بیانگر وجود یک ارتش عظیم ذخیره از کارگران بیکار درجوامع یاد شده است.رژیم اسلامی سرمایه داران حاکم بر ایران که یکی از وحشی ترین دولت های سرمایه داری در جهان است و به عنوان تامین کننده نیروی کار بشدت ارزان برای سرمایه داری جهانی،سیاست تحمیل فلاکت اقتصادی بر طبقه کارگر را تولید و باز تولید می کند،که حاصل آن چندین میلیون کارگر اخراج شده و بیکار از کار است.
مساله بیکاری و عواقب آن بر زندگی میلیونها کارگر و توده کارکن جامعه به یک معضل و فاجعه بزرگ اجتماعی و یک مساله عاجل اکثریت مردم اعم از کارگران و جوانان بیکار و نیز کارگران شاغل و همه مردم زحمتکش تبدیل شده است که هرروز از مردم قربانی میگیرد و زندگی آنها را به جهنمی غیرقابل تحمل تبدیل کرده است.
جهنم ساخته شده توسط حکومت سرمایه داران اسلامی موجد شرایط استیصال تعداد زیادی از شهروندان جامعه شده است. براساس آمار پزشکی قانونی، بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۱، بیش از ۳۰ هزار نفر بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند. براساس آمار سال ۹۲ از هر صد هزار ایرانی، پنج نفر در سال جانشان را با خودکشی از دست دادهاند . در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۲ روزی بیش از ۱۱ نفر ازشهروند ایران خودکشی کردهاند.قطعا پیامد های اخراج های گسترده و بیکارسازی ها که در کارخانجات و مراکز کار صورت می گیرد ،در حال افزایش است و محدود به آمار های خودکشی ای که دستگاههای بورکراتیک حکومت اسلامی آن را اعلام می کنند نخواهد بود. باید به این موارد افزایش تعداد معتادین به موارد مخدر،افزایش تن فروشی و رشد بیماری ها،افزایش نزاع های خانوادگی و خیابانی،ترک تحصیل فرزندان خانوده هایی که بیکار و در آمدی ندارند و…. افزود. .
چندی پیش وزیر کشور رژیم اسلامی نرخ بیکاری را ۱۴ درصد و برخی مقامات دیگر حکومت آنرا ۲۰ درصد اعلام کردند. بر اساس آمارهای رسمی نرخ بیکاری در بین زنان، جوانان و افراد دارای مدرک دانشگاهی تقریبا دو برابر بیشتر است. در آمارهای رسمی این حکومت کسانی که در طول هفته فقط یک ساعت کار کرده اند، شاغل به حساب آمده و یک میلیون مهاجر افغانستانی و میلیون ها زن نیز به حساب نیامده اند. آمار واقعی بیکاری بسیار بیشتر از آمار رسمی حکومت است و همچنان و با سرعت رو به افزایش میرود. مقامات حکومت جرات اعلام آمار واقعی بیکاری را ندارند اما به اشکال مختلف به ۱۰ میلیون بیکار و به سونامی بیکاری اعتراف میکنند.
اعتراف رحمان فضلی وزیر کشور در خصوص جدی بودن معضل حاشیه نشینی و یا اعتراف علیرضا محجوب نماینده مجلس رژیم در خصوص زندگی ۹۰ درصد کارگران زیر خط فقر گویای یک واقعیت انکار ناپذیر است که سرمایه داری و دولت اسلامی آنها مسئول و مسبب این اوضاع فلاکت بار ی هستند که میلیونها کارگر و کارکن جامعه ایران امروز با آن مواجه هستند . این به بد عمل کردن این وزیر و یا آن مسئول و یا بهتر عمل کردن این مدیر و یا آن وزیر ربطی ندارد . همه این ارازل چه آنها که اکنون در قدرت هستند و چه آنها که در جدال قدرت برای سرپا نگه داشتن رژیم اکنون به کناری رفته اند مسبب این شرایطی هستند که اکنون میلیونها مردم جامعه ایران با آن دست به گریبان هستند .
مبارزه علیه اخراج سازی ها و در دفاع از امنیت شغلی!
چنانکه پیش تر گفته شد، سعی دولت های بورژوازی استفاده از ارتش ذخیره کارگران بیکار به عنوان حربه فشار بر کارگران شاغل برای کاهش دستمزد ها و ایجاد چند دستگی و تفرقه در میان آنها بوده است. خود بورژوازی این را بخوبی می داند که توقف روند تولید چنانچه توسط کارگران شاغل و با حمایت ارتش ذخیره بیکاران صورت بگیرد،آنگاه مجبور به پذیرش خواست کارگران شاغل و تحقق مطالبات کارگران بیکار خواهد بود .
قدرت کارگران شاغل در اعتصاب و توقف روند تولید با حمایت کارگران بیکار خود را متجلی می کند،وگرنه سرمایه داری و دولتهای آنها تلاش خواهند کرد که مانع اتحاد این دو بخش وسیع طبقه کارگر شوند. در ایران ۱۰ میلیون بیکار یعنی ۱۰ میلیون مطالبه به حق کارگرانی که خواهان یک زندگی آزاد و برابر و مرفه و انسانی اند . تحقق مطالبات کارگران بیکار و شاغل به استناد تمام ثروت های عظیم اجتماعی ای که توسط خود کارگران خلق شده و اکنون توسط سرمایه داران نوکیسه اسلامی به غارت رفته است،امکان پذیر است.
کارگران اخراج شده و بیکارهمراه با خانواده هایشان جمعیت وسیعی را تشکیل می دهند. رژیم اسلامی سرمایه که متعهد به تامین نیروی کار ارزان برای بورژوازی جهانی است،خود بر هم زننده امنیت شغلی و اجتماعی کارگران و دیگر توده های کارکن جامعه است . وجود ۱۰ میلیون کارگر بیکارو روند رو به افزایش این جمعیت وسیع،بیانی از این واقعیت است که کارگران شاغل در دیگر کارخانجات و مراکز کار نیز نباید درمبارزه برای تامین امنیت شغلی،خود را بی نیاز از حمایت های کارگران بیکار بدانند. با تشکل،سازماندهی و اتحاد طبقاتی کارگران شاغل و بیکار می توان و باید توازن قوای طبقاتی را به نفع کارگران و زحمتکشان جامعه تغییر داد.
قطعا برای رفع شرایط اسفناکی که بر زندگی مردم کارگر و زحمتکش جامعه تحمیل شده است باید آن عوامل و مسببین آن را بزیر کشید . راه حل عاجل برای مردم کارگر، برای صف آزادی خواهان و برابری طلبان این است که باید این حکومت را بزیر بکشند.