دیروزجمعه شانزدهم دی توده های زحمتکش درزاهدان ودیگر شهرهای سیستان وبلوچستان درابعاددها هزارنفری با شعارهای نه به حکومت اعدام،مرگ برخامنه ای ومهمترازهمه اینها باشعار،،نه کولبری،نه سوختبری،آزادی وبرابری،، برعلیه حکومت اسلامی سرمایه داران به میدان آمدند.این اولین بارنیست که فریاد رزمنده چپ ورادیکال خیزش انقلابی جاری رااینچنین می شنویم.شعارآزادی وبرابری،نه به اعدام ،نه روسری نه توسری،فقرفساد گرانی میریم تا سرنگونی،نه نون داریم نه خونه حجاب شده بهانه و…بسیار ی شعارهای چپ ورادیکال درطی این چهارماه گذشته ازکردستان تا سیستان وبلوچستان تا اهوازوتهران تا رشت ومازندران ودانشگاه ها وجای جای ایران به گوش میرسد.این شعارها مبین و پرچم رادیکالیسم وآزادیخواهی وبرابری طلبی خیزش جاری است.حاکمیت جنایتکاراسلامی قریب نیم قرن آنچنان فقرونداری،گرانی ومحرومیت،شکاف طبقاتی،سرکوب وسانسوروتجاوزوشکنجه واعدام و…را به جامعه تحمیل نموده است که اینچنین شاهد انفجاری سرتاسری وکوبنده با مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه برعلیه تمام بنیادهای پوسیده حکومت اسلامی هستیم .بی گمان این خیزش را تا پیروزی نهایی سربازایستادنش نیست.تمامی باندهای جانی وفاسد قاتل حکومتی هرآنچه راازجنس جنایت و سبعیت و بی رحمی در کیسه داشته اند رو کرده اند.سرکوب و سانسور،قطع اینترنت و پارازیت ماهواره ای،زندان وشکنجه،ربودن انسانهاوناپدید سازی قهری رهبران و پیشروان مبارزات جاری،تجاوز،طناب دارواعدام،تشدید روزافزون فضای ارعاب ووحشت،بازداشت ها وبگیروببندهای فله ای و…حکومت هراسان و وحشت زده جنایت وفساد اسلامی ازهرآنچه درتوان داشته است برای سرکوب وخفه نمودن خیزش جاری دریغ نورزیده است.علیرغم همه اینها مبارزات جاری توده های به جان آمده برای نابودی کامل حکومت اسلامی هرروزدرابعادوسیع ومتنوعتری وباانرژی بیشتری خودش راآبدیت می کند.باندهای حکومتی اصلاح طلب واصول گرا وتدبیروامید وهمه ازاین دست جانیان ومزخرفات به پایان خط رسیده اند.دیگرنمایش وشعبده ای برای اجرا دربساط نمانده است.خیزش رزمنده جاری بی تخفیف وبی کم وکاست حکم به سرنگونی همه این جک وجانوران ریزودرشت اسلامی داده است،باید بروند این فرمان انقلاب است.دراپوزیسیون انواع محافل ارتجاعی دست سازسرمایه داری جهانی اینها هم این روزهادل ودماغ وحال وروز خوشی ندارند.ازعظمت خیزش انقلابی دچار شک و بهت شده اند و به انقلاب که همیشه اخ ومنفوربود ایمان آورده اند.سلطنت طلبان وشاه پرستان بی آبروومطرود وبد سابقه،ناسیونالیست های مرتجع کوردیاتی درغالب مرکزهمکاری احزاب ارتجاعی وضد جامعه کوردی ،ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی وتخم وترکه های کورش کبیر،اصلاح طلبان وملی مذهبیون رانده شده از بارگاه حکومت اسلامی وخرده محافل تروریستی ارتجاعی اسلامی ضد جامعه امثال مجاهدین ،مجموعه این خردجال حال چندان مساعدی ندارند.مبارزات رزمنده کف خیابان با شعارآزادی و برابری،کورد وبلوچ وآذری برادرند وبا جشن بزرگ حجاب سوزانهای خیابانی وپرت نمودن روسریها و نه به اسلام و…نسخه همه جریانات ملی مذهبی وناسیونالیستی بورژوازی را پیچیده است.اما با همه این دستاوردها و پیشرویها جنبش جاری نقاط ضعف و پاشنه آشیل خود را دارد.بزرگترین مخاطره این جنبش ناشی ازخلاء یک حزب کمونیستی کارگری است.حزبی که بتواند درعمل واقعی هم سازماندهی نماید،هم رهبری کند وهم انقلاب را به راه حل کارگری وسوسیالیستی به سرانجام نهایی برساند.همه احزاب ومحافل چپ موجود همه را می گویم،علیرغم همه به راست وچپ زدنهایشان درگذشته همه اینها درسه زمینه وجه اشتراک دارند.یکم،اینکه همه اینها با وجود این همه تحولات عظیم انقلابی و اجتماعی ۴ ماه اخیرهمچنان برهمان محورهای عقیم و ناکارآمد سیاسی تشکیلاتی گذشته خود می چرخند و دراین چرخه معیوب اسیرند.دوم،واقعیت امراینست برخلاف ادعاهایی که همه این احزاب ومحافل دارند هیچیک ازاینها دارای ارتباطات وپیوندهایی موثروبا نفوذبا طبقه کارگر ودیگر جنبشهای اجتماعی داخل،جنبشهای زنان وجوانان ومحلات و…نیستند.همین امرموجب گردیده دربسیاری موارد حتی تحلیل های بدیهی سیاسی این احزاب ومحافل تطبیق وهم خوانی چندانی با واقعیتهای جامعه وآنچه درداخل پراتیک میشود نداشته باشد.سوم،اینکه این احزاب همچنان مفسران وتحلیل گران بی تاثیربراوضاع و احوالند.تنزل به ژورنالیسم درحاشیه وخبری.درمواردی اگرهم این احزاب ومحافل اتحاد هایی هم داشته اند مانند شورای همکاری احزاب چپ و کمونیست که ازسالهای ۲۰۰۸ تا امروز حلوا حلوایش می کنند ازآنجایی که همچین اتحادهایی ازهیچگونه اساس ومبنای منطقی واقعی کارگری ومارکسیستی بر خوردار نبوده ونیست وازطرفی ازآنجا که همه این خرده محافل کمترین ارتباط ارگانیک وزنده ای با جنبش کارگری،زنان وجوانان ودرداخل ندارندعملا نمی توانند حتی درقامت گروه فشار هم ظاهر شوند. کاراین مراکزهرچند وقت یک بار صدور اطلاعیه ای در فضای مجازی و روبه خودشان است نه رو جامعه.این سازوکاراحزاب موجود ودرخود ومنزوی تا چه میزان به یک حزب جدی رزمنده،رادیکال ،پراتیکال وسازمانده انقلاب کارگری مرتبط است ؟اگر صادقانه بگویم هیچ ؟همین حوداث وخیزش ۴ ماه جاری گواه دال برحقانیت این مدعاست.دراین میان وضعیت برخی جریانات توده ای ونئوتوده ای با ادعاهای دروغین چپ وکمونیست هم ازجمله موانعی است که همه نیروهای چپ وکمونیست و فعالین جنبش کارگری لازم است با تمام توان درجهت افشا،طردوایزوله نمودن آنها عمل نمایند.محافلی که برای سازماندهی انقلاب وراه حل کارگری وسوسیالیستی نه برنامه ای دارند ونه اعتقاد وباوری!که مانع آن هم هستند.عمدتا پرچم داران این خط تقلیل گرایانه،اپورتونیست وراست انحرافی حزب توده و حزب کمونیست کارگری هستند.شعار اینها عمدتا همه با هم است.این جریانات با شعارهای پوچ خودوبا ژست دروغین انقلابی گری به دنبال تشکیل جبهه ای واحد متشکل ازهمه نیروهای لیبرال،راست،ملی مذهبی وسلطنت طلبان پروغربی هستند.محفل تقوایی با شعار اپوزیسیون اپوزیسیون نشویم وبا تفسیر وارونه شعار سلبی انقلاب و تفسیر وارونه نظریات زنده یاد منصور حکمت دراین مسیرودرکناروهم آغوشی نیروهای راست بورژوازی وضد انقلاب قرارگرفته است.ظاهرا حمید تقوایی فراموش نموده است که ماهیت سلبی انقلاب سلب از سرمایه داری وطبقه حاکم ودولت سرکوبگر نماینده آنهاست!نه سلب ازآخوند وعمامه وهم آغوشی با تاج وشاه ودیگران! نامه مردم ۱۱۷۲ارگان حزب توده بتاریخ دوازدهم دی درمقاله ای تحت عنوان (ضرورت سازماندهی گسترده وتوانمند سازی جنبش کارگری)چنین می نویسد:امروز نباید شعارهای ذهنی گرایانه مانند برپایی شوراهای کارگری ویا گزینه سوسیالیستی را دراین برهه مطرح کرد.وظیفه مهم نیروهای چپ دردوره کنونی اتحاد نیروهای ضد دیکتاتوری وکارگران باهدف عقب نشاندن و برانداختن دیکتاتوری مذهبی حاکم است.سازمان مجاهدین هم مانند احزاب توده ایستی مدعی سرنگونی حکومت اسلامی وبرپایی انقلاب دموکراتیک است.همه اینها برای سرنگونی پلتفرم مشترکی دارند. همه با هم.همه این جریانات بر محورتکرارسناریوی تراژیک سال ۵۷ می چرخند.انقلاب کارگران،زنان،جوانان و…میتواند وباید یک انقلاب عظیم اجتماعی باشد.انقلابی که پایه واساسش برمبنای مجامع عمومی وشوراها وکنگره شوراهای سرتاسری باشد.انقلابی که از پایین و با خواست واراده کارگران وزحمتکشان شکل می گیرد.قدرتش درخیابان وکارخانه وناشی ازاتحادوتشکیلات است وسلاحش برپایی شوراها ی سرتاسری است.اهداف این انقلاب آزادی وبرابری،رفاه وخوشبختی وامنیت وشادی است.بنیادهای این انقلاب برپایه رادیکالیسم ومدرنیسم وماکسیمالیسم انسانی وسکولاریسم است.کسب قدرت سیاسی توسط کارگران وزحمتکشان به نیروی شوراها اساس انقلاب اجتماعی است.هدف انقلاب تعیین تکلیف ثروت ومالکیت خصوصی وکارمزدی وطبقات داراوانگل وطفیلی است.هدف انقلاب الغای کارمزدی واستثمارانسان ازانسان است.هدف انقلاب تعیین تکلیف مذهب بعنوان یک صنعت ومافیای فساد وپول شویی ودزدی وجنایت است.ضرورت ونگاه عاجل جنبش جاری بایدبه فعالین ورهبران کارگری وطبقه کارگردرسطح ماکرووگسترده باشد.باید طبقه کارگردرابعاد گسترده وسازمانیافه به مثابه صاحبان واقعی جامعه به میدان بیاید.تا دراین رهگذرهم پیروزی انقلاب اجتماعی وسرنگونی حکومت اسلامی سرمایه تضمین شودوهم بساط هرنوع رژیم چنج وانقلاب مخملی همه نیروهای مزدورومرتجع بورژوازی دراپوزیسیون برچیده شودوهم آزادی و برابری وراه حل کارگری و شورایی متناظر با آن تامین شود.
زنده باد انقلاب کارگری
کامران پایدار
۱۷/۱۰/۱۴۰۱