خط قرمز های “شاه زاده” رضا پهلوی – اسد گلچینی

مقالات

مصاحبه اخیر رضا پهلوی، در تلویزیون من و تو قرار است نکات محوری دار و دسته در تبعید ایشان را دیکته کند، سران و مقامات جمهوری اسلامی “بشنوند” و مردم هم مرعوب شوند.

مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و سرنگونی کردن آن از نظر شاه زاده همان دست به دست شدن دولت از سران رژیم به شاه زاده و دلقک سلبریتی های همراهش است.
مبارزه مردم، جنبش های سیاسی و مبارزاتی طبقه کارگر و دیگر کارکنان زحمتکش در نزد شاه زاده ی نره شیر نشان، برده گانی است که با آلوده شدن فضا از طرف دولت ها و قدرت های میدیایی، تماما مسموم و سپس مطیع شوند.
ماموریت مصاحبه اخیر این است که شاه زاده را دمکرات نشان دهد، دمکراتی که نمی فهمد که مسیر شاهزاده نامیدن و قبول آن و تلاش برای قبولاندن آن، مصداق حذف حقوق دمکراتیک و تحمیل بنیادی ترین فرهنگ دیکتاتوری و ابدی و ازلی نشان دادن نظم و قوانینی است که وی و طرفدارانش خواهان آن هستند.

شاهزاده آنچنان غرق مسخ کردن مردمی است که از نظر وی کنیز و غلام اند که با هر خودنمایی وی باید سجده بروند، نمی فهمد که مردم برده نیستند تا با دیکته های ایشان و خط قرمز های CIA و پنتاگون مسموم شوند.
خط قرمز های شاه زاده در مورد آزادی های بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی را مردم آگاه باید افشا، رسوا و در کوزه ای گذاشته و در آن را پلمب کنند، چرا که حقوق تمامی شهروندان جامعه ای که باید آزاد باشند و سرنوشت‌شان را آنطور که خود می‌خواهند نه به صورتی که شاه زاده و دلقک های دور وبرش می‌خواهند تحمیل کنند، را خود مردم با مبارزات در برابر یک رژیم سراپا مستبد و جنایتکار و در طول بیش از چهار دهه در خیابان و مراکز کار و زندگی تعیین کرده و سطح آگاهی به حقوق شهروندی خود را در بطن همین مبارزات به همگان نشان داده اند.
الفبای دمکرات بودن، برسمیت شناختن حق و حقوق شهروندان جامعه در تعیین سهمی است که از تمامی امکانات و ثروت جامعه دارند و از جمله تمامی ثروت های به غارت رفته نزد ایشان و خانواده و کل سران ریز و درشت جمهوری جنایتکار اسلامی. الفبای دمکرات بودن یعنی به رسمیت شناختن بدون قید وشرط تعیین سرنوشت خود مردم به وسیله خود آنها تا جایی که حتی بخشهایی از مردم و از جمله مردم کرد زبان( اتفاقا بنا به همان دلایل ساده داشتن سیاست‌های فاشیستی دو حکومت پهلوی و اسلامی بر علیه آنها و زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی شان) متحمل شده اند در ایران بخواهند تشکیل دولت مستقل بدهند و از ایران جدا شوند.
اتفاقا چیزی که تضمین می‌کند که از جمله به همه اپوزیسیون طرفدار نظم سرمایه داری در شکل سلطنتی یا نوع جمهوری دیگری، افسار دمکراتیک بودن زده شود قدرت آگاه و متشکل مردم است.
آنچه می‌تواند تضمین کند که مردم ایران می‌خواهند به عنوان شهروندان برابر و مساوی الحقوق با هم زندگی مشترکی داشته باشند تنها در گرو قدرتمند شدن جنبش آزادی بدون قید و شرط است که در چنته جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در جامعه است، جنبشی که اتفاقا خط قرمز همیشگی ایشان و دولت های آمریکا و غرب است.
تضمین سرنگونی ج.ا به شکلی که تماما برای مردم جامعه ایران باشد و نه در خدمت کیسه دوخته شده نوع دیگری از سرمایه داران وطنی و جهانی؛ تضمین سرنگونی رژیم، در قدرتمند شدن جنبش سوسیالیستی است که همین الان بخشی از آگاهی بسیار بالای مردم ایران در رو در رویی ها و مبارزاتش با جمهوری اسلامی میباشد.
جنبش سوسیالیستی و کمونیستی، جنبش کارگری، جنبش زنان و جوانان، جنبش معلمان و همه بخش های مبارز و حق طلب در ایران هم اکنون در مقابل یک حکومت فاشیستی اسلامی و یک اپوزیسیون کراواتی قرار دارند که خواهان نوع دیگری از سرمایه داری سکولار است که صرفا ظاهر حکومت را می خواهد تغییر دهد.
انقلاب سوسیالیستی در ایران نیازمند آنچنان آگاهی، سازماندهی و رهبری است که در مسیر پیشروی، چشم انداز عبور از جمهوری اسلامی و اپوزیسیون طرفدار نوع دیگری از سرمایه داری را به داده جنبش های موجود در جامعه تبدیل کند.-

۲۸ دی ۱۴۰۱