هفته پیش یک برج ساختمانی فقیر نشین در قلب لندن، در گرانترین محله لندن با ۱۲۰ آپارتمان و مسکن حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر انسان در آتش سوخت و یک فاجعه بزرگ آفریده شد. هنوز پس از حدود ۱۰ روز تعداد دقیق کشته شدگان را دولت اعلام نکرده است. آمار رسمی دولت کشته شدگان را ۷۹ نفر اعلام می کند ولی باقیماندگان این حریق خانمان برانداز از حدود ۳۰۰ کشته خبر می دهند و دولت را محکوم می کنند که از هراس شورش عمومی تعداد دقیق را اعلام نمی کند. دولت را متهم به مهندسی افکار عمومی می کنند. فاجعه فقط به کشته شدن ده ها انسان از کودک و کهنسال و زن و مرد محدود نمی شود؛ واکنش دولت محلی و کشوری به بازماندگان این آتش سوزی ضد انسانی و بی تفاوتی بوده است. هنوز بازماندگان از آینده خود بی اطلاعند؛ بسیاری بی خانمانند. دولت فقط روزی ۱۰ پوند به هر کس برای هزینه روزانه شان پرداخت می کند. اگر همبستگی گرم و کمک های مردم انساندوست نبود معلوم نیست که چند نفر دیگر در گوشه خیابان از گرسنگی تلف می شدند.
شاهدان عینی و جان سالم بدر بردگان از لحظاتی دردناک و هولناک سخن می گویند؛ از مادری که در استیصال کامل و با یک کورسوی امید که کودکش شاید زنده بماند با فریاد از شاهدان در خیابان می خواهد که بچه اش را بگیرند و سپس او را از پنجره پرتاب می کند و لحظاتی بعد خودش بکام آتش کشیده می شود؛ از کودک ۴ ساله دیگری که مادرش از پنجره پرتاب می کند و یکی از ساکنین جان سالم بدر برده برج او را در آغوش می گیرد؛ کودک زنده می ماند ولی بقیه خانواده اش در آتش به خاکستر بدل می شوند؛ داستان کسانی که در فرار از آتش در پله ها مجبور به عبور از روی جسد همسایگانشان بودند. از کسانی که در پشت پنجره فریاد کمک می زدند و لحظه بعد در کام آتش کشیده می شدند. بسیاری از اجساد قابل شناسایی نیستند. بازماندگان دچار شوک روحی شدید شده اند، صحنه های دلخراشی که دیده اند و آن هراس و جهنمی که تجربه کرده اند برای همیشه ذهن و روحشان را زخم خورده کرده است. بویژه شرایط کودکانی که نجات یافته اند بسیار وخیم است.
این جهنم، اینهمه جنایت و مرگ، اینهمه درد و رنج برای چی؟ برای پول! بهمین سادگی. منطق نظام سرمایه داری، سود و باز هم سود. دولت و مقامات محلی در محلات مختلف (کانسل) اکنون نزدیک به دو دهه است که می کوشند خود را از شر فقرا و انسان های زحمتکش و کارگر خلاص و خانه های “اجتماعی” را خراب کنند و زمین را برای ساختن ساختمان های لوکس به شرکت های خصوصی بفروشند. بیک معنا لندن را از فقرا پاکسازی کنند. این سیاست بمیزان زیادی پیش رفته است ولی هنوز کامل نشده است. برج گرنفل یکی از این ساختمان هایی بود که کانسل میخواست از شر آن خلاص شود و هنوز موفق نشده بود. وضعیت این برج چه بود؟
ساختمان بیشتر به یک خرابه شبیه بود. آسانسورهای آن کار نمی کرد. برای ۱۲۰ آپارتمان فقط یک پلکان وجود داشت که چراغ آن کار نمی کرد. یعنی شب حریق که ساعت ۱ بعد از نصف شب آغاز شد، مردم باید در تاریکی از طبقه بیست و هفتم خود را به خیابان می رساندند. در یک برج ۲۷ طبقه با حدود ۵۰۰-۶۰۰ نفر ساکن زنگ خطر آتش و دود وجود نداشت، یا اگر وجود داشت باطری نداشت و کار نمی کرد. طبق قانون در ساختمان هایی با آپارتمان های مختلف درها باید از جنس محترق، که از اشاعه حریق جلوگیری می کند، ساخته شوند؛ اما درهای این ۱۲۰ آپارتمان چنین نبود. لیست صرفه جویی ها و بی توجهی های بالا است. نتیجه بطور خلاصه این بود که حریق سریعا گسترش پیدا کرد. ظرف یک ساعت آتش تمام ساختمان را فرا گرفت.
یک فاجعه باور نکردنی ماتریالی است که برای زیبا سازی نمای این برج زشت و درب و داغون استفاده شده بود، نمای این برج برای اینکه چشمان ثروتمندان محله آزار نبیند باصطلاح “زیبا سازی” شده بود و برای این کار از یک ماتریال کاملا قابل اشتعال استفاده شده بود. پس از حریق اعلام شده است که این ماتریال در آمریکا و خود انگلستان ممنوع است، قبلا در شهر “ملبورن” استرالیا و در “دوها” قابل اشتعال بودن این ماده تجربه شده بود. با این وجود سال پیش کانسل “چلسی و کنزینگتون” از این ماده برای نمای برج استفاده کرده بود. ماتریال دیگری در بازار موجود است که متر مربعی ۲ پوند گرانتر است؛ یعنی اگر برای کل برج ۵۰۰۰ پوند بیشتر هزینه کرده بودند، الان تعداد قربانیان بسیار کمتر می بود. اما جان فقرا در چشمان ثروتمندان و سرمایه داران ارزش ندارد. ۵۰۰۰ پوند برای کل ساختمان در عمل میشد ۱۰ پوند برای هر ساکن برج! و عمق فاجعه زمانی درک می شود که مطلع می شویم تمام این نکات و خطرات ایمنی را مستاجرین بارها و بارها به کانسل اطلاع داده بودند؛ انکمن مستاجرین دو سال بود که برای کانسل نامه می نوشت و درخواست رسیدگی می کرد. اما هیچیک از درخواست ها و هشدارهای ساکنین مورد توجه قرار نگرفت. صدای فقرا، اعتراض فقرا، شکایت فقرا، ارزش پاسخگویی ندارد! این منطق سرمایه داران و دولتشان است.
تمام شواهد بر بی توجهی کامل کانسل و دولت به ایمنی و سلامت ساکنین این برج و ساختمان های مشابه دلالت دارد. همه یک صدا می گویند در سال ۲۰۱۷ در بریتانیا چنین آتش سوزی هایی نباید اتفاق بیافتد و اگر حریق رخ داد، نباید به این سرعت اشاعه یابد و تعداد قربانیان باید بسیار بسیار کمتر باشد. با یک حساب دو تا دو تای ساده و نگاهی به وضعیت این ساختمان، گناه دولت و کانسل در این کشتار روشن می شود. این یک قتل عام است و مسبب آن نیز دولت و سرمایه دارانی هستند که بدنبال سود ایمنی و سلامت مردم را زیر پا گذاشتند. آیا این عمل دولت و شرکت های ساختمانی تروریسم نیست؟ آیا نباید آنرا تروریسم نامید؟
آتش نشان ها با تمام وجود و فداکاری کوشیدند که حریق را تحت کنترل درآورند و ساکنین را نجات دهند؛ اما علیرغم تلاشهای بیدریغ آنها نجات انسان های بیشتر غیر ممکن بود. برخی از گفته های آتش نشانان قلب انسان را به درد می آورد. همبستگی مردم با آتش نشانان بسیار زیبا و با شکوه است.
با شروع این حریق یک صفبندی طبقاتی عمیق در انگلستان و بخصوص در لندن شکل گرفت: از یک طرف همبستگی عمیق مردم و جانفشانی آتش نشانان و در طرف دیگر دولت و کانسل و رسانه های دست راستی. عملا مردم فقیر و زحمتکش در یک طرف و سرمایه داران و ثروتمندان در سوی دیگر صفبندی کردند. به سخن هر یک از شاهدان عینی، جان سالم بدر بردگان حریق و مردم محل و ساختمان های مشابه که گوش می دادی یک شفافیت عمیق طبقاتی در آن موج می زد. هیچ توهمی به سرمایه داران و دولتشان در آن مشاهده نمی شد. این شرایط آنچنان صریح است که دولت و رسانه های دست راستی مکررا اعلام کرده اند: “این فاجعه را سیاسی نکنید!” واقعیتی که تا مغز استخوان سیاسی است و از حقیقت تلخ جامعه طبقاتی و نظام سرمایه داری سخن می گوید. ارزش کارگر و زحمتکش برای سرمایه دار و دولتش فقط برای کسب سود است. جان و زندگی آنها ذره ای اهمیت ندارد. زیبا سازی نمای برج خرابه با مواد قابل اشتعال برای چشمان ثروتمندانی که در همان محله زندگی می کنند و صرفه جویی ۵۰۰۰ پوندی شرکت ساختمانی حقایق تلخ و ضد انسانی نظام ارزشی جامعه سرمایه داری را عریان می کند.
یک نکته بسیار جالب توجه در این چند روزه اشارۀ مکرر به “شرایط طبقه کارگر در انگلستان” نوشته انگلس است. باور نکردنی است! در کشور بریتانیا تحت یکی از دست راستی ترین دولتهای بورژوایی و در شرایطی که حتی اتحادیه های کارگری کاملا اخته شده اند، روزنامه سانتر “گاردین” از انگلس نقل می کند:
“زمانی که جامعه صدها پرولتر را در موقعیتی قرار می دهد که آنها ناچارا بشکلی غیرطبیعی و زودرس جان می بازند، مرگی که بسیار شبیه کشته شدن در اثر خشونت، اصابت تیر یا شمشیر است؛ این عملِ (جامعه) جنایت است مانند ارتکاب قتل توسط یک فرد.” (فردریک انگلس، شرایط طبقه کارگر در انگلستان، ۱۸۴۵.)
این نقل قول از انگلس در روزنامه گاردین ۱۷۲ سال پس از انتشار، پس از فریاد های “کمونیسم مرد!” همین دسته روزنامه ها، بازگوی تغییراتی عمیق در جامعه است. مبارزه طبقاتی آشکارا در خیابان ها در جریان است. مساله، اما، سازماندهی و رهبری این مبارزه طبقاتی و صفبندی طبقاتی است.
۲۲ ژوئن ۲۰۱۷