رفتار حکومت چگونه قابل توجیه است؟ ✍️علی جوادی

مقالات

رفیق بسیار عزیزی پرسیده است: “طی روزهای اخیر رژیم اسلامی حرکت های متعددی که اصطلاحا تحریک سیاسی گفته میشود، مستقیما یا از طریق نیروهای نیابتی انجام داده که کاملا متفاوت از گذشته، حتی بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، است. مفسرین راست هم، علیرغم اظهار نظرهای گوناگون در برنامه های مختلف، پاسخ روشن و قابل اتکایی در این باره ارائه نداده اند. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی قبلا از این گونه حرکات دوری میکرد، به نظرت رفتار حکومت چگونه قابل توجیه است؟”
علی جوادی: حکومت اسلامی در موقعیت لاعلاجی قرار گرفته است. اگر به این جفتک پراکنی ها و موشک پراکنی های خود ادامه دهد زمینه کشمکشی، که نمی خواهد ابعادش از کنترل خارج شود و به جنگی تمام عیار احتمالا تبدیل شود، را فراهم کرده است. و چنانچه کاری نکند و فقط به عربده کشی های اسلامی بسنده کند موقعیت خود در صفوف نیروهای اسلامیستی و متحدین خود در منطقه، “محور مقاومت”، را به مخاطره انداخته است. و از طرف دیگر و مهمتر از همه هر اقدامش او را با انزجار بیشتر مردم سرنگونی طلب مواجه میکند.
بنظر من دو فاکتور اساسی در تعیین روش نیروهای مختلف اسلامی سیاسی در ایران و منطقه دخیل اند. عامل اول موقعیت خود این نیروها در کشور مربوطه در رابطه با چگونگی حفظ و گسترش قدرت سیاسی در جامعه مورد نظر است. عامل دوم موقعیت عمومی جنبش اسلامی در سطح منطقه و نقشی است که هر کدام از این نیروها در این رابطه ایفا میکنند.
واقعیت این است که بر خلاف تبلیغات رسانه های غربی و دست راستی این نیروها صرفا عروسکهای دست ساز حکومت اسلامی در ایران نیستند. نیروهای متحد و رنگارنگ در صفوف یک جنبش واحد دست راستی و مرتجع اند. حکومت اسلامی تامین کننده نیازهای لجستیکی و مالی آنهاست. اما هر کدام علاوه بر مصلحت عمومی جنبش اسلامی در سطح منطقه منافع و مصالح جنبش خود را در رابطه با قدرت سیاسی حاکم در کشورهای مختلف دنبال میکنند. یک وجه مشترک تمام این نیروها سرمایه گذاری بر مساله فلسطین و تلاش برای اسلامیزه کردن مساله فلسطین است.
این دو فاکتور به درجاتی زیادی تا پیش از عملیات تروریستی هفت اکتبر حماس در اسرائیل عمدتا در یک راستا قرار داشتند. با کوبیدن بر طبل منافع منطقه ای و کینه توزی کور و ضد انسانی با موجودیت کشور اسرائیل و یهود ستیزی میتوانستند به درجاتی هم موقعیت خود را در سطح کل منطقه و هم در جامعه “خودی” به پیش ببرنند. اما در هفت اکتبر معادلات منطقه برای تمامی نیروها و از جمله نیروهای متعدد جنبش کثیف اسلامی به درجات زیادی تغییر کرد.
به همان دلایلی حزب الله وارد درگیری گسترده با ماشین نسل کشی دولت اسرائیل نشد که حکومت اسلامی دست به اقدامی خارج از چهارچوب کشمکشهای منطقه ای بر علیه اسرائیل و آمریکا نزد. اقدامات نیروهای حشد الشعبی و حوثی ها هم کلا عملیاتی ایذایی و نه آغازی بر یک جنگ ادامه دار و همه جانبه است.
حکومت اسلامی میداند که شروع هر گونه کشمکش مستقیم با آمریکا و اسرائیل میتواند تمرکز نیروهای این رژیم را از سرکوب جنبش توده های مردم برای سرنگونی به درگیری و کشمکش با نیرویی متمرکز کند که توانایی پیروزی ابدا برایش متصور نیست. بخوبی میدانند که جنگ دیگر “مائده ای آسمانی” نیست. میدانند که موقعیت شان در قبال توده های مردم سرنگونی طلب در پایین ترین نقطه قرار دارد. در مقابل مردمی قرار دارند که میخواهند سر به تن شان نباشد.
خلاصه کنم. این دو مولفه رژیم را در موقعیت خرد کننده ای قرار داده است. هر چرخش و تکانی عواقب ناگوار متعددی برای رژیم به دنبال خواهد داشت. راه پس و پیش ندارند. این موقعیت نیرویی است که به دوران پایانی خود نزدیک شده است. روزهای پرتلاطمی در پیش رو است!