درشرایط امروز جامعه ایران درحالیکه ماشاهد رشد و اعتلای هرروزه جنبش کارگری و آحاد دها میلیونی انسانهای کارکن وصاحبان جامعه هستیم.درشرایطی که رادیکالیسم و مدرنیسم وسکولاریسم و قیام و مبارزه توده ای درهمه جا پایه های حکومت جنایت و فساد اسلامی را به لرزه انداخته است،در روزهایی که در خلاِء آلترناتیو و حضور و وجود یک حزب کمونیستی و کارگری مسئول و هُشیاروسرخط جامعه و لایه های پایینی با طی راه صعب و دشوار آزمایش و خطا در مقابل حکومت فاشیستی اسلامی از پایین دست به خودسازماندهی زده است.در لحظاتی که ما شاهد تجمعات و اعتصابات بازنشستگان و کارگران و پرستاران ،معلمین و دیگر توده های زحمتکش هستیم رفتار وتنارعات انواع محافل سنتی وپوپولیستی راست از جریانات توده ایستی اکثریتی گرفته تا محافل و جمع های چنده نفره و افراد منفرد سرگردان و خیل عظیم سرخوردگان سیاسی بیش از هرزمان دیگری تراژیک و مضحک می نماید .بازی قهر و آشتی هایی که انتهایی ندارد. بازی اتحاد و انشقاق هایی که بر هیچ استدلال اصولی و منطقی متکی نبوده ونیست.استحاله شخصیت ها و افراد منفرد مدعی کمونیسم کارگری به پوپولیسم و ژورناللیسم سرگردان، دوستان و افرادی که در طی چندین سال قهر و آشتی هایشان معلوم نشد که آخر جایگاهشان کجاست.این همه تجدید فراش از این حزب به آن محفل و از این چند نفر هیچکاره به آن چند نفره هیچکاره دیگر وصل شدن…، گاهی با خودم می اندیشم آیا واقعا دوستانی که این همه ادعا دارند، با این همه خود خواهی و خود محوری، با این همه شکست پی در پی، با این همه انزوا، با این همه انحراف و سطحی نگری حتی درتشخیص مسایل پیش افتاده و سیاسی روزو..، یکی با مشاهده اوضاع بسیار درناک جنگ اخیر غزه و جنایات و نسل کشی اسرائیل محور مقاومتی شده، آن دیگری هم برعکس جارچی و بلند گویی شده است درهمنوایی با ارکستر تروریسم دولتی و..، آیا تهیه چند تا ویدیو بلاگ و نوشتن دو تا مقاله بی محتوا والکن سیاسی که آن هم در بسیاری موارد یا تحلیلش از اوضاع اشتباه است یا مانند ماجرای اصحاب کهف سالیان و قرنها از واقعیتهای جاری جامعه ای که در شرایط انقلابی به سر می برد پرت و مهجور است.درآوردن یک نشریه تکراری توسط چند نفر آدمهایی که حداقل دردودهه اخیر به گوشه امن و انزوای خود خزیده بودند،اینها که نه حرفی برای گفتن دارند و نه توانی برای بیان !!؟ واقعا با این رفتارهای سطحی و ساده دلانه و ساده انگار سیاسی، مگر میشود به سوی سازماندهی انقلاب کارگری رفت و دست به قدرت سیاسی برد؟ بدترین کارها دروغگویی به خود و سپس به دیگران است.آیا همه دوستان سابق و افرادی که بقول منصور حکمت اینگونه تکراری و کسالت بار و پوچ به شغل ناشریف شلوغ کاری ،خرده کاری و مس گری مشغولند، آیا نقد و نگاه و نظری انتقادی و مسئولانه به رفتارهای خود دارند؟ آخر مبارزه و کارکمونیستی جهت تفرج و تفنن که نیست. تفرج و سرگرمی آخر هفته که نیست.آیا واقعا این افراد تا کنون از خود پرسیده اند که طی این سالها، و طی ماجراهای انباشته از تکرار وتسلسل و زیگزاگ، حتی واقعا چند میلی متر حرکت به جلو داشته اند؟؟ آیا همه این افراد کمترین صداقت و شهامتی در جمع بندی،بیان و اعتراف به خطاهای سیاسی خود داشته اند؟؟ به نظر نگارنده، بسیاری از افراد با گرایشات به ظاهر چپ و سیاسی منزوی و منجمد شده در خارج از کشور آنچنان در انزوا و مهجوریت و دنیای دون کیشوتی خود غرق شده اند که دیگر حتی قادر به ارائه یک نقد و جمع بندی از اوضاع و شرایط رقت بار خویش هم نیستند چه رسد به آنکه که بخواهند رهبران،سازمان دهندگان و نقش آفرینان یک انقلاب کارگری در اوضاع و شرایط حساس سیاسی ایران باشند. پرسش اساسی این است که جایگاه این محافل و افراد پر ادعا، درامر سازماندهی انقلاب کارگری کجاست؟ در شرایط کنونی سیاسی جامعه ایران، تحزب کمونیستی یک نیاز مبرم و ضروری است که شدیدا بر آن باید تاکید کرد.
و این مهم مستلزم وجود رهبران و کادرهای سرخط، دلسوز، جنگنده و پراتیکال کمونیست در جامعه است. این افراد و محافل خصوصا مدعی کمونیسم کارگری، درکجا،در کدامین مقطع و جایگاه واقعی و پراتیک، تدارک و سازماندهی انقلاب کارگری قراردارند؟ نقش شان درسازماندهی شوراها،سازماندهی کمیته های محلات،سازماندهی مجامع عمومی و کمیته های مخفی اعتصاب چیست؟ حتی یک رهنمود عملی برای مبارزه کارگران و چگونگی تلفیق کارمخفی و علنی برای مقابله با پلیس سیاسی ارائه نمی کنند.. آنگاه کیلو کیلو تحلیل سطحی و ژورنالیستی در باره جنگ غزه و اسرائیل و آمریکا، بی کمترین توجهی به امپریالیسم روسیه و چین و نقش آنها در جنگ و کشتار و کمک به تداوم عمر نکبت بار رژیم تروریست اسلامی، به اندک مخاطبین خود ارائه می کنند. صِرفِ تحلیل و آن هم بی توجه به نقش سرمایه داری جهانی، به نقش امپریالیست های آمریکایی، بریتانیایی، روسی و چینی، فقط با لفاظی،هوچی گری ،خود خواهی، قهر و آشتی های هر روزه که هیچگونه مبنای سیاسی-طبقاتی ندشته و بر پایه اصول مستدل و مستند مارکسیستی هم نیست،که نمی شود انقلاب کارگری کرد، نمی شود حزب سازمانده و رهبر داشت، و نمی شود بورژوازی را از قدرت سیاسی خلع کرد.
ما امروز شاهد عروج جنبش کارگری به وسعت ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه داران هستیم، میلیونها کارگر و توده کارکن جامعه، از شاغل و بازنشسته، کارگر و معلم و پرستار، از استثمار عریان و خشن سرمایه واسلام سیاسی به تنگ آمده اند. روزی نیست که خیابانها و مراکز کار از اعتراض شاغلان و بازنشستگان خالی باشد. دولت به معنای متعارف سرمایه داری، کارکردش را از دست داده است. دیگر نه بالاییها قادرند بسان گذشته حکومت کنند، و پایینی ها نیز حاضر به پذیرش ادامه حاکمیت اسلامی سرمایه داران نیستند. چه بخواهیم چه نخواهیم فروپاشی و هزیمت و سقوط رژیم ارازل و اوباش اسلامی سرمایه به نیروی طغیان و انقلاب کارگران و زحمتکشان عنقریب درچشم انداز و درراه است.
چنین رویدادی بزرگ،رنسانس عظیمی که بساط اسلام سیاسی را جارو میکند، یک انقلاب، یک انفجار اجتماعی،سونامی و شورش بردگان و گرسنگان درراه است! حال مجددا پرسشم را پیش می کشم: واقعا جایگاه محافل و افراد سرگردان، همه سرخوردگان سیاسی به حاشیه رفته، مهجور افتاده کجاست؟
خطاب نگارنده به آن کسان است: آیا واقعا برای دلخوشی و رضایت خودتان سرو صدا می کنید یا تصورتان این است که اینگونه در تدارک کارانقلاب کارگری هستید؟
سیر حوادث واقعی و جاری درجامعه راه خود را میرود و این افراد و محافل سرگردان نظاره گران بی عمل و بی اثرهمچنان باقی می مانند. کسی که خواب است را می شود بیدارش کرد،اما کسی که خودش را به خواب زده نمی شود بیدار کرد. « ایستادن بر ویرانه ها وخوانش اوراد تکراری و مهوع بیهوده است»
و اما ماکمونیست های کارگری براى تبدیل طبقه کارگر به یک نیروى قدرتمند اجتماعى و سیاسى، برای سازماندهی و رهبری یک انقلاب کارگری، برای تصرف قدرت سیاسی و برقراری فوری یک جمهوری سوسیالیستی و اجرای کلیت برنامه “یک دنیای بهتر” مبارزه میکنیم. سرنگونى همه جانبه و کامل جمهورى اسلامى یک وظیفه فوری انقلاب کارگری در ایران است. باید تاکید کرد که کمونیسم کارگری تنها قطب سیاسی مبشر یک جامعه آزاد، برابر و مرفه در ایران است.
کامران پایدار