نامه سرگشاده به اسماعیل بخشی پیرامون موضعگیری در قبال یحیی سنوار

کارگری

با سلامهای گرم و رفیقانه
یادداشت کوتاه شما در ثنای یحیی سنوار با عکس العمل های گسترده و احساساتی بسیار مواجه شده است. ما را با این فضای پرتنش و قطبی شده کاری نیست. از همین رو بر آن شدیم که مستقیما با خودت گفتگو کنیم. چند نکته:
١-شما گفته اید: ” یحیی سنوار، تا آخرین تیر در تفنگش، تا آخرین سلاح در دستش و تا آخرین نفس برای فلسطین جنگید.”
از شما می پرسیم یحیی سنوار برای کدام فلسطین جنگید؟ کدام گذشته را در دو دهه گذشته برای مردم بخت برگشته فلسطین – غزه رقم زد؟ و برای کدام آینده فلسطین تا “آخرین تیر” جنگید”؟ یک فلسطین آزاد، برابر، سکولار و مرفه؟ بدون تردید نه!
مسلما مساله بر سر عدم شناخت تو از حاکمیت اسلامی و نیروهای متعدد جنبش کثیف اسلامی نیست. ما نمی پذیریم که شما این موجودات کریه را نمی شناسی. چه کسی است که این جماعت جنایتکار اسلامیست را نشناسد؟ حداقل ما چنین فرضی نداریم.
شاید در پاسخ بگویی که او تا آخرین لحظه در مقابل یک نیروی قهار و جنایتکار جنگید؟ نیرویی که تاکنون بیش از ۴۵ هزار انسان بیگناه را در غزه به خاک و خون کشیده است. غزه را عملا به یک مخروبه تبدیل کرده است. یک نسل کشی عظیم را در مقابل چشمان بشریت به پیش برده است. و جنایتی نیست که انجام نداده باشد …!
بدون تردید، حقیقتی را میگویی. اما تنها نیمی از حقیقت است. و نیمی از حقیقت خود میتواند یک دروغ بزرگ باشد، تمام حقیقت نیست. ما می پرسیم مگر جهان معاصر تاکنون کم جدال نیروهایی را دیده است که هر دو سوی آن مرتجع و کثیف و جنایتکارند؟ نگاهی به جنگ دو قطب ارتجاعی در اوکراین بینداز. بعلاوه مگر هر جنایتی جنایت دیگری را توجیه میکند؟
اسماعیل عزیز، ما و شما خوب میدانیم که همگان تصویر یکسانی از آینده ندارند؟ جنبشهای متفاوت اجتماعی اهداف واحدی را دنبال نمیکنند. تفاوتها بسیار است. یحیی سنوار یکی از رهبران یک سازمان تروریستی – اسلامیستی متحد رژیم آدمکشان اسلامی بود. سازمانی از جنس حاکمیت اسلامی برای شکل دادن به حاکمیت اسلامی دیگر در فلسطین. میکوشید تا حکومت اسلامی دیگری را در “سرزمینهای فلسطینی”، “از رود تا دریا” بر پا کند. اما نمونه این آینده سیاه را من و شما با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم. حتی خودت مزه تلخ زندان ها و شکنجه هایش را چشیده ای. خودت به این زندگی “لعنت” گفته ای، زمانیکه چند کارگر ناتوان از تامین معیشت خود را به آتش کشیدند و سوختند.
اسماعیل بخشی گرامی نگاهی به زندگی و سیاست در غزه در دو دهه گذشته بینداز؟ آیا اثری از یک تشکل آزاد کارگری پیدا می کنید؟ آیا یک نشریه آزاد و مستقل را مشاهده می کنید؟ آیا زن در آن جامعه آزاد بود؟ پوشش آزاد بود؟ حجاب اسلامی اجباری نبود؟ جوان می توانست شاد و آزاد باشد؟ آیا همسنگران خودت، کسانی که برای رفع نابرابری های طبقاتی و سازماندهی طبقه کارگر برای تحقق یک زندگی فارغ از استثمار و استبداد تلاش میکنند، میتوانستند آزاد باشند؟ آیا زن و مرد در این جامعه برابر بودند؟ حماس زندانبانان یک زندان بزرگ بنام غزه بود.
٢-شما گفته اید: “یحیی سنوار، امروز تو را تروریست و جانی می خوانند اما تاریخ تو را بزرگ خواهد کرد. مرد بزرگ.”
آیا واقعا میدانی چه میگوئید؟ کدام تاریخ یحیی سنوار را بزرگ خواهد کرد؟ تاریخی که قلم بدستان جنبش اسلامی رقم خواهند زد؟ تاریخی که نیروهای ناسیونالیست – اسلامی عرب رقم خواهند زد؟ مگر نه اینکه اسلامیستها تروریستهایی مانند نواب صفوی را تلاش کردند به عنوان قهرمان یک تاریخ به من و شما حقنه کنند؟ مگر نه اینکه این تاریخ نگاران امثال لاجوردی را در زمره قهرمانان خود میدانند، … مثالهای متعدند؟
یحیی سنوار یک رهبر و فرمانده نیروهای تروریست اسلامی در غزه بود. همانطور که نتانیاهو و گالانت و حسن نصر الله و … جریاناتی تروریستی هستند. کشتار افراد غیر نظامی در اسرائیلی در هفت اکتبر بخش کوچکی از جنایتی است که یحیی سنوار و حماس علیه مردم غزه و فلسطین و اسرائیل انجام داده اند.
٣-شما گفته اید: “خاک بر سر جمهوری اسلامی که هم مردم ایران را بیچاره کرد هم محور مقاومت فلسطین را به شکست کشید و اینک خود محکوم به نابودیست.”
عجیب است! چرا به یکباره نگران “محور مقاومت” رژیم اسلامی و سرنوشت آن شده اید؟ آیا واقعا نیروهای سیاه این اردو را نمی شناسید؟ اهدافشان را نمی شناسید؟ کارکردشان را ندیده اید؟ آیا نمیدانید که از تلاش این جنبش و “محور” چیزی جز رژیم اسلامی دیگری، حکومت طالبان دیگری، و … در صورت موفقیت، هیولایی دیگری متولد نخواهد شد.
شما میگوئید واقعا “خاک بر سر جمهوری اسلامی” و ما اضافه میکنیم، مرگ بر جمهوری اسلامی، اما نه به این دلایل که شما گفته ای؟ به این دلیل که یک حکومت جنایتکار اسلامی است. حکومت استثمار و سرمایه و نابرابری طبقاتی و اجتماعی است. حکومت ضد کارگر و ضد زن است؟ حکومت جهل و خرافه و استبداد است. حکومت اعدام و زندان و شکنجه و سنگسار و … است! بعلاوه رژیم اسلامی با سیاستهایش در قبال مساله فلسطین خود را به نابودی “محکوم” نکرده است، بهره برداری از زخم پیکر مردم فلسطین یک رکن سیاست عمومی رژیم اسلامی است. و مدتهاست که توده مردم بپاخاسته حکم مرگ و نابودی این رژیم را صادر کرده اند.
اسماعیل بخشی گرامی، این مواضع اتخاذ شده از جانب شما بدون تردید مواضعی کاملا ارتجاعی اند، مواضعی متعلق به جنبش کثیف ارتجاع اسلامی است. این مجموعه از باورها هیچگونه همخوانی با مواضع و تلاشهای تاکنونی شما در پیشبرد جنبش شورایی و رادیکال سوسیالیست کارگری ندارد. هرگونه تاکید و پافشاری بر این مواضع جایگاه شما را در همسویی با جریانات منحوس اسلامیستی مستحکم تر میکند.
در پایان اجازه دهید که از شما بپرسیم: آیا این مواضع اخیر شما نشان چرخشی در سیاستها و باورهای اسماعیل بخشی است؟ آیا ما شاهد یک چرخش و یک بازنگری در مواضع سیاسی اسماعیل بخشی هستیم؟ تنها کسی که میتواند به این سئوال پاسخ روشن و بدون ابهامی دهد، خود شما هستید.
اگر پاسختان منفی است، اگر معتقدید که چرخشی در عقاید تاکنونی شما ایجاد نشده است، در آن صورت از شما انتظار میرود که بطور روشن و صریح این مواضع را نقد کنید. این کمترین انتظار از یک رهبر رادیکال و سوسیالیست کارگری است. هنوز دیر نشده است. ما دوست داریم امیدوار باشیم!
اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری
٢۴ اکتبر ٢٠٢۴