اگر تا یک سال قبل حزب دمکرات کردستان ایران در میان احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران، بعنوان لابی دولت آمریکا رسمیت داشت، از اواخر سپتامبر ۲۰۱۸ حزب کومه له نیز به نشان لابی ترامپ و دولت آمریکا نایل آمد. این ظرفیت جدید برای حزب کومه له بعد از چند سال تلاش این حزب و بلافاصله بعد از آخرین موفقیت آنها در اعتصاب عمومی مردم کردستان بدست آمد.
این خبر را Jack Petsch خبرنگار بخش پنتاگون Al- Monitor در گزارش خود بتاریخ دوم اکتبر ۲۰۱۸ تحت عنوان “یک گروه کرد ایرانی بعنوان لابی کنگره و دولت ترامپ ثبت شد” آورده است. لینک مقاله ضمیمه است.
به این ترتیب تلاشهای چند ساله حزب کومه له و رهبران و کادرهایش در دیدار با نمایندگان مختلف سنا و گروه های اطلاعاتی و امنیتی مربوط به دولت آمریکا به ثمر رسید و این در راستای سیاست های دولت آمریکاست که طبق همین گزارش ترامپ معتقد است که ” کرد ها در عراق و سوریه جنگجویان مهمی هستند که تامین کننده کمک های زیادی برای آمریکا بودند وقتی که در جنگ با دولت اسلامی بودند” و صلاح بایزیدی نماینده این حزب در آمریکا هم اینگونه پادویی و آمادگی خود را برای در رکاب بودن آمریکا اعلام میکند ” اگر طول ۶-۷ سال گذشته صرفا کرد های سوریه و عراق بودند که نزد دولت آمریکا رسمیت داشتند اکنون کرد های ایران هم این فرصت را پیدا کرده اند” و باز اینکه با تصویری که خالی از مبارزه مردم بر علیه جمهوری اسلامی است اینگونه جایگاه ارباب را منعکس میکند: ” فضایی که ایران برای اپوزیسیون درست کرده این است که اگر در ایران هستید اعدام میشوید، اگر در عراق هستید موشک باران میشوید و اگر در اروپا باشید ترور میشوید” و از قول مهتدی نیز اعلام میکند که ” آنها در تلاشند که حقوق شهرونان ایرانی را نمایندگی بکنند و همچنین در تلاش برای نماینگی کردن حقوق دمکراتیک اقلیت ها در ایران باشند”
با این حساب حزب کومه له رسما به جرگه نیروهای راست و ارتجاعی تحت حمایت دولت آمریکا قرار میگیرد تا در کارزارش با ایران به خدمت گرفته شوند و طبق نقشه جان بولتن و ترامپ این نوع نیروهای اپوزیسیون بتوانند یک پروژه رژیم چنجی مشترک را دنبال کنند.
آرزوی دیرنه حزب کومه له و رهبرانش برای ثبت در دفاتر مزدوران در وزارت خارجه و سازمان های اطلاعاتی آمریکا به ثمر رسید. قابلیت های ارتجاعی این سازمان این را ممکن کرد. این موقعیت طبعا در ادامه تلاش بیست ساله بدست امده است. بند ناف اینها با در هم شکستن یک سازمان چپ مانند کومه له و چاقو گذاشتن بر گردن آن برای تسلیم تمام عیار به جنبش ناسیونالیستی بسته شد. به خاتمی دخیل بستند و “گفتگو تمدن ها” را نشانی برای تبدیل شدن به نیرویی که قابلیت کنار آمدن با جمهوری اسلامی البته بخش اصلاح طلب آن را دارد. همچنین تلاشی بسیار خستگی ناپذیرانه برای همراهی با دیگر جریانات ناسیونالیست و ارتجاعی کرد و پذیرفته شده به عنوان شکست خوردگان دوران “کمونیستی” شان، و عضویت در مرکز ارتجاعی همکاری احزاب کردستانی” همه و همه بخشهای مهم این قابلیت تبدیل شدن به نیرویی در رکاب آمریکا بودن بوده است. آیا باید عمیقتر از اینها به آمریکا و جنبش ناسیونالیستی ثابت کنند که در خلوصشان ریگی نیست؟ باید نصیحت ضمنی خبرنگار ال مونیتور را گوش بدهند که ستاره سرخ در پرچمشان و نشانه های باقی مانده از دوران سویت را که هنوز بر خود دارند پرت کنند. یک جریان مک کارتیسم به تمام معنی. بیست سال تلاش این جریان برای ملی کردن عکس و نام جان باختگان کمونیست کومه له همراه با اردوگاه های پیشمرگ در رکاب آمریکا و هر دولت مرتجع دیگر به ثمر رسید. این یکی از درجات عالیه برای یک جریانی است که امروز با چند صد پیشمرگ و فردا در جامعه با چند هزار نفر میتواند بشدت موی دماغ هر تشکل و رهبر زنان و مردانی باشد که دم از آزادی و برابری میزنند.
این حباب را زمانی میتوان ترکاند که نیروی عظیم مبارزین رادیکال و کمونیست در جامعه نه تنها یک لحظه از ماهیت و کارکرد این جریانات غافل نباشد بلکه بتواند روی پای خود و در استقلال از آنچه در خارج از مرزها و تحت تاثیر زندگی اردوگاهی و تبعیدی در جریان است ، صف خود را از هر لحاظ داشته باشند. مبارزه کارگران و مردم مبارز بر علیه رژیم جمهوری اسلامی سرمایه قطعا در ایران و کردستان میتواند و باید مسیر دیگری غیر از آنچه مرتجعین آمریکایی و ایرانی و ناسیونالیست کرد برای آن تدارک دیده اند داشته باشد . بدون تضمین این راه برای هر فعالیتی، این نوع باند ها و دسته جات تقویت میشوند. اگر ۴۰ سال قبل ناسیونالیستها در کردستان یک حزب اصلی دمکرات داشتند و یک کومه له کمونیست در برابر آن . امروزه یک مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست و یک جنبش در جامعه را در برابر خود دارند که باید همراه با پس زدن جمهوری اسلامی قادر به کنار زدن و فرعی کردن این نوع جریانات ارتجاعی و جنبش ناسیونالیستی شان در همه وجوه آن باشند. این امر در اتکا با قدرت عظیم تشکیلاتی و جنبش توده ای که کمونیستها در راس آن باشند، ممکن است.
نیروهای همکار حزب کومه له با این اتفاق چه میکنند؟
برای جریانات چپی که در فراخوان اعتصاب ۲۱ شهریور ۹۷ با این گروه همراهی کردند این مساله بیشتر مشکل آفرین میشود. اینها در آرزوی همکاری های بیشتر با این جریانات بودند. حزب کومه له ظاهرا تغییری نکرده است و دنبال کار طبیعی خود برای دست یافتن به مدارج عالی تر در مناسباتش با دولت آمریکا و دیگر کشورهای متحد آمریکا است. این چپ ها هستند که آگاهانه مسیر همکاری با این نوع جریانات را انتخاب کردند. اعتصاب در کردستان خاصیتش برای این چنین نیروهایی کاملا محرز بود. جریانات و افرادی که دنبال پیدا کردن تئوری های فریبنده برای برافراشتن پرچم ارتجاعی و یا اغماض کردن از دیدن و تاثیر جریانات ارتجاعی بر مبارزه آنها در کردستان و در سطح سراسری هستند باید راهی برای توجییه این موقعیت خود در رابطه با یکی از همکاران بیابند.ممکن است بعد از مدتی دیگر نیروهای این مرکز هم به چنین جرگه ای بپیوندند تا آرزو های این چپ و در راس آنها کومه له بیشتر بر باد رود. کومه له حزب کمونیست هم راهی جز در افتادن صریح در برابر این نیروها ندارد اگر بخواهد مرزی با آنها داشته باشد.
مردم و مبارزه و زندگی شان چه در کردستان و بویژه در خارج از کردستان برای این قبیل نیروها اهمیت و ارزشش صرفا این است که به این نیروهای باند سیاهی و در رکاب آمریکا چقدر قدرت و توان میدهد تا دقیقا مانند نیروهای کرد حاکم در کردستان عراق به مسند قدرت برسند. هر اندازه مردم ایران در فلاکت و فقر و استثمار بیشتر قرار می گیرند این قبیل نیروها بشاش تر و با افق دار میشوند. دقیقا مانند ترامپ و جان بولتن هر چه بیشتر مردم در جامعه که باید گفت اکثریت آن یعنی کارگران و مردم زحمتکش در سیه روزی قرار بگیرند، شانس آنها برای به نان و نوایی رسیدن بیشتر و بیشتر میشود. این ماهیت این نوع جریانات بشدت ارتجاعی و ضد مردمی است چرا که هیچگاه اینگونه تحریم ها طبقه سرمایه دار حاکمه را از پا نخواهد انداخت و آنچه ماحصل این سیاست های ضد مردمی است به هلاکت رساندن مردم و تسلیم شدن بیشتر آنها به رژیم و همه ترفند های ملی و اسلامی اش است. اینها با هم در تلاشند تا توان مبارزه مردم بر علیه رژیم اسلامی و سرمایه دار را بگیرند و قدرتی برای چپ و کمونیستها ممکن نشود، تا اینکه بتوانند چه در توافق با رژیم و چه در احتمال افتادن آن، از بالا قدرت را قبضه کنند. تدارکات لازم برای این کار هم میتواند از اشغال مناطق مختلف بوسیله کنترا های رنگارنگ ممکن شود.
فکر میکنم واقعا عبدالله مهتدی این گفته نوری زاده را باور کرده است که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی مانند جلال طالبانی وی را رئیس جمهور ایران میکنند. در نقشه جان بولتن و ترامپ در ساختن جبهه مشترک برای رژیم چنج در ایران باید منتظر آمادگی و البته مسابقه هر چه بیشتر این نیروها در مسیر بمراتب ارتجاعی تری بود.
کمربند ها را باید سفت تر کرد.صف کمونیستها و چپ ها در ایران بویژه به شفافیت و تمایز بمراتب بیشتری در همه زمینه ها نیاز مند است، از ” فراخوان به اعتصاب عمومی” تا هر نوع همکاری دیگر!
۴ اکتبر ۲۰۱۸
۱۲ مهر ۱۳۹۷