همانگونه که انتظار می رفت رژیم اسلامی به سرکوب کارگران هفت تپه اقدام کرد. با گسترش مبارزات کارگران هفت تپه، دخالت خانواده ها، کشیدن مبارزه به وسط شهر و جلب همبستگی و حمایت گسترده مردم، با رادیکالتر شدن شعارها و فشرده تر شدن صفوف کارگران، خانواده هایشان و مردم شهر شوش جمهوری اسلامی برای حفظ خود به سرکوب و دستگیری نمایندگان و رهبران کارگران مبادرت ورزید. این تلاشی مذبوحانه از سوی حکومت سرکوب و چپاول برای حفظ قدرت است. شرایط خطیر است.
مبارزۀ طبقاتی با شتاب بسیار قطبی و رادیکالیزه می شود. دو صف اصلی در مقابل هم صف آرایی کرده اند. طبقه کارگر در راس توده های زحمتکش و ستمدیده بحرکت در آمده است. اعتراضات کارگری هر روز رادیکالتر، متحد تر و سازش ناپذیر تر به پیش می رود. در شرایط عادی حکومت سرمایه برای عقب راندن کارگران دو راه تحمیق و سرکوب را پیش می گیرد. جمهوری اسلامی دیگر قدرت تحمیق را از دست داده است. سرکوب تنها ابزار آن برای عقب راندن جنبش اعتراضی است. بهمین دلیل با زیرکی خاصی کوشید تا حد امکان ابزار سرکوب را به تاخیر بیاندازد. اما کارگران هفت تپه به یمن تیزبینی و شجاعت رهبری رادیکال آن جمهوری اسلامی را در بن بست قرار دادند. بالاخره رژیم به کارگران حمله ور شد.
در چنین شرایطی باید با هشیاری و تیزبینی کامل تاکتیک رژیم را خنثی کرد. سرکوب می تواند برای حکومت کارساز باشد ولی در شرایط اعتلای مبارزه طبقاتی این سیاست می تواند به عکس خود بدل شود. در شرایطی که طبقه کارگر عزم جزم کرده است تا به خواست هایش دست یابد و توده های جان به لب رسیده در صحنه حاضرند سرکوب می تواند به خروش و استحکام بیشتر برای به زیر کشیدن حکومت بیانجامد. تاریخ مملو است از صحنه های با شکوه مبارزه طبقاتی که توده های تحت ستم صفوف خود را برای عقب راندن موج سرکوب و حکومت سرکوبگر فشرده تر و مستحکم تر نموده اند. تاریخ جامعه ایران حاوی درسهای ارزشمندی است. در جنبش انقلابی سال ۵۷ هر حرکت رژیم شاه برای سرکوب جنبش انقلابی بلافاصله به تخت پرش جدیدی برای جنبش انقلابی بدل می شد. ما در شرایط مشابه ای قرار داریم.
اینجاست که نقش رهبران رادیکال طبقه کارگر حیاتی می شود. رهبران رادیکال کارگری باید با هشیاری و تیزبینی از ریزش جنبش اعتراضی کارگری ممانعت بعمل آورند و اجازه ندهند که روحیه اعتراض و تهاجم در میان کارگران تضعیف شود. باید با نقشه عمل دقیق، با تلاش برای هر چه مستحکم تر نمودن همبستگی طبقاتی جنبش اعتراضی کارگری را به پیش برند، مبارزه را زنده و در صحنه نگاه دارند. طی این دو روز بخشی از طبقۀ کارگر، معلمین و دانشجویان علنا حمایت خود از کارگران هفت تپه اعلام کرده اند و خواهان آزادی کارگران زندانی شده اند. بویژه کارگران فولاد اهواز گُل کاشتند. این قدمی بسیار مثبت است اما کافی نیست. باید با جدیت بیشتر و تلاش متمرکز تر برای جلب حمایت و همبستگی بخش های وسیعتری از طبقه کارگر، معلمین، دانشجویان و دانش آموزان و مردم معترض و بجان آمده عمل کرد. باید کوشید صفوف هر چه گسترده تری را به خیابان ها آورد؛ شعارهای هماهنگ شده را با صدای رسا و مشت های گره کرده فریاد زد. باید جمهوری اسلامی را عقب نشاند. باید رهبران و نمایندگان کارگری را از اسارت آزاد نمود. باید این اقدام سرکوبگرانۀ جمهوری اسلامی به ضد آن بدل کرد.
ما کاملا آگاهیم که این کار ساده ای نیست. یک مبارزۀ پیچیده در مقابل این رهبران قرار دارد؛ بویژه آنکه گرایشات متفاوتی در میان طبقۀ کارگر و فعالین کارگری وجود دارد. گرایشات راست، محافظه کار و سازشکار خواهند کوشید که روحیه شکست و سازش را درون طبقه اشاعه دهند؛ خواهند کوشید از حربۀ سرکوب رژیم بنفع اعمال روحیۀ سازش و کوتاه آمدن درون طبقه بهره جویند. در شرایط کنونی مبارزۀ طبقاتی، این گرایشات از پشتیانی کامل جمهوری اسلامی بهره مند هستند. باید توجه داشت که سازش با رژیم نه ممکن و نه مجاز است. تنها راه دستیابی به خواستهای کارگران عقب نشاندن کامل جمهوری اسلامی است. تنها راه حفظ حرمت و احترامی که طبقۀ کارگر به یمن مبارزات خویش در سطح جامعه کسب کرده است، شکست رژیم اسلامی است. طبقۀ کارگر می تواند و باید به رهبر مبارزات توده ای علیه جمهوری اسلامی، علیه نظام استثمار، سرکوب، چپاول و نابرابری سرمایه داری بدل شود. تنها راه رهایی کل جامعه از نکبت اختناق و سرکوب، فقر و فلاکت، نابرابری و تبعیض حاکم شدن افق کارگری رادیکال بر مبارزات توده ای است.
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقۀ کارگر!